سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
افتخار پا گذاشتن بر حلقوم دموکراسی ایرانی از آنِ کیست؟!
تخممرغدزدی در شورای شهر، شتردزدی در ریاستجمهوری!
محمود میرلوحی، فعال چپ و عضو جبهه اصلاحات در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایلنا در اشاره به انتخابات 1400 و شکست اصلاحطلبان گفته است:
"اصلاحات معتقد است که ما به قوه قضاییه و دخالتهای سپاه در اقتصاد و نظارت استصوابی نقد داریم و به دلیل همین دیدگاهها نیروهای اصلاحات رد صلاحیت شدند و بخش قابل توجهی از نیروها حاضر نیستند در عرصه سیاسی کاندیدا شوند!"
*آنچه آقای میرلوحی با افتخار درباره "تمایل نداشتن بخشی از نیروهای اصلاحطلب برای کاندیداتوری در انتخابات ایران"! گفتهاند اگر در هر کشور دیگری از دنیا گفته میشد؛ گویندگان، حامیان و عوامل آن از صفحه سیاست محو میشدند.
چه اینکه اولین و اصلیترین شأن یک رجل و یک حزب سیاسی؛ حضور در انتخابات و معرفی نامزد در همه انتخاباتها به مردم است.
اما وقتی شاهدیم که یک رجل سیاسی با افتخار میگوید ما نامزد نداریم! به این معنیست که آنها قانون و ساختار و انتخابات کشور را قبول ندارند و مهمتر اینکه به جای "صندوق رأی" به سمت برداشتن اسلحه علیه حاکمیت و مردم حرکت کردهاند.
چه اینکه دیدیم پس از "تحریم خاموش انتخابات 1400" از سوی اصلاحطلبان و با بیانیه رسمی جبهه اصلاحات مبنی بر نامزد نداشتن در انتخابات؛ سعید حجاریان نیز در جملاتی کوتاه در توییتر از این نوشت که "اصلاحات صندوقمحور مُرد"!
در وبلاگ مشرق از 2 سال قبل پیرامون توطئه "تحریم خاموش انتخابات" گزارشهایی را به مخاطبان محترم ارائه کرده و در آنها هشدار دادیم که هدف اصلی تحریم خاموش؛ کاستن از مشارکت کسانی از مردم در انتخابات، القای نامشروع بودن نظام و حرکت به سمت آنارشیسم است.
علت کاسته شدن مشارکت کسانی از مردم در انتخابات مجلس یازدهم و البته در انتخابات ریاستجمهوری 1400 را باید در نزد میرلوحی و امثال او یافت...
آقای میرلوحی پیش از این و در جریان تهمت به محمدباقر قالیباف، شهردار سابق تهران، به شلاق و حبس محکوم شده بود. ما معتقدیم به مصداق ضربالمثل قدیمی "تخممرغ دزد، شتردزد میشود"؛ اگر به جنبه تأدیبی و بازدارانه مجازات ایشان بیشتر توجه شده بود؛ امروز شاهد پا گذاشتن او و امثال او بر حلقوم دموکراسی در ایران نبودیم!
***
صفاییفراهانی و دوستانش چگونه ایران را به آستانه یک "تهدید 20 ساله" کشاندند؟!
ما چرا اِنقدر بَدیم؟!
محسن صفاییفراهانی، فعال اصلاحطلب و از دستگیرشدگان فتنه 88 اخیراً در یادداشتی با محتوای وضعیت اقتصاد ایران که سایت صبح ما آنرا منتشر کرد، نوشته است:
مرحوم ابراهیم یزدی در خاطراتش نکتهای را عنوان میکند، میگوید قبل از پیروزی انقلاب، ما سران انقلاب در پاریس بودیم، یکی از روزنامههای انگلیسی سرمقالهای میزند نزدیک به این مفهوم که: پیروزی «ندانستن بر ظلم». ایشان میگوید: «آنجا من خیلی ناراحت شدم و گفتم که ملتی به پا خاسته است، ببین انگلیسها چقدر جنسشان خراب است که نمیخواهند بپذیرند که این ملت همه معترض هستند و شرایط دیگری را میخواهند.»
دکتر یزدی در ادامه میگوید «بعد که ما آمدیم و خودم عضو شورای انقلاب و بعد وزیر امور خارجه شدم، هر چقدر ما جلو رفتیم هر اتفاقی که افتاد، رفتم ته آن را نگاه کردم و دیدم، آن «ندانستن» پررنگ است»! و بعد میگوید «هر چقدر جلوتر رفتم حتی وقتی از دولت بیرون آمدم باز هم دیدم همان "ندانستن" عامل اکثر اتفاقات است.»
