سرویس فرهنگ و هنر مشرق - سریال «آکتور» با جمله ای از «ویلیام شکسپیر» با این عنوان آغاز میشود: "دنیا صحنه نمایشی بیش نیست، زنان و مردان همگی بازیگران آنند و هرکسی در زندگی خود نقشهای بسیاری را بازی میکند. " با پایان هر قسمت و با پایین رفتن پرده نمایش، شبیه آنچه در سالن تئاتر رخ میدهد، مخاطب تصور میکند با محیط و ساختار روشنفکرمآبانه روبروست و انتظاراتش از درونمایه این مجموعه افزایش پیدا میکند.
اما در محتوای سریال، دنیای تصویر شده، همچنان صحنه نمایش است. ساختار، کاملا تله تئاتری و موقعیتهای نه چندان باورپذیر قسمتهای نخست، بر مبنای توانایی بازیگران پیش میرود. حتی نورپردازی و طراحی صحنه نیز کاملا تئاتری است و تفاوتی در مدیوم ایجاد نمیکند.
تلاش نیماجاویدی با میزانسنهای غلوآمیز برای وسن اندرسن شدن
میزانسنها، آکسسوار صحنه، حرکت دوربین، بازیهای غلو شده، لوکیشنهای فوق العاده"تر و تمیز" و...، مواردی از این دست، وجوه تصنعی ساختار نمایشی را به تئاتر {تله تئاتر} تقلیل میدهد.
باید اشاره کرد که کارگردانهای اعجوبهای مثل «وس اندرسن» از این ترفندهادر آثارشان استفاده میکنند تا ابعاد فیلمنامه و شخصیتهای روایت خود را طراحی کنند. وس اندرسن برای پلان به پلان آثارش نبوغ به خرج میدهد، تا مخاطب، جهان ترسیم شدهاش را بپذیرد و باور کند.
طراحی وسن اندرسی نیما جاویدی در مجموعه «اکتور»، هیچ تناسبی با این سریال ندارد. فضاسازیِ سانتیمانتالِ تقلید شده از کارگردان مذکور با کاراکترهای جاویدی چفت نمیشوند.
محیط و فضای بسیار لوکس و شیک «آکتور» هیچ سنخیتی با دو شخصیت آس و پاس سریال ندارد. این وجه از ساختار تقلیدگرایانه نویسنده و کارگردان، به تعارض شخصیتها با محیط اطرافشان دامن میزند و بر باورپذیری شخصیتهای اصلی و فرعی حتی سارا (سها نیاستی)، نازی (هانیه توسلی) و کاراکتر "مدیر خانه سالمندان" تاثیر منفی میگذارد. مدیر خانه سالمندان نمودی از سانتیمانتالیزم غیر قابل باوری است که رفتارها و تصمیماتش تعارض فراوانی با یکدیگر دارد.
چرا کارگردان «آکتور» پا در کفش بزرگان کرد؟
«نیما جاویدی» برای حضور در ضیافت سریال سازان پایش را در کفشی کرده که نه تنها اندازه او نیست بلکه مناسب گام برداشتن در مسیر سریالسازی نیست.
به همین دلیل مدام در قصهگویی به زمین افتاده و مجبور میشود با پیرنگ اصلیاش یعنی دو مولفه «بازیگر» و «بازیگری» حفرههای روایی اثرش را برطرف کند. مثل موضوع سرقت گوشی در عطرفروشی که با بازیگری کاراکتر علی، پنهان میماند.
سازندگان سرشان را در برف فرو بردهاند یا یخچالهای قطبی؟
دو شخصیت اصلی برای کسب درآمد به شکل پروژهای اجرای نمایش «سورپرایز تولد» را دنبال میکنند. اگر سوپرایز اول را با اغماض بپذیریم، راجع به سوپرایز دوم در مهمانی لواسان باید برای دست کم گرفتن مخاطب سر به زیرخرمنها برف فرو برد. برای کدام مخاطب در کجای جهان نحوه مرگ صوری مرتضی (احمد مهرانفر) باورپذیر است؟
تالیف حین فروبردن سر در برف، در سکانس مرگ نمایشی مرتضی تبدیل به فرورفتن در یخچالهای قطبی میشود. حاضران در مهمانی با صحنه قتل نمایشی مرتضی توسط علی طوری برخورد میکنند که گویی اتفاقی نیفتاده است!
