سرویس سیاست مشرق - روزنامهها
و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و
اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید
همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت
ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور
با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*******
کدام نامزد؟ کدام دولت؟
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1- «شالودهشکنی» در نوع نگرش به دولت و دولتداری، مهمترین مسئله انتخابات ریاستجمهوری 96 است. دولت دوازدهم، نه باید دولت یازدهم باشد و نه دولت دهم. البته که دولت فعلی و قبلی تفاوتهای مهمی دارند و قضاوت یکسان درباره آنها، تهی از دقت و انصاف است.
اما یک عارضه مشترک در هر دو به چشم میخورد و آن «سهلاندیشی» و «سادهانگاری» راهحل مشکلات در تلقی رئیس و دستاندرکاران اصلی هر دو دولت است. یک رئیس دولت به جای اهتمام کافی به اقتصاد مقاومتی به ویژه در دوره تشدید تحریمها، شعار 5 برابر کردن یارانه و رساندن آن به 250 هزار تومان را به جای اجرای درست هدفمندی داد؛ و دیگری چنین تلقی یا تلقین کرد که به واسطه عدم اهتمام به اقتصاد مقاومتی و به صرف بستن با کدخدا و واگذاری امتیاز میتوان مشکلات رکود و تورم و بیکاری و آب خوردن و آلودگی هوا و... را حل نمود. شالوده این قبیل نگرشها به دولتداری- و قبل از آن به ریاستجمهوری- باید تغییر کند.
سهلاندیشی مشابه، رفتن سراغ نامزدبازی انتخاباتی به جای طرح پرسشهای کلیدی است مبنی بر اینکه؛ چه کسی را برای چهکاری میخواهیم؟ دولت دوازدهم با چه اقتضائات و تهدیدها و مسئلههایی مواجه است؟ دولت، اصالتاً شخص رئیسجمهور است یا یک تیم جامعالاطراف با مسئولیتهای متنوع؟ سادهانگاری حامیان نامزدها، متأسفانه به سهلاندیشی دولتمردان پس از روی کارآمدن میانجامد و به همین دلیل در بحبوحه تهاجم و فشار دشمن، مشکلات درست آسیبشناسی و چارهجویی نمیشود.
2- خداوند بر درجات مرحوم علامه جعفری(ره) بیفزاید. از ایشان نقل میکنند که؛ راننده تاکسی کنار من نگه داشت و بیمقدمه گفت «آقای جعفری! خدا هست یا نیست؟». گفتم این طور که نمیشود، بحث دارد. گفت «نه آقای جعفری! هوا گرم است، من هم مسافر دارم. یک کلمه بگو خدا هست یا نیست»! عجولی و بیحوصلگی و دنبال پاسخها و حلالمسائل آسان رفتن، همچنان که طبیعت بسیاری از ماست، خلاف قواعد حیات خردمندانه بشری است. بیطاقتی و سهلاندیشی و رؤیاپردازی- بدون تحمل مرارتها تدارک مقدمات لازم برای هر هدف فردی یا اجتماعی- کار را به ناکامی و سرخوردگی میکشاند. بخشی از رنج سیاست و انتخابات و مدیریت، از همین روحیه حاضری خوری و فستفودی برمیخیزد. باید موانع را از میان برداشت و راه را هموار نمود تا «پیشرفت» کرد. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «هیچ راه آسفالتهای پیش راه ملتها نیست، باید مسیر را هموار کرد»؛ اگر نه، میتوان شخصیت قاضی شارح سریال «سربداران» را داشت و به اقتباس از او که میگفت «قضاوت آسان است»، گفت «سیاست و مدیریت آسان است»! روحیه پینوکیویی، فرد و جامعه را مهیای فریب خوردن و مال باختگی چندباره میکند.
اینکه گفتند با آمریکا میبندیم و مشکلات تمام!، خروجی چنین روحیهای بود و عواقب آن را در سطح سیاست خارجی و اقتصاد میبینیم. پشتهماندازی، فرافکنی، انداختن تقصیرها به گردن دیگران و فرار از مسئولیت (پاسخگویی)، نتیجه بعدی سهلاندیشی یا سهلنمایی مدیریت دولت است. میشود چشمها را بست و تصور کرد اکنون مهر 1399 است و مثلاً دولتمردان فعلی همچنان سرکارند و باز هم میگویند مشکلات قابل حل است اما دولت «ما قبل دولت قبل»! چنان میراث بدی برجای گذاشته که 4 سال دیگر فرصت میطلبد. آن روز چه باید کرد؟ آیا عقل امضاء میکند دولتی که قریب 40 ماه فرصت طلایی را به متهم کردن دولت قبلی و دخیل بستن محض به معجزه توافق با آمریکا سپری نموده، 48 ماه دیگر را بسوزاند و به بیهودگی، فقط میان «التماس به آمریکا» و «دوقطبیسازیهای گمراهکننده در جامعه» هروله کند؟
3- وهن یک دولت و رئیس آن است که برخی مدعیان حمایت علناً بگویند این دولت «رحم اجارهای» ماست و اگر لازم باشد برای یک نوبت دیگر اجاره میکنیم؛ یا اینکه رئیس دولت وامدار ماست و در انتخابات بعدی باید به ما سهم بدهد چون ما کمیته امداد و مؤسسه خیریه نیستیم! عجیب و تلخ است اما واقعیت دارد که سخنگوی دولت اصلاحات گفت مشکل ضعف وزیران ناشی از این است که رئیسجمهور حتی یک روز هم سابقه اجرایی ندارد! خسارتبار است که دولت، فاقد ستاد اقتصادی قدرتمند برای هماهنگی و رفع اختلافنظرهای عدیده میان وزرای مختلف باشد و جور این خلأ را بخواهند با بزرگنمایی برجام و وزارتخارجه یا استعفای وزیر ارشاد و جنجال کنسرت و رفتن خانمها به استادیوم و... بکشند.
