سرویس فرهنگ و هنر مشرق -روز شنبه کیهان گزارش کوتاهی را با تیتر "پیامک تبلیغی مشکوک برای سریالی که فاقد مجوزهای قانونی است!" منتشر کرد. در این گزارش کوتاه آمده است:سامانه فیلیمو طی روزهای گذشته پیامک تبلیغی سریال تازه منتشر شدهاش را با عنوان «بالاخره نوبت به سقوط رسید!» با اشاره به محتوای سریال سقوط،" داستان زنان اسیر در دست داعش"، منتشر کرده است.
این پیامک تبلیغی در حالی منتشر شد که این سامانه تولید و توزیع آثار نمایشی، همزمان با آغاز آشوبهای امسال از جمله کسب و کارهای مجازی بود که در تمامی حسابهای کاربری ذیل مجموعه «صبا ایده» در اسم رمزسازی از هشتگ مرحومه «مهساامینی» نقش پررنگی در فضای مجازی داشت.
ضدتبلیغهای امنیتی که عملیات روانی فیلیمو را گسترش داد
با اینکه هشدارهای رسانهای پیش از خروج فرخنژاد منتشر شد اما او با فریب دادن مسوولان قضایی توانست از کشور خارج شود و تمامی فعالیتهای سیاسی مجازی خود را در مسیر تبلیغ سریال سقوط قرار دهد.
این موضوع کاملا قابل اثبات است اما این احتمال همچنان مطرح است که عوامل دخیل در سریال سقوط، از خروج فرخنژاد مطلع بودهاند و حاشیهسازی او کمک شایانی به بیشتر دیده شدن این سریال میکند.
با دادههای ارائه شده مشخص است، فیلیمو از هر دستاویز سیاسی برای حفظ جایگاه خودش استفاده خواهد کرد و آنطور که از پیامک تبلیغی این سامانه پیداست آشوبهای اخیر به دستمایه تبلیغی {ضد امنیتی} این سامانه تبدیل شده است.
این فعالیتهای تبلیغی ابعاد پیچیده و بسیار گستردهای دارد. در مورد سریال سقوط با توجه به خروج فرخنژاد، نهادهای نظارتی، پیشنهاد کردند توزیع این مینی سریال به زمان دیگری موکول شود، اما مدیران این سامانه این پیشنهاد را نپذیرفتند و با اینکه محتوا نیاز به نظارت دقیقی داشت، خودسرانه اقدام به توزیع آن کردند.
در این مسیر بال تبلیغی فرخنژاد با پستهای هتاکانهاش، تلاشی برای دیده شدن این سریال است و پیامک «بالاخره نوبت به سقوط رسید!» دست کمی از تبلیغات ضد امنیتی فرخنژاد ندارد.
در شرایط ملتهب کنونی این نخستین باری نیست که چنین اقدامات تبلیغاتی در مورد آثار توزیع شده در این سامانه منتشر میشود. چندی قبل همزمان با آشوبهای خیابانی سریال «چهارشنبه» که ادامه روایتهای خانوادهی آدامز، یک قبیله اشرافی، ثروتمند و البته عجیب و غریب است را فیلیمو با پیامک تهیجکننده و تبلیغی دختری نترس، شجاع و عجیب منتشر کرد.
اقلام تبلیغی فیلیمو برای سقوط نظام
اگر مسئولان سیاسی کشور ذرهای باور داشته باشند که معترضان و آشوبطلبان یا به تعبیری نسل تربیت شده مدیاهای غیررسمی هستند {که این تحلیل بشدت صحیح} است و برخی اقلام نمایشی و مدیایی بر این نسل بشدت تاثیر خواهد داشت امر نظارت بر پلتفرمهای داخلی را سختگیرانه تر دنبال خواهند کرد.
مسئولان نظارتی از محمدجوادشکوری به صورت رسمی مطالبه کردهاند که اقلامی که در تهیج نسل z تاثیر گذار است مثل فیلم «کی مثل کینخواهی» (V For Vendetta ) را از سامانهاش حذف کند. اثری که حتی در پلتفرمهای رقیب همچون نماوا، فیلمنت و ... بارگذاری نشده است. شکوری در واکنش به این مطالبه توییتی را با مضمون زیر منتشر میکند:
چرا فشار میارید فیلم "V For Vendetta" از فیلیمو و آپارات حذف بشه!؟ میشه بفرمایید دقیقا تحلیلتون از فیلم چی بود!؟ چی برداشت کردید که به همچین نتیجهای رسیدید؟ فکر نمیکنید همین تصمیمات و تنگ نظری های شگفت انگیز کشور رو به این نقطه رسانده است؟
مشرق گزارشی را مفصلی را مستند به تاثیر این فیلم در شورشهای تونس و مصر با ارجاعات رسانههای عربی و انگلیسی زبان منتشر کرد.
