به گزارش مشرق، منصور نظری مثنوی را با نام «شکوه شیعه» تقدیم کرده است به مدافعان حرم اهلبیت و تمامی منتظران ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالى فرجه الشريف که در زیر می خوانیم:
هلا بلبل نغمهپرداز عشق - نما فاش از لالهها راز عشق
ز خونباری قتلگاه دمشق - بگو سِرُ الاسرار پرواز عشق
بخوان قصۀِ قوم آزاده را - سیه مستیِ بی می و باده را
بگو از شقایق شدن بهر یاس - دفاع از حرم را تب التماس
دلیران جنگ دمشق و حلب - به جان عاشقان شهادتطلب
بگو کربلا رهسپاری به خون - ز شورِ غم عشق زهرا جنون
قلم را به نام شقایق قسم - به خون شهیدان عاشق قسم
خدا را به آن ماه پنهان قسم - به مستان بگذشته از جان قسم
به آن خورده سیلی رخ بی مزار - به دلتنگی شیعه در انتظار
قسم بر شهیدان راه شرف - به مردان در پیش زینب بهصف
به قوم مدافع حرم را به عشق - که از خونشان گشته گلگون دمشق
به آن بسته سربنده ها یا حسین - اَداء کرده بر فاطمه عهد و دین
به پهلوی بشکستۀ فاطمه - به قلب ز غم خستۀِ فاطمه
به قاریِ قرآنِ بر نیزه مست - به آن در ازل گفته ما را الست
به آن گشته گُم یوسف آل عشق – که جان میدهیم از برای دمشق
چو عباس حیدر بگیریم علم - کنیم عاشقانه دفاع از حرم
حرامی به زینب نگه بد کند؟ - جگرخون دل یاس احمد کند؟
کِشد ناکسی معجر از موی یاس؟ - دل یاس حیدر بگیرد هراس؟
حرامی جسارت به زینب کند؟ - و زهرا از این درد و غم تب کن؟
نظر بد کند کَس به ناموس عشق؟ - و لشکر سعودی کِشد بر دمشق؟
اگر سر بُرَد شیعه را جمله تیغ - به ذلت دهد تن دریغا دریغ
اگر سر تمامی به دار آوریم - دریغا که ذلت به بارآوریم
هلا ای ملکزادۀ مار دوش - ز خونِ شهیدان ما کرده نوش
ببین شور و غوغای ما در دمشق - به پا گشته این کربلا را ز عشق
چنین عهد و پیمان ما با علیست - که ذلت سزاوار یک شیعه نیست
حرم را کند بد حرامی نگاه؟ - و ناموس حیدر شود بیپناه؟
کِشد معجر زینب از سر عدو؟ - و سیلی به زینب زند کَس به رو؟
طمع کرده داعش به ناموس عشق؟ - و خواهد سعودی بگیرد دمشق؟
مگر شیعه را مرد وزن سر زنند – که این طعنه بر قوم حیدر زنند
مگر شیعه یکتن نباشد بهجا - که گیرد سعودی حرم را ز ما
سعودی اگر پا نهد در دمشق - نگه چپ کند گر به بانوی عشق
قسم بر جگرخونی فاطمه - کِشیمش به خاک و به خون خاتمه
قسم بر تن غرقه خون شهید - بگیریم از او انتقامی شدید
اگر پا نهد او برون از خَطش - ز دریای خون بگذریم از عطش
چو حیدر گرفته به کف ذوالفقار - بر آریم از آل سعودی دمار
کنیم از میانش سعودی دونیم - به نام علی فتح مکه کنیم
و بتهای در کعبه بشکسته باز - رها آوریم از طلسمش حجاز
به کاخ سعود آتش کین زنیم - و سرها از آن آل ننگین زنیم
سعودی اگر ناروایی کند- و یا دست از پا خطایی کند
سعودی اگر دست خود رو کند- اگر بر حرم بدنظر او کند
حقیرانه آن آل نیرنگ و ننگ - بکوبد اگر شیعه را طبل جنگ
کِشد لشکری او اگر بر حلب - کند جنگ ایرانیان را طلب
بخیزد ز سمت خراسان سپاه - علم کرده بیرق به رنگ سیاه
چو دریای طوفانی پرخروش - علمها چو عباس حیدر به دوش
چو حیدر گرفته به کف ذوالفقار- بر آریم از آل سعودی دمار
و طومار او را به هم در تنیم - و گردن ز ضحاک تازی زنیم
حرم را به جان پاسبانی کنیم - و محشر به پا با یمانی کنیم
یمن را خراسان، عراق و دمشق - برآشفته سازیمش از شور عشق
کند صیحه ای اسمانی سپس - همه اهل عالم سراسیمه بس
و آن دم نفیری بخیزد ز دور - که یا اهل العالم نوید ظهور
شود حبس در سینهها تا نفس - و در طور دلها زند سر قبس
و از آسمان بر زمین بارد عشق - و بر بام کعبه ظهور آرد عشق
و از عطر نرگس جهان پر شود - و خاک زمین گوهر و دُر شود
و گلبانگ عشقِ آنا المهدیاش - روان لشکر عاشقی در پیاش
و قاسم سلیمانیِ صفشکن - شبیخون زند لشکر اهرمن
کمانها به مردی چو آرش کشیم - و کاخ سعودی به آتشکشیم
علم آن درفش کیانی کنیم – به پا جنگ سوم جهانی کنیم
بهار یهودا خزان آوریم – و بر بام کعبه اذان آوریم
قسم بر قلم چون نگارد ز عشق – به خون شهیدان راه دمشق
که سر میرسد آخر این انتظار - و میگردد آخر زمستان بهار
سحر بس قریب است و شب رفتنی - و پایان رسد دورِ اهریمنی
و میآید آخر سحرگاه نور - و مهدی زهرا نماید ظهور
به امید ظهور حضرت یار ..
یکشنبه 16 اسفند 1394