نگرانکننده است که آمارها و گزارشهای جابهجا درباره رونق اقتصادی و مهار تورم و بیکاری بدهند به دولت یا بخواهند افزایش صادرات نفت را جای رشد اقتصادی با کیفیت به عوام و خواص قالب کنند. خطرناک است که با برجام یا در پسابرجام دهها امتیاز هنگفت به حریف بدهند تا مثلاً 7-8 میلیارد دلار اموال بلوکه شده را بازپس بگیرند و یا دو سه میلیارد دلار قرارداد امضاء کنند اما از آن طرف، یا آمریکای «بسیار مؤدب» 2 میلیارد دلار از اموال ما را یک جا غارت کند یا به واسطه دفاع از مدیران همحزبی و همباندی، کسانی در پستهای کلیدی وزارت نفت حفظ شوند که محکومیت و جریمه 18 میلیارد دلاری در دادگاه لاهه را به خاطر قرارداد فاجعهبار کرسنت به ارمغان بیاورند. آدمهای اشتباهی -ولو پرمدعا اما کممایه- با مدل عملیاتی بیمحتوا و انحرافی، ما را به اینجا میرساند. بدون رسیدن به «دولت معیار» و «رئیس جمهور تراز» این مشکلات ادامه پیدا میکند. قطعاً به این معنا، اغلب مردم نمیخواهند کاستیهای بزرگ دولت یازدهم و دهم، در دولت دوازدهم باز تولید شود. تنها «محافظهکاران» و دارندگان حقوقها و امتیازات نجومی به تداوم چنین روندهایی رضایت میدهند.
4- «لیبرالهای ناتوان و مغرور» (تعبیر فرشاد مؤمنی برای تصمیمگیران اصلی دولت یازدهم) هر چند پس از 3 سال قافیه را همه جوره باختهاند، اما همچنان با «دوپینگ خارجی» مشغول القای این گزاره تهی از معنا هستند که مردم و گروهها و حاکمیت، محکوم به تداوم دولت فعلی و مدل فکری آن (اظهار اضطرار نسبت به غرب) هستند. دولت دوپینگی دولتی است که نیروی خود را از خارج میگیرد و همان را برای داخل فاکتور میکند؛ چه آنجا که پای فشار و تهدید حریف در میان باشد و چه آنجا که همان حریف امتیازی جزئی بدهد. در ماههای آینده نیز ترکیبی از همین تهدید و تحریم و فشار و خرده امتیاز خارجی (شیرینی آدامسی) برای سرپا نگه داشتن ایده لزوم التماس از آمریکا و غرب - البته با غلبه تهدید و فشار برای دراز شدن زبان جریان غربگرا در داخل! - اعمال خواهد شد. رویکرد 3-4 سال اخیر غرب، نوعی تربیت و شرطیسازی را هدف قرار داده است که در ذات خود، القای «شما نمیتوانید» و «باید تسلیم شوید» را نهفته دارد. چنین مدلی، اساساً عقیم است و راه به سوی پیشرفت نمیبرد. بدترین عارضه این مدل، بردن اتاق فرمان اقتصاد و سیاست و فرهنگ از داخل به خارج کشور است؛ شبیه کاری که در عصر قجر و پهلوی انجام شد.
5- قالب کردن توهم «اجبار و اضطرار» برای تحمل بیکفایتیهای دولت فعلی، شالوده تبلیغات لیبرالهای ناتوان و مغرور است. برای ورود قاعدهمند و اثرگذار اجتماعی به انتخابات آینده، قبل از هر چیز باید در قبال این محافظهکاری شالودهشکنی کرد. این شالودهشکنی ضمن اینکه به نقد عملکردها میپردازد، تغییر نگرش به ریاست جمهوری و دولتداری را نیز در اولویت قرار میدهد. وسعت و مجال دادن به فکر عمومی مبنی بر ضرورت تغییر اساسی در دولت، مهمتر از معرفی نامزد است. این بلوف ائتلاف بنفش که ما رقیب نداریم و مردم و گروهها مجبورند به تداوم ما رأی دهند، مشابه همان حرف بیپایهای است که کسانی مانند عطاءاله مهاجرانی و عبدالهنوری در دوره دولت اشرافی کارگزاران (حوالی سال 75) گفتند مبنی بر اینکه قانون اساسی را باید تغییر دهیم چون کشور و دولت، گزینهای جز آقای هاشمی ندارد؛ حال آن که کشور یک سال قبل، از صدقه سر همین دولت، رکورد تورم 49/4 درصدی را تجربه کرده بود.
