عضو هیأت علمی دانشگاه تهران گفت: مردم برای بیت حضرت امام به اعتبار امام احترام قائل بودند اما عده‌ای احساس می‌کنند آنها جایگاه برتری نسبت به مردم دارند و این چیزی است که به آن اشرافیت اجتماعی می‌گویند. مثلا فلان خانمی که تنها افتخارش این است که از لحاظ نسبی نوه امام(ره) است.

به گزارش مشرق، با توجه به اهمیت بازخوانی و بازتکرار مبانی فکری انقلاب اسلامی یکی از مباحثی که توجه به آن در شئون مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حائز اهمیت است موضوع «اشرافی‌گری و تبارسالاری» است، نقد و بررسی ابعاد مختلف اشرافیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در گفت‌‌و‌گو با محمد صادق کوشکی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه آمده است:

با توجه به اینکه مبارزه با اشرافی‌گری از مبانی انقلاب اسلامی است درباره بازتولید این اشرافی‌گری بعد انقلاب در ساختار نظام توضیح دهید.

مقوله اشرافیت به عنوان یکی از منش‌ها و روش‌های موجود در جوامع مختلف است که از ابتدا با طبیعت بشر همراه بوده است، ویژگی طبیعی انسان مثل جاه‌طلبی و خودبرتربینی باعث شده در مواردی مختلفی عده‌ای خود را برتر از دیگران ببینند و این پذیرفته شده است. برخی به خاطر اصل و نسب، ثروت و نفوذ در ساختار و فضای سیاسی خود را از دیگران برتر دیدند و این برتری هم در جامعه پذیرفته شده است و نتیجه آن این است که از این حالت به نام اشرافیت نام می‌بریم. طبق این رویکرد بخشی از جامعه خود را برتر می‌بیند و بقیه بخش‌های جامعه را در اختیار خود قرار می‌دهد در حالی که یکی از اهداف دین اسلام و اندیشه سیاسی شیعه این بوده که این نگاه غلط حذف شود.

به خاطر همین می‌بینیم که حضرت امیر و پیامبر اسلام در دوران حکومت خود در مدینه یکی از اولویت‌هایشان مقابله با این نگرش و تفکر غلط و غیرانسانی و غیرالهی بوده و انقلاب اسلامی یکی از آرمان‌های خود را مقابله با این پدیده قرار داده است.

اما اینکه در سال‌های پس از پیروزی انقلاب چقدر توانستیم با این نگاه، مقابله کنیم محل سؤال است. ما یک نوع اشرافیت سلطنتی داشتیم، آن اشرافیت سلطنتی و شاهزادگی که در قالب یک نظام ارباب رعیتی و امثالهم بوده حذف شده اما آن طرز تفکر و آن نگاه متاسفانه از فرهنگ سیاسی اجتماعی ما باقی مانده و اشکال جدیدتر اشرافیت بازتولید شده است.

*اشرافیت سیاسی

ما الان شاهد نوعی اشرافیت جدی اقتصادی هستیم و اینکه متاسفانه اشرافیت از سوی جامعه پذیرفته شده، حتی از سوی نظام به نوعی این اشرافیت پذیرفته شده است و ما دچار نوعی از اشرافیت سیاسی هستیم که به نوعی آزاردهنده‌تر است و بخش‌های از جامعه حق ویژه‌ای برای خود در سیاست و قدرت قائل هستند، یک نوع اشرافیت اجتماعی هم در بخشی از افراد شکل گرفته که ناشی از شئون اجتماعی آنهاست.این هم نوعی از اشرافیت غلطی است که بعد پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ما رایج شده است.

بستر شکل‌گیری این اشرافیت در ساختار جمهوری اسلامی را چطور ارزیابی می‌کنید در حالی که ما شاهد نوعی ساده‌زیستی در دهه 60 بودیم.

این اشرافیت شکل نگرفت بلکه از گذشته وجود داشت و در دوران بعد از پیروزی انقلاب باز تولید شد. دهه 60 و سال‌های اولیه آن دهه، بر روی این نوع اشرافیت که در جامعه بود پوششی گذاشته شد، بعضی از نمونه‌ها مثل ارباب رعیتی یا امثال آن پایان پذیرفت اما نمونه‌های دیگر مثل اشرافیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بازتولید شد.

در دوران ابتدایی دهه 60 این فضا پوشیده شده بود و اگرنه وجود داشت. از اواخر دهه 60 شاهد تولید این فرهنگ بودیم با سیاست‌های آزادسازی اقتصادی و سرمایه‌داری نیمه‌کاره نه سرمایه‌داری تمام قد که از سال 69 در کشور حکم شد، اشرافیت اقتصادی مجال پیدا کرد که دوباره رشد کند.