بیشتر بخوانید:
الگوبرداری از مصر و تونس برای اغتشاشات ایران/ چرا فیلیمو اصرار به تهییج مردم به شورش دارد؟ +تصاویر
توییت آقای شکوری نشان میدهد که ظاهرا باوری به رهنمودهای نظارتی، به زعم ایشان فشارهای رسانهای ندارد، اما رفتار معکوس ایشان را میشود با دقت به جزئیات بیشتر بررسی کرد.
تصاویر بالا کامنتهای مخاطبانی است که این اثر سینمایی مشوق آشوب را در سه ماهه مهر، آبان و آذر تماشا کردهاند و میزان کامنتها چند برابر کل مخاطبان این اثر سینمایی قبل از آشوبهای ۱۴۰۱ است.
طبیعی است که آقای شکوری میتواند میزان بازدیدهای دقیق این اثر تشویق کننده به آشوب را با جزئیات دنبال کنند.
فیلیمو مسئولان دستگاههای نظارتی را چگونه فریب میدهد؟
در ذیل فیلیمو یک پایگاه تحلیلی رسانهای تاسیس شده که محتواهای مکتوب تحت عنوان نقد و گزارش منتشر میکند تا به نوعی محصولاتش را تبلیغ کند.
آقای شکوری در توییت خود اعلام کردهاند از فیلم "V For Vendetta" چه برداشت کردهاید و به چه نتیجهای رسیدهاید؟
با مراجعه به فیلیموشات و محتوای تبلیغی درباره این فیلم در این سامانه میتوان پاسخ دقیقتری برای ابهام آقای مدیرعامل و اثبات مشارکت فعال تبلیغی علیه حاکمیت یافت.
در روتیتر محتوای تبلیغی فیلیموشات که در ۲ آذر در اوج آشوبهای داخلی با روتیتر "چرا «وی مثل وندتا» در دوقطبی این روزهای جامعه بیشتر به چشم آمده است؟"منتشر شده، آمده است:اینهم از عجایب مملکت ماست که یک فیلم ساخته شده در سال ۲۰۰۵ حالا آنقدر خبرساز شده که گروهی در دانلود و کپی و تماشا کردنش کورس گذاشته اند و گروهی هم برای محو کردنش از پلتفرم ها و دسترسی آسان به آن. همه این اتفاق ها درباره فیلم وی مثل وندتا ساخته جیمز مک تیگو است.
اما واقعیت این است که در ایران بجز طرفداران دو آتشه سینمای روز جهان، اصلا اقبالی به این فیلم نشد تا اینکه پاییز شلوغ و تلخ سال صفریک از راه رسید.
مسعود میر در ادامه این متن مینویسد: حکایت حکومتهای فاسد و دیکتاتورهایی که به مدد اوباش، خیابان و نظم و رسانه را کنترل میکنند حکایت تازهای نیست که در وی مثل وندتا هم مورد توجه قرار میگیرد. تقلای مردی به نام وی برای مقابله یک تنه با این موج مهیب هم بنمایه اصلی داستان فیلم است و البته التهابات ناشی از گسترش یک بیماری سراسری و تنشهای یک انتخابات مهم هم به فیلمنامه سروشکل موجهتری داده است. پس از این دیگر در فیلم چیزی نیست جز تلاش برای تغییر ولو در انقلابی یک نفره که البته اندک اندک از انحصار خارج میشود و همراهان بیشماری مییابد.