6- همچنان که تغییر دولت، ضرورت امروز کشور است، تغییر نگرش نسبت به کارکرد آن- از دولت کرایهای و شرکت سهامی به دولت ملی و مسئولیت محور- نیز موضوعیت دارد. البته که مردم در انتخابات ریاست جمهوری به شخص رأی میدهند و نامزد هم موضوعیت دارد، اما این خطاست که ورود به انتخابات، ابتدائاً از اشخاص شروع شود. میگویند سؤال درست، نیمی از پاسخ است. سؤالهای اصلی درباره ریاست جمهوری این است که چه کسی را برای چه کاری میخواهیم؟ دولت، یک شخص به علاوه چند نفر طفیلی است یا یک تیم الزاماً هماهنگ؟ در مقام مثال، آیا رئیس جمهور یک وزنهبردار و کشتیگیر (هرکول) است یا به مثابه مربی و مدیر تیم والیبال و فوتبال عمل میکند؟ نظریهپرداز و ریلگذار است یا باید براساس گفتمان انقلاب و قانون اساسی، به اداره امور اجرایی بپردازد و دارای برنامه و تیم هماهنگ با نگاه درونزا باشد؟ جبهه نیروهای انقلابی قبل از آن که در تدارک نامزد برای انتخابات باشد، باید به این تغییر تلقی عمومی نسبت به انتخابات و دولت و رئیس جمهور اهتمام کند. باید این حقیقت را جا انداخت- و به لوازم آن پایبند بود- که نسبت به انتخابات ریاست جمهوری 2 تلقی عمده وجود دارد. اولی بر آن است که رقابت، مهمترین مسئله انتخابات است و مسئولیت با پیروزی به پایان میرسد. نگرش دوم هر چند رقابت و پیروزی را مهم میشمارد، اما فردای انتخابات و دولتداری را مهمتر میشمارد و معتقد است برنامه و مدل مدیریت و تیم به اندازه شخص رئیسجمهور مهم است. سادهانگاری و پوپولیسم در کنار غفلت از عزم جهاد اقتصادی و تدارک هر چند پر زحمت اقتصاد مقاومتی، رنج بزرگ دولتداری است و رفع این رنج، مستلزم تصحیح نگرش است.
7- نقطه عزیمت جریان حزباللهی، رویکرد به تشکیلاتی برآمده از «استراتژیستها و سیاستپردازان و نظریهپردازان (فرهنگی، سیاسی و اقتصادی)»، «مدیران و کارگزاران اجرایی با سابقه» و «اهل فن رسانه و افکار عمومی» است. چنین تشکیلاتی که عقبه قوی در بدنه اجتماعی است، قبل و بعد از انتخابات - و در نسبت با مسائل مهم کشور و انقلاب- مسئولیت دایمی دارد و فصلی نیست. به جای وعدههای رایج و عوام فریبانه انتخاباتی، قبل از هر چیز باید با مردم صادقانه درباره واقعیتها و چالشها و راهکار اصولی حل مشکلات سخن گفت. واقعیت، حضور بیتعارف دشمن در میدان برای زدن ضربه است و دولت آتی به مفهوم واقعی، باید دولت «مقاومت برای پیشرفت» باشد. دولت دوازدهم میراثدار بدعملیهای پرخسارت برخی دولتمردان فعلی است و در حالی سرکار میآید که برخلاف ادعا، خرمشهرهای متعددی در حوزه اقتصاد و فرهنگ و سیاست، بیدفاع در مقابل دشمن رها شدهاند. عمق این سختی و تلخی را باید با مردم گفت. باید جا انداخت که دولت آینده به جای قمپز و طمطراق و پمپاژ بلوف و غرور، دولت اقدام و عمل و کار، دولت نرمش در جبهه خودی و مقاومت در مقابل بیگانگان است. دولت دوازدهم قبل از هر چیز باید نقطه پایان بر وارونگی کارکردی باشد. 7 ماه مانده تا انتخابات، فرصت کمی برای شکستن قالبهای تحمیلی و توهمی نیست. خوب یا بد، پیروزی احمدینژاد در یک هفته و روحانی در 3-4 روز پایانی رقم خورد. 7 ماه فرصت خوبی برای تقویت تشکیلاتی و روشنگری معطوف به اصلاح تصورات عمومی است. حرکت گفتمانی مؤثر و معطوف به انقلاب را باید بدون اتلاف وقت شروع کرد؛ فارغ از اینکه چه زمانی به ثمر بنشیند. با همت میشود فاصله زمانی را هم از میان برداشت.