*برخی روحانیون احترام گذاشتن مردم را وظیفه آنها می‌دانستند

یا اشرافیت اجتماعی از اواسط دهه 60 به بعد در بخش‌های از جامعه خود را نشان داد. مثلا بخش‌هایی از مسئولان برای خود و خانواده‌های خود موقعیت خاص قائل بودند جامعه به آنها احترام ما گذاشت اما آنها این را وظیفه جامعه ما دیدند. بخش‌هایی از مسئولان با توجه به احترامی که مردم به آنها می‌گذاشتند و با توجه به قداستی که برای خود احساس می‌کردند کم کم فکر کردند که وظیفه مردم احترام به آنهاست و آنها برتر از مردم هستند و این عده کماکان وجود دارند و می‌توان آنها را در بیوت برخی روحانیون و فرزندان برخی مسئولان سابق و فعلی نظام این دیدگاه را ملاحظه کرد که به عنوان اشرافیت اجتماعی از آن نام برده می‌شود.

اشرافیت سیاسی را کسانی بروز داده‌اند که در ظاهر هم خیلی متواضع هستند مثلا شاید لباس وصله‌دار هم بپوشد اما این آدم در مقام یک صاحب منصب سیاسی از قانون تمکین نمی‌کند و خود را برتر از قانون می‌داند. این همان اشرافیت سیاسی است که خیلی وقت‌ها آزاردهنده می‌شود.

مثلا کسی می‌آید و می‌گوید کابینه خط قرمز من است و کسی حق ندارد کابینه مرا بازپرسی کند و قوه قضائیه نباید به حلقه کابینه من پا بگذارد؛ این اشرافیت سیاسی یعنی همه در برابر قانون مساوی هستند مگر اعضای کابینه  من.

نمونه‌ای از اشرافیت سیاسی که مصداق آن را در انتخابات 88 از سوی نامزدهای اصلاح‌طلب هم شاهد بودیم.

کوشکی: یا عدم تمکین به قانون مصداق اشرافیت سیاسی است؛ ما شاهد بودیم که برخی دولت‌ها از گذشته تا امروز و برخی جریانات سیاسی و اشخاص خود را برتر از قانون می‌دیدند و چه در حوزه انتخابات و چه در حوزه قوانین کشور و قوانین مصوب مجلس حتی به نشانه اعتراض جلسات شورای انقلاب فرهنگی و جلسات شورای عالی امنیت ملی و مجمع تشخیص را نمی‌رفتند و خود را برتر می‌دیدند یا در انتخابات به صراحت از قانون تمکین نمی‌کردند و می‌گفتند ما قانون را قبول نداریم و برتر از قانون هستیم. اینها همه نمونه‌هایی از اشرافیت سیاسی هست که متاسفانه در سال‌های بعد پیروزی انقلاب بازتولید شده است. احمدی‌نژاد بارها به قوانین و مصوبات مجلس تمکین نکرد یا اتفاق سال 88 نافرمانی که قانون را رعایت نکردند.

*سواستفاده از انتساب به بیت امام مصداق اشرافیت اجتماعی است

یک مسئله غیر برجسته نمایی برخی نوادگان حضرت یا فرزندان آقای هاشمی از سوی برخی جریانات و رسانه‌هاست.

مردم برای بیت حضرت امام به اعتبار امام احترام قائل بودند اما این عده احساس کردند که مردم وظیفه دارند احترام بگذارند و آنها جایگاه برتری به مردم دارند. مردم باید به آنها تعظیم کنند اینها چیزی است که به آن اشرافیت اجتماعی می‌گویند. مثلا فلان خانمی که تنها افتخارش این است که از لحاظ نسبی مادرش دختر امام بوده است.

این آدم نه نفوذ سیاسی، نه شغل سیاسی خاص دارد و نه از لحاظ اقتصاد فرد خاصی است بلکه به اعتبار اینکه نوه امام بوده است برای خود یک حق کاملا ویژه قائل است که به خود امام توهین کند، به مردم توهین کند، به همسران شهدا توهین کند و اگر هم کسی قصد پاسخگویی به او را داشته باشد بلافاصله خود را می‌چسباند که من نوه امام هستم.

این اشرافیت اجتماعی است ما شاهد این هستیم که خیلی از فرزندان مسئولان، خودشان کسی نیستند نه نخبه علمی و سیاسی هستند نه حتی ثروتمند هستند اما چون روزگاری پدرشان مسئول بوده یا داماد فلان مسئول هستند فکر می‌کند وظیفه جامعه این است که در برابر آنها تعظیم کند و متاسفانه این اتفاق رخ می‌دهد و آنها تحویل گرفته می‌شوند.

اشرافیت مال وقتی است که اگر کسی ادعای اشرافیت کند و کسی او را تحویل نگیرد این اشرافیت شکل نمی‌گیرد اما مشکل این است که جامعه تحویل می‌گیرد.

*اگر جامعه برتری عده‌ای را نپذیرد اشرافیت شکل نمی‌گیرد

آیا این به خاطر زمینه‌سازی رسانه‌ها نیست که این اتفاق می‌افتد؟ وقتی رسانه‌ها عکس فرزند مسئولان را در کنار فرزند گاندی و بی‌نظیر بوتو قرار می‌دهند این ذهنیت در جامعه شکل می‌گیرد.