او میافزاید: من (صفاییفراهانی) به عنوان کسی که در دولت آقای موسوی، در وزارت صنایع و در دولت هاشمی وزارت نیرو بودم و همچنین در مجلس ششم و بعد در دولت خاتمی به وزارت اقتصاد آمدم، واقعا این حرف را تأیید میکنم، یعنی میزان تصمیمات اشتباهی که به دلیل کماطلاعی مسئولین در ایران گرفته شد، کم نیست! مگر کشور ۶ برنامه توسعه را بعد از انقلاب تصویب و اجرا نکرده است؟ همه اینها مگر در یک دولت یا یک مجلس بوده است؟ این بحث من اصلاً بحث سیاسی نیست که من بگویم این جناح سیاسی بد است یا آن جناح سیاسی خوب است، آن به جای خود، بحث دیگری است. آنچه باعث شده است که سطح موفقیتها محدود باشد، کمبود دانش تخصصی در اکثر مدیران ارشد است.
در یادداشت صفایی همچنین میخوانیم: مگر کشور ۶ برنامه توسعه را بعد از انقلاب تصویب و اجرا نکرده است؟ همه اینها مگر در یک دولت یا یک مجلس بوده است؟ میتوانیم متهم کنیم و بگوییم که این مجلس بد بوده آن خوب بوده است؟ چرا با این برنامهها هنوز تولید سرانه کشور به سال ۵۶ نرسیده است؟ چرا بهرهوری در حد صفر است؟ اینها حاصل برنامههای توسعه است؟ آن چیزی که میتواند کشور را متحول کند، دانایی است، آن چیزی که ارکان حکومت نیاز دارند دانش و مدیریت است. ما به جای دانستن، مدرکگرایی را در ایران متداول کردیم! امروز کابینه انگلستان اکثراً لیسانس هستند. پس لزومی ندارد حتماً دکترا باشند، ولی تصمیماتی که میگیرند آگاهانه و براساس دانش روز است.[2]
*جواب چرای بزرگی که آقای صفاییفراهانی مطرح کردهاند نه در سمت مورد اشاره ایشان (نابلدی و ندانستن ایرانیها) بلکه در سمت "سیاهنمایی" قرار دارد.
واقعیت این است که ایران اسلامی طی 10 سال گذشته با یک فتنه بزرگ تحت عنوان "سیاهنمایی و ناامیدسازی" با کارگردانی رجال هسته سخت اصلاحات مواجه شد.
فتنهای که بر اساس آن قرار بود مثبتات واضح و قابل اثبات اقتصاد ایران که حتی نهادهای جهانی هم به آن صحّه گذاشته بودند کتمان شوند و کشور به آستانه یک فتنه بزرگ اقتصادی و یک "تهدید 20 ساله" فرو بغلتد.
مثبتاتی از قبیل مقام ایران در جایگاه هجدهمین اقتصاد جهان (که هماکنون به جایگاه 23 رسیده است)، نرخ پایین بیکاری واقعی در ایران، بهبود ضریب جینی در ایران، بهشت مالیات پایین در ایران، کاهش اثر تحریمها به میانگین 20 درصد و...
جالب است که آقای صفایی نمیداند یا خود را به تجاهل زده که همین اقتصاد سیاه و پر اشتباهی که ایشان تصویر کرده است؛ توانسته طی 42 سال گذشته ایران را به جایگاه سیرترین کشورهای جهان ارتقا دهد، فقر مطلق 6 درصدی ابتدای انقلاب را به کمتر از 1 درصد کنونی برساند، اثر تحریمها را کاهش دهد و اگر نبود اشتباهات دولت آقای روحانی هماکنون میشد از بسیار مثبتات دیگری هم در عرصه معیشت مردم سخن راند.
اما آقای صفایی و سایر همبندیهای سال هشتاد و هشتی ایشان! گویا مأموریت داشته و دارند که این حقایق را کتمان کنند و به مردم نگویند تا در یک وجه ماجرا بساط نوشتن یادداشتهایی اینچنین ناامید و سیاهنمایانه پهن باشد و در وجهی دیگر زمینه تکرار فتنه اقتصادی آبان 98 در سطحی وسیعتر...
در اینجا همچنین باید در پاسخ به طعنههای آقای صفایی درباره خوب بودن انگلیسیها این حقایق بزرگ را مطرح کرد که نرخ فقر مطلق در ایران اسلامی کمتر از انگلستان است![3]
آیا آقای صفاییفراهانی و دوستان ایشان حاضر به اعتراف به این حقیقت در پیشگاه مردم هستند؟ یا اینکه فرماندهی فتنه اقتصادی هم مثل فتنه 88 اقتضائاتی دارد؟!
***
مالیخولیای حجاریان پس از تحریم خاموش انتخابات!