موصل و بازی آمریکا با داعش
حامدرحیم پور در خراسان نوشت:
با کلید خوردن نبرد آزادسازی موصل،ارتش عراق، نیروهای کرد پیشمرگه و حشدالشعبی که پیشتر خود را آماده ورود به عملیات موصل روی زمین کرده بودند پس از آغاز حملات هوایی و توپخانهای ، تا 6 کیلومتری موصل پیشروی کرده اند،تاکنون 8روستا نیز در اطراف موصل از چنگال داعش آزادشده است. این در حالی است که خبرها و گزارشها حاکی از آن است که داعش حجم عظیمی از تونلها را به عنوان پناهگاه و حتی انتقال نیروها به وجود آورده و حتی برخی از این تونلها به اندازهای بزرگ است که میتوان با موتورسیکلت وارد آنها شد و به روستاها و شهرستانهای مجاور موصل گریخت. مردی که توسط داعش در موصل به مدت دوماه در زندان بود به سیانان گفته است که در طول این مدت مجبور بوده است که برای کمک به حفر ١٢ تونل در شرق موصل کمک کند. ناظران و کارشناسان امنیتی برای عملیات موصل یک دوره زمانی از 2 تا 5 ماه را پیشبینی کردهاند. واقعیت این است که شکست داعش در موصل، دومینوی سقوط و در سراشیبی قرارگرفتن این گروه تروریستی و ازدسترفتن رؤیای یک امپراتوری «سلفی جهادی» در منطقه است. به همین دلیل، هم داعش و هم گروههای ضدداعش بهخوبی واقف هستند که پای در چه وادی سخت و طاقتفرسایی میگذارند. مهمترین ابعاد اهمیت موصل را نیز میتوان در 4سطح مورد واکاوی قرار داد:الف)اهمیت ژئواکونومیک:منطقه موصل دارای منابع عظیم معدنی از جمله نفت میباشد که از سرچشمههای قدرت و منازعه در داخل عراق به حساب میآید. در بعد منابع آب، موصل با سد معروف خود از مهمترین منابع آبرسانی به مناطق مختلف عراق محسوب میشود. از نظر کشاورزی به دلیل خاک غنی و بارش مناسب موصل از جمله مهمترین مناطق عراق در زمینه تامین نیازهای غذایی میباشد. همچنین موصل، در عراق به شهر تولیدات معروف بوده و در تولید پارچه، کتان، دامداری، غلات و نفت دارای شهرت است. از این جهت آزادسازی موصل میتواند تاثیری عمیق در بهبود وضعیت بحرانی اقتصاد عراق داشته باشد.ب)اهمیت ژئواستراتژیک:موصل برای دولت خودخوانده داعش ،حلقه ارتباط میان سوریه و عراق برای جابهجایی نیروهای نظامی است. اهمیت ژئواستراتژیک آزادسازی موصل برای حکومت مرکزی عراق و حکومت اقلیم کردستان در بُعد نظامی نیز این است که موصل بخشی از مناطق مورد مناقشه در اصل 140 قانون اساسی عراق است و با آزاد سازی آن، رسما نیروهای پیشمرگه اقلیم کردستان و نیروهای ارتش عراق میتوانند در یک جبهه برای اولین بار همکاری جدی را در عرصه نظامی داشته باشند. ج)اهمیت ژئوکالچر: موصل به عنوان شهری که محل همزیستی اقوام و نژادهای مختلف از جمله کردها، اعراب شیعه و سنی، ترکمنها، آشوریها،ایزدی ها، مسیحیها و یهودیها بوده است در آینده سیاسی عراق از بُعد فرهنگی و اجتماعی دارای اهمیت فراوانی است. د)اهمیت سیاسی: استان نینوا و شهر موصل بهعنوان دومین استان و شهر بزرگ عراق دارای اهمیت و تبعات سیاسی فراوانی برای بازیگردانان عرصه قدرت عراق میباشد. طی چند ماه اخیر تعدادی از اعراب سنی این مساله را مطرح نمودهاند که بعد از آزادسازی موصل در این استان اعلام ایالت فدرال خواهند نمود و در جریان آزادسازی این شهر بهشدت مخالف حضور نیروهای حشد الشعبی بودند. از این رو بسیاری اعتقاد دارند مرحله پس از فتح موصل پر اهمیت تر از فتح آن و منشاء تحولات جدید و حساس در عراق خواهد بودکه درادامه به مهم ترین چالش های موصل پس از آزادی اشاره می کنیم:
با کلید خوردن نبرد آزادسازی موصل،ارتش عراق، نیروهای کرد پیشمرگه و حشدالشعبی که پیشتر خود را آماده ورود به عملیات موصل روی زمین کرده بودند پس از آغاز حملات هوایی و توپخانهای ، تا 6 کیلومتری موصل پیشروی کرده اند،تاکنون 8روستا نیز در اطراف موصل از چنگال داعش آزادشده است. این در حالی است که خبرها و گزارشها حاکی از آن است که داعش حجم عظیمی از تونلها را به عنوان پناهگاه و حتی انتقال نیروها به وجود آورده و حتی برخی از این تونلها به اندازهای بزرگ است که میتوان با موتورسیکلت وارد آنها شد و به روستاها و شهرستانهای مجاور موصل گریخت. مردی که توسط داعش در موصل به مدت دوماه در زندان بود به سیانان گفته است که در طول این مدت مجبور بوده است که برای کمک به حفر ١٢ تونل در شرق موصل کمک کند. ناظران و کارشناسان امنیتی برای عملیات موصل یک دوره زمانی از 2 تا 5 ماه را پیشبینی کردهاند. واقعیت این است که شکست داعش در موصل، دومینوی سقوط و در سراشیبی قرارگرفتن این گروه تروریستی و ازدسترفتن رؤیای یک امپراتوری «سلفی جهادی» در منطقه است. به همین دلیل، هم داعش و هم گروههای ضدداعش بهخوبی واقف هستند که پای در چه وادی سخت و طاقتفرسایی میگذارند. مهمترین ابعاد اهمیت موصل را نیز میتوان در 4سطح مورد واکاوی قرار داد:الف)اهمیت ژئواکونومیک:منطقه موصل دارای منابع عظیم معدنی از جمله نفت میباشد که از سرچشمههای قدرت و منازعه در داخل عراق به حساب میآید. در بعد منابع آب، موصل با سد معروف خود از مهمترین منابع آبرسانی به مناطق مختلف عراق محسوب میشود. از نظر کشاورزی به دلیل خاک غنی و بارش مناسب موصل از جمله مهمترین مناطق عراق در زمینه تامین نیازهای غذایی میباشد. همچنین موصل، در عراق به شهر تولیدات معروف بوده و در تولید پارچه، کتان، دامداری، غلات و نفت دارای شهرت است. از این جهت آزادسازی موصل میتواند تاثیری عمیق در بهبود وضعیت بحرانی اقتصاد عراق داشته باشد.ب)اهمیت ژئواستراتژیک:موصل برای دولت خودخوانده داعش ،حلقه ارتباط میان سوریه و عراق برای جابهجایی نیروهای نظامی است. اهمیت ژئواستراتژیک آزادسازی موصل برای حکومت مرکزی عراق و حکومت اقلیم کردستان در بُعد نظامی نیز این است که موصل بخشی از مناطق مورد مناقشه در اصل 140 قانون اساسی عراق است و با آزاد سازی آن، رسما نیروهای پیشمرگه اقلیم کردستان و نیروهای ارتش عراق میتوانند در یک جبهه برای اولین بار همکاری جدی را در عرصه نظامی داشته باشند. ج)اهمیت ژئوکالچر: موصل به عنوان شهری که محل همزیستی اقوام و نژادهای مختلف از جمله کردها، اعراب شیعه و سنی، ترکمنها، آشوریها،ایزدی ها، مسیحیها و یهودیها بوده است در آینده سیاسی عراق از بُعد فرهنگی و اجتماعی دارای اهمیت فراوانی است. د)اهمیت سیاسی: استان نینوا و شهر موصل بهعنوان دومین استان و شهر بزرگ عراق دارای اهمیت و تبعات سیاسی فراوانی برای بازیگردانان عرصه قدرت عراق میباشد. طی چند ماه اخیر تعدادی از اعراب سنی این مساله را مطرح نمودهاند که بعد از آزادسازی موصل در این استان اعلام ایالت فدرال خواهند نمود و در جریان آزادسازی این شهر بهشدت مخالف حضور نیروهای حشد الشعبی بودند. از این رو بسیاری اعتقاد دارند مرحله پس از فتح موصل پر اهمیت تر از فتح آن و منشاء تحولات جدید و حساس در عراق خواهد بودکه درادامه به مهم ترین چالش های موصل پس از آزادی اشاره می کنیم:
رویا پردازی کردها با نقشه های سیاه سلطان
تنها پس از چند ساعت از آغاز عملیات بزرگ آزادسازی شهر موصل، رسانه های ترکیهای از استقرار تانکهای ارتش این کشور در مرزهای عراق خبر دادند؛ اقدامی که حاکی از عزم آنکارا برای ماجراجویی در موصل وتداوم تنش با دولت العبادی است. اردوغان سلطان این روزهای ترکیه دیروز نیز در سخنانی تعجببرانگیز گفت: چه بخواهند، چه نخواهند ما در عملیات آزادسازی موصل مشارکت خواهیم کرد! اظهارات اردوغان اخباری که پیش از این درباره توافق او با بارزانی و سیاسیون سنی عراق به خصوص خاندان النجیفی منتشر شده بود را به واقعیت نزدیک می کند.براساس این اخبار پیشمرگههای کرد با پشتیبانی ترکیه و نیروهای وفادار به نجیفیها وارد شرق موصل خواهند شد و اقلیم موصل یا استانهای سهگانه کردی (سنجار) عربی و اقلیتها تشکیل خواهد شد و ریاست آن نیز با برادران نجیفی خواهد بود. اقلیمی که اساسا مورد حمایت واشنگتن، عربستان و ترکیه برای کم کردن تأثیر دولت مرکزی بغداد بر آن و تأسیس یک منطقه شبه خودمختار مطیع قدرت های بین المللی و منطقه ای است.
یزید صایغ، کارشناس مرکز کارنگی در بیروت در این باره می گوید: «الان می توانیم بگوییم جمعیتی وجود دارد که می توان آن را جمعیت پیروز بر داعش نامید، پیشمرگه ها به سمت مناطقی رفته اند که قبلا دولت عراق بر آنها مسلط بود، اقلیم کردستان تلاش دارد مناطقی که حداقل 50 درصد بر آنها تسلط داشته است را پس بگیرد و از آن خود کند.»افزون بر این،رویاپردازی کردها می تواند عواقب بسیاری به دنبال داشته باشد. اکثریت جمعیت موصل را اعراب سنی تشکیل می دهند و در صورت ادعای کردها بر موصل این مساله می تواند درگیری های تازه ای را میان سنی های موصل با کردها به وجود آورد. ترکیه نیز از گذشتههای دور ادعاهایی درباره بخشی از مناطق اطراف موصل داشته است و این اتفاقات احتمالی میتواند زمینه را برای سیطره بر آن مناطق یا حتی پشتیبانی از افراد وابسته در آن مناطق مهیا کند.کاربه جایی رسیده است که حتی به ادعای وبگاه آمریکایی «المانیتور» ترکمنهای عراقی که ریشه عراقی و ترکیهای دارند تقاضای خود مختاری کرده اند. اردوغان نیز به خوبی می داند که حشد الشعبی نیرویی نیست که پس از فتح موصل بخواهد در آنجا بماند، آنها شهر را تحویل مرکز و مقامات محلی خواهند داد؛ ولی پذیرش مشارکت آنها به معنای موافقت با ظهور یک قدرت نظامی- عقیدتی مهم در منطقه و یک ابزار مهم و فعال برای عراق علیه اطماع خارجی، و از سوی دیگر پیروزی جبهه مقاومت در عرصه نبرد با داعش در آخرین ایستگاه یعنی موصل است.بی تردید دخالت نظامی ترکیه در موصل قطعا به بروز یک کشمکش منطقه ای دیگر کمک خواهد کرد و زنگ هشداری برای تجزیه کشور خواهد بود.
آتش افروزی با فرارداعش به شرق سوریه
چند روز قبل «سید حسن نصرا...» در سخنرانی روز عاشورا درباره دسیسه آمریکا جهت خارج کردن تروریستهای داعش از «موصل» به سوریه و تجدید قوا جهت حمله گستردهتر به عراق، هشدار داد، دیروز نیزخبرگزاری روسی «ریانووستی» اعلام کرد آمریکا موافقت کرده تا امنیت خروج حدود 9هزار تروریست از موصل را تامین کند و آنها را برای تصرف مجدد شهرهای «تدمر» و «دیرالزور» به شرق سوریه هدایت کند.
برفرض این که خبر«ریانووستی» صحت داشته باشد،به نظر می رسد آمریکا از انتقال داعش به محور شرقی سوریه و دیگر محورها اهدافی کوتاه مدت و بلند مدت را دنبال می کند .اهداف کوتاه مدت آمریکا ، درگیر کردن بخشی از قوای ارتش سوریه در استان دیرالزور وگشایش جبهه جدیدی در این استان و فرسایشی کردن جنگ در این جبهه است تا بحران گروه های تروریستی در محور شرقی سوریه فعال وپویا باقی بماند به خصوص با توجه به اینکه در شرایط کنونی جبهه النصره (فتح الشام) در شرایط سخت محاصره حلب به سر می برد . آمریکا قصد دارد با تراکم حضور داعش در دیرالزور، از یک سو تهدید برخاسته از حضور وفعالیت داعش در این منطقه را برجسته وبزرگ نمایی کند تا همچنان زمینه برای مداخله هوایی فراهم باشد و از سوی دیگر با توجه به روز های آخر ریاست جمهوری اوباما از ورود به هرگونه درگیری مستقیم با ارتش سوریه چه توسط جنگنده های هوایی خود وچه بازیگران همسوی خود در میدان همچون کردها تا پیش از سیطره کامل داعش بر این استان خودداری کند تا بدین وسیله با واکنش تقابلی از سوی جبهه مقاومت و روس ها مواجه نشود.
امااهداف بلند مدت آمریکا از ورود داعش به محور شرقی سوریه وبه طور خاص استان دیرالزور را نیز می توان در سیطره نهایی بازیگر مورد اعتماد آمریکا در خاک سوریه یعنی بازیگر کردی با محوریت نیروهای دموکرات سوریه بر استان دیرالزور وحتی دیگر مناطق همجوار این استان با پوشش هوایی هواپیماهای ائتلاف مورد اشاره قرار داد.البته همانطور که گفته شد این اقدام بعد از سیطره کامل داعش بر دیرالزور صورت خواهد گرفت. آمریکا با اجرایی کردن این طرح از یک سو ژست مبارزه با تروریسم را خواهد گرفت واز طرف دیگر توازن قوا را نیز در سوریه تا حدی به نفع خود تغییر می دهد بدین معنا که از ابزارهای لازم ومناسب فشار برای گرفتن امتیازهای سیاسی در مرحله پسانظامی برخوردار می شود. حال باید دید در آینده آمریکا با تکیه بر نیروهای کردی قادر به آزادسازی کامل استان دیر الزور خواهد بود. البته پیش از آن باید دید داعش در ماموریت جدید خود که تشدید فشارها علیه ارتش سوریه واجبار آن به عقبنشینی است، موفق خواهد شد تا آمریکا وهمپیمانان آن باردیگر به بهانه مبارزه با داعش پیشروی کنند یا خیر.
اکنون اگرچه به نظر می رسد نبرد موصل ایستگاه پایانی حضور داعش در عراق باشد اما به وضوح نگرانی های جدی برای روزهای پس از نبرد موصل برای عراق، سوریه و منطقه وجود دارد.
ملت ایران مسخره شما نیست!
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
حسین قدیانی در وطن امروز نوشت:
روز امضای برجام، کنار بعضی از این خانوادههای شهدای هستهای، چه به ملت وعده داد رئیس دولت؟! جز اینکه تحریم رفت پی کارش و زین پس وقت جشن و شادی است؟! حسابش با خودتان! از روز امضای برجام چند روز میگذرد؟! و از روز اجرای برجام چند روز؟! همه حرف این بود که اگر هستهای را همانگونه اداره کنیم که شیطان بزرگ میخواهد، تحریم، بیتحریم! و سیمان ریختن حضرات در قلب رآکتور خودکفایی، ختم به فردای بدون تحریم میشود! شگفتا که آن «فردا» هنوز نیامده است اما دشمن مترصد بدعهد هر روز یک گام جلو آمده است! ابتدا به ساکن، وعده دشمن و دشمندوستان این بود که در صورت انصراف از امهات صنعت هستهای، تحریمها هم به تاریخ میپیوندد لیکن هیچ معلوم نیست حد یقف و انتهای این وضعیت یکطرفه که مدام ما امتیاز جدید بدهیم و مدام دشمن دبه جدید درآورد، کجاست؟! دبه درآوردنهای دشمن، یک روز این است که بعد از هستهای، حالا نوبت موشک است! یک روز این است که بعد از موشک، حالا نوبت تحریم نیروهای ضامن امنیت توسط خود دولت ایران است! یک روز این است که شما را چه به جنگ با داعش؟! و هر روز هم فزونخواهی دیگری! واقعا مضحک است! قاسم سلیمانی و شیربچههایش از سویی باید توسط عناصری از داخل کشور تحریم شوند و از سوی دیگر باید اساس جنگ و جهادشان با تروریستها که متضمن بیرون نگهداشتن حرامیترین حرامیان از خاک مقدس وطن است زیر سوال رود، که چه بشود؟!که مثلا تحریمها لغو شود! تعجب میکنم از آقایان روحانی و ظریف و الباقی شرکا بابت این همه حسن ظن به دشمن! گمانم در تاریخ، نوبر باشد این حد از حسن ظن به دشمن! دشمن رسما دارد میگوید که اگر میخواهید تحریمها لغو شود، لاجرم باید پای داعش به ایران باز شود! مسخرهترین شرط ممکن برای لغو تحریم! اگر میخواهید نفس بکشید، لاجرم باید بمیرید! غیر از این است؟! این تعامل دشمن است با ما در میدان عمل، آنوقت حضرات مدعی میشوند سران کاخ سفید قول دادهاند به وعدههای خود در برجام عمل کنند! و آنوقتتر، جناب جانکری اعلام میکند «آمریکا به همه تعهدات خود در برجام عمل کرده»! خطابم با این مردمان مشغول در دستگاه دیپلماسی است! اگر دشمن خودش را مسخره کرده، اجازه ندهید شما را هم مسخره کند! و باز هم خطابم با همین مردمان است! اگر شما با عرض عذرخواهی، خودتان را مسخره دشمن کردهاید، ما اجازه نخواهیم داد ملت، مسخره وعدههای شما شود! آیا شرط از این مسخرهتر هم ممکن هست که لغو تحریمها مشروط شود به عدم تعصب سردار سلیمانی به امنیت کشور؟! و لاجرم به حضور داعش در خاک وطن؟! خوب است جناب روحانی، روزی چند بار این سوال را با خود مطرح کند که چرا با وجود فراخوان 2سال پیش به اساتید دانشگاه مبنی بر حمایت از برجام، هیچ پاسخ مثبتی به ایشان داده نشد، حتی از سوی اساتید لیبرال؟! واقعا آن که فقط یک جو و نه بیشتر، غیرت یا حتی عقل عافیتاندیش دنیوی داشته باشد، حاضر میشود از برجامی دفاع کند که در آخرین قلم، شرط لغو تحریمها را ممانعت ایران از بیرون نگهداشتن تروریستهای تکفیری در همان بیرون مرزها قرارداده؟! آیا در این شرط مضحک و مسخره که اگر تو لغو تحریمها را میخواهی، ناچار باید چکمه داعش را روی سینه خود تحمل کنی، فردایی هم متصور هست؟! «من به مذاکره با آمریکاییها خوشبین نیستم» ناظر بر همین بدعهدیها و همین دبهدرآوردنهای شوم بیان شد و الا احدی اندازه رهبر انقلاب، مسرورتر از این مهم نخواهد بود که در زندگی اقتصادی مردم، گشایش بیشتری به وجود آید! منتهای مراتب داریم میبینیم که راه رسیدن به «گشایش اقتصادی» اصلا و ابدا «سازش سیاسی» نیست! اگر پشتبند این وعدههای ریشهدار در تاریخ، وفای به عهدی هم میبود، عمرسعد در حسرت گندم ری نمیماند! و اما از قرار، مردمان دستگاه دیپلماسی، گوش شنوایی برای این بدیهیات ندارند! خب، تکلیف چیست؟! آیا باید منباب مراعات دستفرمان سیاست خارجی حضرات، آنقدر در برابر دشمن بدعهد کوتاه بیاییم که در نهایت، سنگ در دست بچههای مقاومت، توسط دولت خودمان تحریم باشد، بلکه سگ هار داعشی، خاک مقدس وطن را آلوده به پای نجس خود کند؟! آهای آقایان موظف بر نظارت بر برجام! کجا هستید؟! یک کلام سخنی بگویید، بلکه شک در قدرت تکلمتان نبریم! آهای نمایندگان مجلس! اعضای مجمع تشخیص! علمای اسلام! یعنی باید برویم خیابان شهید بهشتی، با مجسمه حمزه خمینی این واگویهها را درمیان بگذاریم؟! آمدیم و دولت دلش نخواست این رویه را تغییر دهد! یعنی باید برای نفس کشیدن خود بمیریم؟! خدایا! ما جز تو کسی را نداریم؛ هیچ کس!