فیلم با پیوستن هزاران نفر با همان ماسک گای فاکس به اعتراضات و تلاش برای تغییر تمام میشود. همان حس آشنای همراهی و همدلی عمومی و تصمیم برای اعتراض و حمایت از همدیگر تا تحقق خواست جمعی دقیقا همان چیزهایی است که سبب شده وی مثل وندتا به رغم بسیار معمولی بودنش حالا طرفداران زیادی بیابد و البته مخالفان بسیاری…
در حالیکه یک فعال توییتری معاند برای انتشار چند توییت تحریککننده یا حمایت از اغتشاشات احضار میشود و نوشتههایش از زاویه اقدام علیه امنیتملی جرمانگاری و احکامی صادر میشود، اما محتوای منتشر شده در این سامانه که توسط جوانان و نوجوان دنبال میشود نادیده گرفته میشود. در لوای نقد سینمایی و تبلیغ فیلم متن تحریک کننده فیلیموشات با استفاده از عبارات "حکومت فاسد" ،" دیکتاتورها، "اوباش" تغییر ولو در انقلاب" ، "تحقق خواست جمعی" در قالب نقد فیلم منتشر شده و در زیر پرچم مدیرعامل صباایده از مصونیتی عجیب برخوردار است. با هر تحلیلی میتوان به متن مذکور عنوان ضدامنیتی را نسبت داد اما شکوری در توییتی اعتراضی با ساختارهای نظارتی رسما طلبکارانه برخورد میکند.
کندو کاو در وب سایت تبلیغاتی وابسته به فیلیمو، ساختارشکنی در انتخاب نفرات و تولید محتوا را عیانتر میکند. به عنوان مثال حمایت از ترانه علیدوستی بازیگر ساختارشکن سینما، همزمان با فعالیتهای تبلیغی این بازیگر در همراهی با آشوبگران را در فیلیمو بازتاب مشکوکی دارد.
علی نعیمی با تمجید محتوایی از آثار این بازیگر "توقهرمانی دختر" منتشر میکند و در ابتدای این مقاله مینویسد: تصویر سینمای ایران از دختران ایرانی همواره با حفظ حس استقلال و یا شکستن ساختارها همراه است. دخترانی که سعی میکنند قهرمان زندگیشان باشند و علیه ساختار خانواده و عرف جامعه و سرکوبهایی که گاهی مانع پیشرفتشان میشود قد علم کنند و مسیر زندگی خود را تغییر دهند.
کار ویژه نعیمی در این رسانه تمرکز روی فعالیتهای ترانه علیدوستی است. این بازیگر به دلیل فعالیت تبلیغی و اقدامات ضدامنیتیاش در ۲۶ آذر ماه ۱۴۰۱ بازداشت میشود و فیلیموشات به فاصله سه روز بعد محتوایی تبلیغی را درباره او منتشر میکند.
دراین گزارش که ظاهرا به بهانه فعالیتهای علیدوستی در سینما منتشر شده میخوانیم: او دختر شجاع سینما است. سری نترس دارد و کارهایی میکند که اندازه درکش از جهان پیرامون بهترین راهکار است. این را میشد از همان سکانس پایانی نخستین فیلمش هم متوجه شد. درست زمانی که مامور ثبت احوال منتظر است تا ترانه ۱۵ ساله نام پدر فرزندش را بگوید تا قائله تلخ هویتی فرزندش به پایان برسد او پا روی تمامی آرامش اطرافش میگذارد و نام پدر فرزندش را نمیگوید و خودش را با چالشهای جدید دنیای پیرامونش روبرو میکند. انگار که آماده رزمی بزرگ در جهت حقخواهی فارغ از زور باشد. ترانه علیدوستی این هویتمندی را در باقی نقشهای ماندگارش در سینمای ایران باز هم تکرار کرد. با هم مروری میکنیم بر مهمترین آثاری که او سهم مهمی در خلق آن داشته است.
نگاهی به فعالیتهای موازی و دیدگاههای نویسندگان وبسایت تبلیغاتی فیلیموشات با اتکا بر روندهای کارشناسی، مبتنی بر اصول انتخاب نفرات و تولید محتوا که تاثیرمستقیم در مشیتبلیغاتی فیلیمو خواهد داشت را شفافتر میکند.
به عنوان مثال علی نعیمی از نویسندگان فیلیموشات، وب سایتی را مستقل با عنوان ۳۰ نما اداره میکند و محتواهای تبلیغاتی درباره علیدوستی را در آن بازنشر میدهد. این موضوع یکی از سیاستگذاری فیلیمو به نظر میرسد که تا با استخدام موردی افراد شبکهسازی گسترده را در راستای سیاست تبلیغی خود انجام دهد.
کارشناسان حوزه امنیت این روندها را در تهیج هنرمند برای ایستادن در مقابل حاکمیت با ابزار سینما و ایجاد گفتمان اعتراضی را در این رسانه چگونه ارزیابی خواهند کرد؟
«فیلیموشات» به عنوان بازوی تبلیغاتی فیلیمو هر زمان هنرمندی دستگیر و احضار میشود در قالب بستههای رسانهای به تمجید از موقعیت هنری و سیاسی آنان میپردازد. در ماجرای آشوبهای اخیر از جمله سلبریتیهای حاشیه ساز میترا حجار است که به محض خبر احضار ۲ ساعته حجار در ۱۲ آذر ۱۴۰۱ رسانه تبلیغاتی فیلیموشات در ۱۳ آذر ۱۴۰۱ یک گزارش ویژه درباره او تهیه میکند.
علی نعیمی در این رپرتاژ آگهی عطف به آشوبهای اخیر در ستایش او چنین مینویسد: بدون شک او فرزند خلف سینمای دوم خرداد است. شمایل میترا حجار برای فیلمهای آن دوران که دغدغه فیلمسازان نسل جوان دانشجو و اعتراضهایشان بود یکی از نمادینترین چهرههایی بود که میتوانست در قامت نقش اول فیلمهای جریان بعد از انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ به تصویر بکشد. دختری با چشمانی نافذ و چهرهای معصوم که هم رنج تحمیل زندگی و شرایط اجتماع او را خموده کرده و هم نگاه امیدوارانهاش به آینده نوید روزهای خوب را میداد. در این مطلب نگاهی میاندازیم به بهترین نقشآفرینیهای میترا حجار در سینما.
این رسانه با نزدیک شدن دادگاه کتایون ریاحی رپرتاژ مشابهی را درباره او منتشر میکند و رسانه تبلیغاتی فیلیمو با شگردهای که محتوای تحریککنندهای دارد از سلبریتیهایی که در آشوبهای اخیر نقش فعالی داشتند ، حمایت میکند.
نسبتشناسی افراد و قرار گرفتن در دامنه تبلیغاتی فیلیمو و رسانههای مرتبط با آن باید یک پس زمینه مناسب داشته باشد. از نویسندگان محوری فیلیمو شات میتوان به محمدرضا مقدسیان اشاره کرد. این منتقد سینما در بسیاری از برنامههای فستیوالی و تلویزیونی حضور دارد و مثل صدها منتقد کار معمولی دیگر مشغول به ستایشنگاری از هنرمندان هستند.اما از زمان مشخصی تبدیل به ستاره رسانهای پلتفرمها و برنامههای تلویزیون میشود.
طی سی سال اخیر کمتر اظهار نظری در حوزه سینمای جهان کمتر از جانب آیتالله خامنهای رهبر انقلاب مطرح شده باشد. یکی از آثار مورد انتقاد ایشان در سینمای جهان فیلم تکتیرانداز آمریکایی است.
رهبر انقلاب در جلسه «دیدار با نمایندگان اقلیتهای مذهبی کشور در مجلس شورای اسلامی» در اسفند ۱۳۹۳ ابراز داشتند این فیلم خشونت علیه مسلمانان را تشویق می کند. این نظر رهبر انقلاب با واکنش گسترده رسانههای خارجی روبرو شد.
«نیویورک پست» نوشت: رهبر ایران «تکتیرانداز آمریکایی» را یک تبلیغ ضد اسلامی دانسته که ترویجکننده خشونت علیه مسلمانان است. رهبری ایران در حالی مجددا از غرب انتقاد میکند که کشورش در حال مذاکره با قدرتهای جهانی بر سر برنامه هستهای ایران است.
این روزنامه آمریکایی در ادامه متذکر شد: فیلمهای هالیوودی در ایران مشهورند و کانالهای تلویزیون دولتی ایران گهگاهی این فیلمهای را نمایش میدهند ولی فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» که تاکنون در ایران به نمایش درنیامده به نظر نمیرسد که با توجه به گفتههای آیتالله خامنهای دیگر در این کشور اکران شود.
سایت خبری «ددلاین» نیز در اینباره نوشت: فیلم «تکتیرانداز آمریکایی» ساخته «کلینت ایستوود» به خاطر اشاعه حملات علیه مسلمانان از سوی رهبر معظم ایران مورد انتقاد واقع شده است.
همچنین روزنامه انگلیسی زبان «ایندیپندنت» عنوان کردبا تشریح انتقادات آیتالله خامنهای نوشت: در آمریکا نیز این فیلم (تک تیرانداز آمریکایی) به خاطر تصویر لذتی که این تک تیرانداز از قتلهایی که انجام میداده مورد انتقاد زیادی قرار گرفته است.
موج این اظهارنظر رهبر انقلاب بازتابهای داخلی و خارجی فراوانی داشت. نکته جالب اینجاست که همین منتقد در برنامه «هفت» سیما به تمجید اثری مورد انتقاد رهبر انقلاب پرداخت.
گفتمان سینمای اعتراضی بخشی از نظرات او در رسانه فیلیمو شات است.در سوابق رسانهای وی میتوان به همکاری با مجله نسیم بیداری یکی از رادیکالترین نشریات جریان چپ اشاره کرد و نمیتوان پذیرفت که توسعه این ادبیات اعتراضی در قالب نقد سهوا صورت پذیرفته باشد. در حالیکه رهبر انقلاب تک تیرانداز آمریکایی را اثری در ترویج خشونت علیه مسلمانان توصیف میکند، این منتقد سینما روی آنتن مهمترین برنامه سینمایی تلویزیون از این فیلم تمجید میکند. او ضمن همکاری با فیلیمو یکی از مجریان پر کار صدا و سیماست.
گفتمان ضد دیکتاتوری نیز در ۴ ماهه گذشته یکی از شاخصههای نوشتاری نقد فیلم در فیلیموشات است که آخرین نمونه آن یادداشت مازیار فکری درباره آرژانتین ۱۹۸۵ است.به نظر میرسد در ساختار فیلیمو و نحوه ارائه محتوای تبلیغات اعتراضی یک رویه معمول است. در حالیکه این روزها شکوری هر توییت اعتراضی را ریتوییت میکند، روابط عمومی این سامانه به دلیل عدم همراهی با اعتصابات اخراج میشود و کارمندان این سامانه چنان احساس امنیت میکنند که کارمندان هولدینگ صبا ایده گاهی فراتر از مرزهای نقد سیاسی ساختارشکنانه عبور میکنند و هتک مقدسات در دستور کارشان قرار میگیرد.
مورد مسعودکاویانی در فضای توییتر از تمامی وابستگان فیلیمو و حتی از ریتوییتهای محمد جواد شکوری ساختارشکنانهتر است.
کاویانیپور توییت زیر را همزمان با نشر گسترده اظهارات بدری حسینی منتشر کرد و هیچ دستگاه نظارتی نسبت به این توییت واکنشی نشان نداد.
برخی نمایندگان مجلس چگونه میتوانند هر هفته درباره حقوق پلتفرمها اظهار نظرهای حمایتی را منتشر کنند زمانی که کارمند ارشد این پلتفرم رئیس مجلس را با قاچاقچی مشهور کلمبیایی مقایسه میکند، این حمایتهای همه جانبه نماینده مذکور بر اساس چه مقاصدی دنبال می شود؟
وقتی این تمسخرها توسط کاویانی در مورد شهردار تهران علنی میشود، آیا فیلیمو و آپارات و شرکتهای وابسته به صباایده میتوانند بیشترین بهره را از تبلیغات شهری ببرند؟
وقتی که مدیران آپارات و فیلیمو در همراهی با آشوب ها و اسم رمزکردن مهسا امینی کوتاهی نکردهاند، زمانی که تمام رسانههای این سامانه مشغول به انتشار مجموعه ضدتبلیغهای سیاسی و امنیتی فراوانی در رسانههای وابسته به این هولدینگ هستند، چگونه میتوانند مدیران کل یک نهاد خاص به این سامانه برای تولید مشترک اعتماد کنند؟
این سامانه و سازندگان سقوط ادعا دارند که سریالی درباره داعش ساختهاند اما هدف آنان از ارائه چنین تبلیغاتی که کیهان بدان اشاره کرده، چیست؟ چرا عملا شیوه تبلیغی این سامانه پس از آشوبهای اخیر متفاوت شده است؟ مگر طی همان مسیر معمول و همیشگی از طریق صفحات مجازی سینمایی و بارگذاری تبلیغات نمیتواند برای آثار منتشر شده در این سامانه مخاطب جلب کند.
اگر از زوایای دقیقی شیوه تبلیغی فیلیمو را بررسی کنیم و سوابق گزارشهای منتشر شده در مشرق را ارزیابی کنیم شاید منطقیترین تحلیلی که میتوان ارائه کرد این است که این سامانه تلاش میکند با این رویه ضد امنیتی همچنان مشتری جلب کند.