سعید حجاریان، از تئوریسینهای جریان سیاسی خاص و بدعتگذار طرح موسوم به "تحریم خاموش انتخابات" اخیراً در یادداشتی با عنوان "جمهوریِ لاجمهور" که در وبسایت مشق نو منتشر شد در اشاره به انتخابات ریاستجمهوری دولت سیزدهم نوشته است: با انتخابات ریاستجمهوری دوره سیزدهم وارد دورهای جدید از جمهوریت شدیم که «جمهوریت بهشرط لا» یا به بیان دقیقتر «جمهوری لاجمهور» توصیفکننده آن است. در انتخابات ۱۴۰۰ پروژه بیگانهزدایی از سیستم تحت لوای نظارت استصوابی و سایر ابزارهای حذفی به نقطه اوج خود رسید؛ بهنحوی که همه رؤسایجمهور بالقوه آمدند و هیچکس نماند! هیچ فراکسیونی در درون نظام سیاسی نماینده واقعی خود را نداشت و صرفاً ساخت قدرت طیفی از نامزدهای خود را تأیید کرد و در ویترین انتخابات چید. در جمهوریِ لاجمهور رقابت و مشارکت تؤامان کاهش یافت و شد آنچه شد!
او میافزاید: جمهوریِ لاجمهور اما پایان راه نیست و چنانچه این وضعیت ادامه یابد، ممکن است نظام سیاسی ایران بهصورتی دیگر تغییر شکل دهد؛ چنانکه تلویحاً گفته شد شاید در آینده انتخابات بهمعنای امروزین وجود نداشته باشد. به بیان دیگر، ممکن است در روندی که اهمیت صندوق رأی به حداقل رسیده است، ضرورت وجودی آن نیز از بین برود تا نهایتاً فردی فیالمثل از طریق بیعت به ریاست قوه مجریه گمارده شود یا آنکه ساختار یکپارچه قدرت فردی را برای اداره امور کشور تربیت و معرفی کند و اساساً پست ریاستجمهوری حذف شود.
در بخش پایانی یادداشت حجاریان میخوانیم: در این رویه، سیاست بهطور کلی از سلسله مسائل عمومی کشور خارج خواهد شد و همهچیز بر مدار اقتصاد خواهد چرخید. یعنی از یک سو، عدهای «کارگزار» -ولو با لعاب سیاست- اداره امور عمومی کشور را بهعهده خواهند گرفت و اقتصاد را به پیش میرانند و از سوی دیگر، وزارتخانههای حساس و پُستهای سیاسی-امنیتی از دایره «هماهنگی» خارج میشوند و مستقیماً زیر نظر رهبری قرار خواهند گرفت.[+]
*این اظهارات جنونآمیز مبنی بر بیعتی شدن ساختار انتخاباتی کشور در آینده و حذف نیروهای سیاسی کشور! البته در ادامه سایر اظهارات عجیب حجاریان ارزیابی میشود و ارزش دیگری ندارد.
چه اینکه هماوست که سالهاست به حضور خیابانی مردم برای یکسره شدن کار نظام و "آتش گرفتن جنوب تا شمال تهران"! اشاره دارد، قبل از انتخابات در کنایه به قالیباف نوشته بود: "شهرداری تهران با رمز شمسالشموس فتح شد؛ با ورود به پاستور این پروژه را در مقیاس ملی پیش خواهند برد این اهالی میدان!" و پس از انتخابات 1400 نیز در حالی که قالیباف هرگز پا به عرصه میدان نگذاشت؛ به جای عذرخواهی از بابت پیشبینیهای غلط اما در یک توییت از "مرگ اصلاحات صندوقمحور" خبر داد.
اظهارات حجاریان در بحث ناامیدی از انتخابات را البته بایستی ناظر به تئوری تحریم خاموش انتخابات از سوی او و دوستانش خوانش کرد.
در بحث انتخابات اخیر؛ آنها نه تنها از اول حاضر به معرفی اصلاحطلبان نجیب و حائز صلاحیت نشدند بلکه با معرفی رجالی مثل "مصطفی تاجزاده" (که دچار سوء سابقه بودند) برای نامزدی در انتخابات 1400، نشان دادند که آمدهاند برای تحریم انتخابات نه برای حضور در انتخابات.
آنها همچنین قاعده دموکراسی برای حمایت از نامزدهای موجود را هم زیر پا گذاشتند و حاضر به حمایت اصلاحطلبان تأیید شدهای مثل همتی یا مهرعلیزاده که هر دو از رجال نامی اصلاحات بودند، نشدند تا هیچ خدشهای بر نقشه آنها برای تحریم انتخابات وارد نیاید.
و اکنون نیز شاهدیم که آقایان در تصور اینکه نمایش آنها به پرده آخر یا همان "فاز اصلاحات مسلحانه" رسیده است؛ از پایان انتخابات و جمهوری در ایران سخن میگویند.
اما این همه ماجرا نیست!
میزان مشارکت مردم در انتخابات اخیر نسبت به مشارکت آنها در انتخابات مجلس یازدهم (که آنهم توسط آقای حجاریان تحریم شده بود!) افزایش یافته است. ضمن اینکه ائتلاف جمهور در اردوگاه اصلاحات که متشکل از گروههای نامی و بزرگی مثل حزب کارگزاران است نیز در انتخابات حضور یافتند و صراحتا اعلام کردند که راه دموکراسی برای آنها همچنان از مسیر صندوق رأی میگذرد.
***
1_ https://www.ilna.news/fa/tiny/news-1097746
2_ http://sobhema.news/?p=15412
3_ https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/11/22/1944648