من به طور کلی مثال می‌زنم ما وقتی اشرافیت اجتماعی را توضیح می‌دهم باید متوجه باشیم؛ این اشرافیت وقتی شکل می‌گیرد که جامعه برتری یک عده‌ای را بپذیرد. اگر دانشمندی باشد که به خاطر دانش خود مورد احترام مردم است و البته به مردم هم احترام می‌گذارد و دانش خود را در خدمت مردم می‌گذارد این یک فرآیند احترام دوجانبه و متقابل است و این مورد ستایش ما هم هست و انسان‌های معقول هم این را می‌فهمند. جامعه در برابر انسان‌های شریف و بزرگوار که همه هستی خود را برای دفاع از اسلام و اعتقادات داده از اقدام می‌گذارد و به تعبیر امام آنها را چشم و چراغ می‌داند و آنها هم برتری طلبی نمی‌کنند و خود را برابر مردم قشر بالاتر فرض نمی‌کنند.

*ما با هجوم جدی اشرافیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی روبرو هستیم

از احترام مردم به دانشمندان و خانواده‌های شهدا و امثال آن یک فرایند معقول دینی و انسانی است که آن عده هم کاری که کردند را وظیفه خود می‌دانند. اگر یک عالمی و شخصی مورد احترام مردم است اما اطرافیان او که بدون برخورداری از برجستگی (اخلاقی و موقعیتی) از مردم طلبکارند و خود را از مردم برتر می‌بینند اینجا مصداق اشرافیت است. الان ما با هجوم جدی اشرافیت اقتصادی سیاسی و اجتماعی روبرو هستیم و از آن طرف اندیشه سیاسی شیعه و اسلام ناب و انقلاب اسلامی به دنبال ریشه‌کنی این نابهنجاری بزرگ اجتماعی است.

*ما نتوانسته‌ایم جامعه را نسبت به آفات اشرافیت توجیه و اقناع کنیم

برای مقابله با این نوع فرهنگ و اصلاح این تفکر باید چه کاری انجام داد؟ به ویژه در ساحت فرهنگ و رسانه که نقش اصلی را در مثبت‌نمایی این تفکر دارند؟

ما نتوانسته‌ایم که جامعه را نسبت به آفات اشرافیت توجیه و اقناع کنیم حتی آموزش هم داده‌ایم که وقتی یک مسئول اجرایی به شهری می‌رود مردم دنبال ماشین او بدوند، آموزش داده‌ایم هر کسی لباس و ماشین بهتری دارد باید به او بیشتر احترام گذاشت و چون همه مردم اینها را ندارند پس این اشرافیت شکل می‌گیرد.

وقتی در زمان دولت دهم دارو وارد کشور نمی‌شد، خودروهای گرانقیمت با ارز دولتی برای رفاه حال طبقه اشراف وارد کشور می‌شود و جالب است که نه دولت و نه راهنمایی و رانندگی متوجه نیستند که این کار ضدارزشی است تا جایی که لازم می‌شود رهبر انقلاب شخصا وارد این مقوله می‌شود و دستور دهند جلوی این رفتارهای ضدارزشی گرفته شود.

*ورود خودروهای لوکس با ارز دولتی مصداق تفکر اشرافی بود

دولت ارز دولتی می‌دهد در حالی که برای ورود دارو داده نشده و راهنمایی رانندگی هم آن را شماره کرد، این افراد به صرف داشتن ماشین‌های میلیاردی مورد احترام همه قرار می‌گیرند تا اینکه رهبر انقلاب یادآوری می‌کند؛‌ در حالی که اگر خود دولت و خود راهنمایی رانندگی بدیهیات اندیشه سیاسی اسلام را توجیه بودند اجازه واردات چنین خودرویی را نمی‌دانند یا آن را شماره‌گذاری نمی‌کردند و دیگر نیازی نبود که رهبر انقلاب در این مورد وارد شود.

این تفکر به همان مدلی باز می‌گردد که اول صحبت خود گفتید، نسبت به این قضیه آموزش درستی اتفاق نیفتاده است و متاسفانه نه تنها جامعه را برای مقابله با اشرافیت تربیت نکرده‌ایم بلکه برای بازتولید اشرافیت به آن کمک کرده‌ایم، راهکار مقابله با این مدل اشرافی‌گری چیست؟

مردمی که انقلاب کرده‌اند می‌خواهند چنین پدیده شومی را نبیند اما به شکل متفاوت هر بار آن را می‌بینند، راهکارش این است که از سطوح بالا جامعه با این اشرافیت مقابله شود.

یعنی به صورت دولتی؟

همه مقامات کشوری، همه مسئولان و همه مدیران باید به این مسئله حساس باشند و خودشان ایمان بیاورند که اشرافیت غلط، ضد انسانی و تحقیرکننده جامعه است و خودشان این صفت منفی را نداشته باشد.

منبع: فارس

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۱۲:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۰
    0 0
    صد درصد موافقم اگر اين انتساب وجود نداشت برخي دوستان حرفي براي گفتن نداشتند.
  • ۱۲:۱۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۰
    0 0
    صد درصد موافقم اگر اين انتساب وجود نداشت برخي دوستان حرفي براي گفتن نداشتند.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس