سرویس سیاست مشرق - طیف تندرو اصلاح طلب مدعی است که همواره در اوج محبوبیت در میان افکارعمومی قرار داشته و این «نظارت استصوابی» است که مانعی جدی برای حضور این طیف در قدرت است.
اما این دیدگاه، مصداقی روشن از «خودشیفتگی حاد» و «توهم محبوبیت» است؛ چرا؟! به این نمونه توجه کنید؛ در انتخابات شورای شهر دوم تهران طیف اصلاح طلب به سرلیستی «مصطفی تاج زاده» در انتخابات شرکت کرده و تبلیغات گسترده و پرحجمی در اقصی نقاط تهران تدارک دید.
نکته قابل توجه اینجاست که در انتخابات شورای شهر، هیچ خبری از نظارت استصوابی نیست. در آن سال تاجزاده و رفقا در انتخابات شرکت کردند؛ اگر ادعای طیف تندرو اصلاح طلب صحیح بود، باید لیست اصلاحات با آرایی بسیار بالا و بی نظیر به شورای شهر راه می یافت و به یک نمونه بی نظیر از نهاد خدمتگذار و شایسته سالار تبدیل می شد. اما آیا چنین شد؟! پاسخ منفی است.
در انتخابات شورای شهر دوم تهران، تاجزاده به عنوان سرلیست اصلاحات علیرغم تبلیغات گسترده و در شرایطی که نظارت استصوابی شورای نگهبان هم وجود نداشت، از سوی مردم مردود شد و از راهیابی به شورای شهر بازماند. در آن سال 15 نفر به شورای شهر راه یافتند و تاجزاده با اختلاف، شانزدهم شد.
حالا کمی به عقب تر برمی گردیم. در انتخابات شورای شهر اول، لیست اصلاحات به شورا راه یافت. در این شورا, «عبدالله نوری» رئیس و «سعید حجاریان» نائب رئیس بود.
در ابتدای فعالیت شورای شهر اول تهران(که به شورای شهر اصلاح طلبان مشهور بود) - و بدون نظارت استصوابی شورای نگهبان انتخاب شده بود- این شورا با انتشار اعلامیهای از مردم خواست تا کسانی را که برای شهرداری تهران توانایی دارند، معرفی کنند.
حاصل این فراخوان اعلام نام ۷۴ نفر بود؛ اما نکته قابل توجه اینجاست که اعضای شورای شهر اول در نهایت پس از چند هفته کشوقوس به پیشنهاد عبدالله نوری و سعید حجاریان، «مرتضی الویری»- که اصلاً نام وی در میان اسامی منتخب وجود نداشت- را بهعنوان شهردار تهران انتخاب کرد!
این شورای شهر که سعید حجاریان نیز نائب رئیس آن بود، به صورت مرتب درگیر حواشی بود و همین مسئله موجب شد که جلسات شورا به دفعات از رسمیت افتاد.
جنگ قدرت میان احزاب اصلاح طلب در شورای شهر اول تهران و بی توجهی به مشکلات و مطالبات مردم و درگیری های شورا با شهردار تهران- که خود اعضای شورای شهر، او را انتخاب کرده بودند- در نهایت موجب شد تا شورای شهر اول تهران توسط دولت اصلاحات منحل شود.
در ۲۰ بهمن ۸۱، هیات حل اختلاف مرکزی (شامل ابطحی، معاون پارلمانی رییس جمهور، اشرف بروجردی، معاون وزارت کشور، دو نماینده از قوه قضاییه و سه نماینده از مجلس) جلسه ای ۷ ساعته با حضور اعضای شورا و شهردار تشکیل داد تا پیش از حکم به انحلال، همه راه های دیگر بررسی شود. در نهایت با تصمیم این هیات، هیات رئیسه استعفاء داد و هیات رئیسه جدید شورا به ریاست عباس دوزدوزانی انتخاب شد.
دوزدوزانی در اولین مصاحبه خود بعد از انتخاب به عنوان رییس شورا، به شدت از عملکرد آن انتقاد کرد و کارنامه شورای شهر اول را "گندیده، کثیف، نحس و نجس" خواند.
در انتخابات شورای شهر دوم، به دلیل فضاحت کارنامه شورای شهر اصلاح طلب تهران، لیست اصلاحات به سرلیستی تاجزاده توسط مردم رد شد و لیست منتسب به اصولگرایان در انتخابات پیروز شد. به عبارت دیگر، تاجزاده و رفقا بدون نظارت استصوابی مردود شدند.
کارنامه خوب و قابل دفاع شورای شهر دوم موجب شد تا سومین دوره انتخابات شورای شهر تهران با حدود تقریبا سه برابر مشارکت نسبت به دوره دوم برگزار شود.
در اینجا به یک نمونه دیگر هم اشاره می کنیم. در انتخابات شورای شهر پنجم تهران، هر ۲۱ عضو شورا از لیست امید(فهرست انتخاباتی اصلاح طلبان) به شورا راه یافتند.
همین شورای شهری که بدون نظارت استصوابی روی کار آمد، پس از آنکه نام زنان اصلاح طلب- را به صورت دکوری و نمایشی- در فهرست کاندیداهای شهرداری تهران درج کرد، در نهایت بدون توجه به جوانگرایی و شایسته سالاری، با ۲۱ رأی و بدون حتی یک رأی منفی، «محمد علی نجفی» را به عنوان شهردار تهران انتخاب کرد.
در همان مقطع نهادهای امنیتی (و از جمله وزارت اطلاعات دولت روحانی) با توجه به حواشی خانوادگی و شخصیِ نجفی، به درستی و دلسوزانه نسبت به این انتخاب اشتباه تذکر داده و تاکید کردند که این انتخاب به صلاح نیست. ولی شورای شهر به تذکر دقیق نهادهای امنیتی بی توجهی کرد و نجفی را با ۲۱ رأی انتخاب کرد.
نتیجه چه شد؛ جنایتی که به اذعان خودِ اصلاح طلبان مصداق انحطاط اخلاقی این طیف بود. در همین رابطه «عبدالله مؤمنی» فعال سیاسی اصلاح طلب با اشاره به بی اخلاقی اصلاح طلبان در ماجرای نجفی نوشته بود: «امروز کالبد بی روح و خسته جریان اصلاحات بیش از همیشه در معرض سؤال است و این موضوع نشان دهنده این است که جریان اصلاحات بیش از کاهش و زوال سرمایه سیاسیاش و کاسته شدن از حضور موثرش در جامعه، با سقوط و زوال و انحطاط اخلاقی نیز مواجه شده است».
همانطور که پیش از این هم اشاره شد، اگر ادعای افراطیون اصلاح طلب درباره نسبت نظارت استصوابی و شایسته سالاری صحیح بود، الان باید شورای شهر اول و شورای شهر پنجم- شورای شهر فعلی تهران- به عنوان نماد شایسته سالاری و کارآمدی در میان افکارعمومی شناخته می شد؛ آیا شورای شهر اول و پنجم نماد شایسته سالاری و کارآمدی است؟!
حجاریان و تاجزاده و دیگر اعضای طیف تندرو اصلاح طلب نه تنها هیچ نسبتی با کارآمدی و شایسته سالاری ندارند، بلکه یکی از بانیان اصلی کاهش مشارکت و گلایه مندی مردم هستند.
این افراد از بانیان اصلی وضع موجود اقتصادی در کشور هستند. اما با توهین به فهم و شعور مردم، با هیاهو و جنجال درباره موضوعات مختلف و از جمله نظارت استصوابی در پی پاک کردن ردپای خود هستند.