جاویدی چگونه در گرتهبرداریهای مستقیم از هومن سیدی پیشی گرفت؟
کارگردان با ساخت سرخپوست نشان داد که کلاژ سازی خوبی است و در الگوبرداری از سایر آثار سینمایی، فنون «گرته برداری یواشکی» را به خوبی آموخته است.
تا قبل از انتشار سریال آکتور رکورد گرتهبرداری غیرمستقیم را هومن سیدی یدک میکشید و با نمایش «تم پارتی» (مهمانی تمدار) مثل نماهای آشنا در «چشمان باز بسته» (کوبریک)، حالا جلودار این جریان جاویدی است.
در ادامه «تم پارتی» و حواشی آن خودرویی فوق لوکس مرتضی و علی را میرساند و کارتش را بابت پیشنهادی کاری در اختیار آنان می گذارد.
کارگاه بازی جای آزمایشگاه اعتیاد را چگونه گرفت؟
پدری به دخترش مشکوک است و به دنبال یافتن این پرسش است که آیا دخترش مواد مخدر مصرف میکند؟ شرکت کاراگاهی مذکور دست به دامن تیم دونفره علی و مرتضی می شود.
پدری برای برطرف شدن شک خود در مورد معتاد بودن دخترش حاضر است ۲۰ میلیون به دو بازیگر اعطا کند و طبیعتا مبلغ بیشتری را در اختیار شرکت کاراگاهی قرار میدهد تا پاسخ این سئوال را برایش کشف کنند. از طرفی دخترش منشی یک مطب ساده است. در حالیکه کارفرما میتوانست با مبلغ کمتر از ۱ میلیون تومان آزمایش اعتیاد از دخترش بگیرد!
در حالیکه این احتمال نمایشی هم وجود دارد که با ترفندهای پدرانه میتوانست به ابهامهایش در مورد اعتیاد یا عدم مصرف توسط دخترش، پایان دهد. آیا دختر او نسبتی با قاچاقچی قرن پابلو اسکوبار دارد که دست به تلاش پرهزینهای برای یافتن یک ابهام ساده در مورد دخترش میزند؟
در واقع چالش روبروی مرتضی برای کشف سفارش کارفرما به دلیل ضعف تخیل و تصویر سازی سازنده است که این چالش را سطحی و غیرقابل باور میکند.
با ادامه یافتن سریال با دوست پسر دخترک آشنا میشویم که وضعیت مالی مطلوبی دارد و این کشف بر باسمهای بودن ایده صحه بیشتری میگذارد.
اوج سستی پروژه نخست دو بازیگر، در جدل صوری میان علی و آلما آشکار میشود. این روش روبازی کردن در سینما که هیچ، در تئاتر هم با پس زدن مخاطب مواجه می شود.
چگونه ممکن است منشی مطب این بازی گل درشت و باسمهای و چیدمان شده را میان، علی، آلما و مرتضی پذیرفته و در دام بیفتد؟
مگر او چقدر مواد مصرف میکند که داوطلب خرید فلهای مخدر میشود؟ مگر او و دوست پسرش به جای صبحانه، ناهار و شام مواد مخدر میبلعند؟!
این ابهام با توجه به پیش فرض متمول بودن پدرش و دوست پسرش، ابعاد درام را مورد پرسش قرار میدهد. اگر دختر تصمیم بگیرد به صورت فلهای مواد تهیه کند آنرا از پدر کنجکاوش در چه مکانی مخفی کند؟
پر ادعایی استاد!
در پروژه بعدی کلیشههای پر و پیمانتری آشکار میشوند.
در پروژه "خانه سالمندان" آلما(هستی مهدوی فر) به عنوان مستندساز به خانه سالمندان مراجعه میکند. سالمندی که خانوادهاش او را به " خانه سالمندان" لاکچری سپرده و هزینههای گزافی را متحمل میشود، هرگز اجازه نخواهد داد که از وابستگانشان در این محیط فیلمبرداری شود و مدیر به ظاهر مقتدر و عصا قورت داده این «خانه» علی رغم ظاهر مقتدرش به سرعت در مقابل این درخواست تسلیم میشود.
بر اساس ویژگیهای سریال و پیشفرضهای که اثر ارائه میدهد هیچ مستندسازی با سه پایه دوربین و دستیار افغانستانیتبار نمیتواند مدیر عصاقورت خانه سالمندان با آن صورت سنگی را مجاب به ساخت چنین مستندی کند.
در حین تحقیقات آلما متوجه بخش لژنشین(VIP) این آسایشگاه میشود و گروه سه نفره آنان تلاش میکند که فرد دیگری را یک سالمند داوطلب کند.
سازنده بازهم برای خودش چالشی تازه ایجاد می کند که مصالح مورد نیاز برای پر کردن آن را ندارد.
خانواده فردی که قرار است در خانه سالمندان و بخش VIP حضور پیدا کند، در حال خرید از هاپیر مارکت هستند و آلما و علی با گریم های میانسال به شکل محیر العقولی در این شهر بزرگ خودشان را طوری معرفی می کنند که آنها را در خانه سالمندان دیدهاند.
طرفهای مقابل باید چگونه این مسئله را باور کنند؟ این مدل وصله پینه رخدادهای تصادفی در این سریال، یادآور مجموعههایی نظیر «به کجا چنین شتابان» و «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» است.
علی و مرتضی با گریم های سنگین که تنها ویژگی اثر {تا قسمت نهم} است به خانه سالمندان راه پیدا می کنند. در خانه سالمندان قرار است در قسمت ویژهای(VIP) از آنان پذیرایی شود. اما ساختار این بخش ظاهرا خاص تشکیل شده است از یک عدد گل رز و یک پرستار خاص و...تمام.
علی و مرتضی به دنبال برای یافتن فردی که تصور می کنند در خانه سالمندان پنهان شده دست به جستجو میزنند. اغلب جستجوها را علی انجام میدهد و ضرورت حضور انجام این ماموریت به صورت دونفره آشکارا مشخص نیست.
زمان تجدید گریم آنها فرا می رسد. علی میخواهد از دیوار بالا برود که یکی از مستخدمین او را به دام میاندازد و بازهم نویسنده در ایدهای سطحی و غیر جذاب فرو میرود.
علی با مستخدم در ابتدای قسمت هشتم مشغول کشیدن علف میشود و مستخدم VIP نیز قرار میشود برای او تریاک بیاورد، آنهم در خانه سالمندانی که ظاهرا مو را از ماست بیرون میکشند.
چگونه مستخدمی در حیاط بخش وی آی پی فعالیت میکند که دستی در مصرف و دستی در توزیع مواد مخدر دارد؟ این شخصیت پردازی با ساختار سانتیمال، شیک، اغراق آمیز سریال تعارض دارد.
پس از تجدید گریم فردای آن روز علی(نوید محمدزاده) و مرتضی (احمد مهرانفر) در اوج ناامیدی از رئیس شرکت میخواهند که آنان را به بیرون خانه سالمندان هدایت کند که ناگهان در حین بازی شطرنج علی متوجه استفاده بیرویه گاز در خانه سالمندان می شوند.
علی تصور میکند فرد مورد جستجو را در زیرزمین مخفی شده و در نهایت پس از کش و قوسهای فراوان کلاهبردار متوار فراری را پیدا میکند.
شاهکار اتفاق میافتد
علی و مرتضی روی تخت خواب دراز کشیدهاند و در حال تماشای اثر شاهکار کارگردان، فیلم سینمایی سرخپوست هستند.
صحنه مربوط به سیاه کردن صورت با واکس در سرخپوست به نمایش گذاشته میشود. جاویدی برای خودش یک کارخانه نوشابه باز میکند و حل کلید گرفتاری علی و مرتضی را به اثر خودش ارجاع میدهد.
علی و مرتضی از داخل کمد اتاق علی واکس پیدا میکنند و خودشان را شبیه حاجی فیروز میکنند و با پخش آنلاین حاجی فیروز مرحوم مرتضی احمدی و صورت های سیاه شده، رقص کنان از خانه سالمندان خارج میشوند.
هیچ منطق سلیمی نمیپذیرد سالمند متمولی در بخش وی آی پی حضور داشته باشد و پولش از پارو بالا برود و خودش را سیاه کند. با اینکار در این محیط کوچک نه تنها تعجب همگان برانگیخته نمیشود، بلکه بسیاری از افراد مستقر با آنان همراهی کنند.
سازنده تلاش کرده به موسیقی و نمایشهای کلاسیک ایرانی ادای دین کند، اما باید بپذیرد که او دستش در خلق کاراکتر و موقعیت و از همه مهمتر درام کوتاه است.
اکتور را باید در لیست سریالهای بشدت معمولی شبکه نمایش جای داد که با افت کیفیت "قسمت به قسمت" با توزیع قسمت نهم به مجموعه سریالهای شکست خورده پلتفرمها اضافه شد.