انتخابات مديران دو مأموريتي و امکانات دولتي
محمدجواد اخوان در جوان نوشت:
با ابلاغ سياستهاي کلي انتخابات از سوي رهبر معظم انقلاب اسلامي، چارچوب کلي و خط مشي عمومي اقدامات و برنامههاي نظام جمهوري اسلامي ايران در حوزه مراجعه به آراي عمومي براي برگزيدن کارگزاران و تصميمگيران کشور مشخص گرديد. طبعاً مجموعه بسته سياستي که حاصل ساعتهاي کار کارشناسي در عاليترين سطوح تصميمسازي و تصميمگيري است، به حوصله و مجال فراخي نيازمند است، اما بهطور نمونه ميتوان به يکي از مهمترين نکات مستتر در اين بسته سياستي پرداخت و آن را موردبررسي قرار داد.
بند 16 اين سياستها بر «ممنوعيت ورود نيروهاي مسلح، قواي سهگانه اعم از وزارتخانهها و دستگاههاي تابعه آنها، دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي، سازمانها، نهادها و شرکتهاي دولتي و نهادهاي عمومي در دستهبنديهاي سياسي و جناحي انتخاباتي و جانبداري از داوطلبان» تأکيد ميکند. همانگونه که ميدانيم پيشتر نيز در مقررات و قوانين موجود ممنوعيت ورود نيروهاي مسلح به اين حوزه وجود داشت و اين بند سياستي در واقع دايره اين محدوديت را به حوزهاي وسيعتر گسترش داده و آن قواي سهگانه و سازمانهاي تابعه آنها، شرکتهاي دولتي و نهادهاي عمومي است که گسترهاي قابلتوجه را شامل ميشود.
البته ناگفته پيدا بود که نبايد از بيتالمال براي فعاليت انتخاباتي هزينه نمود، در نتيجه همه سازمانهايي كه از بودجه عمومي استفاده ميکنند، با اين حکم نبايد در جريان انتخابات و حمايت از نامزدها يا جريانهاي فعال دخالت کنند، اما در عمل مشاهده ميشد که در بسياري از موارد از اين نکته غفلت ميشود و برخي جريانهاي سياسي و رسانهاي نيز تنها به ورود نيروهاي مسلح به اين عرصه حساس بوده و براي مثال در مقابل مخارج دولتي در امر انتخابات سکوت اختيار ميکردند.
بهطور مشخص فعاليت مديران اجرايي در سرتاسر کشور ميتواند تأثير واضحي بر روند انتخابات و نتايج آن بگذارد و در صورت غفلت، ممکن است از بودجه عمومي براي تقويت موضع نامزدهاي خاصي بهرهبرداري گردد. اين امر صرفاً در حوزه مالي نيز خلاصه نميشود. گاه امکانات رسانهاي در اختيار دستگاههاي اجرايي و حتي مراسمي که با هزينه بيتالمال برگزار ميشود در خدمت ارتقاي محبوبيت و برجستهسازي نقاط قوت يک نامزد خاص قرار ميگيرد.
اکنون قريب به هفت ماه تا انتخابات رياست جمهوري دوازدهم مانده و انتخابات ارديبهشت 96 يکي از مصاديق محک عمل به اين سياستها است. چند ماه ديگر، احتمالاً رئيسجمهور مستقر نيز يکي از نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري است و به حکم عدالت و نيز همين سياستهاي موجود، لازم است مراقبت کافي و جدي صورت گيرد تا امکانات رسانهاي که در اختيار دولت و دستگاههاي اجرايي است- چه آنها که رسماً وابسته به دولت است و چه آنها که به دليل وابستگي بودجهاي متأثر از کابينه است- کاملاً بيطرفانه در عرصه وارد شده و از هرگونه اقداماتي که شائبه حمايت از رئيسجمهور مستقر دارد، پرهيز کنند.
البته ناگفته پيداست که اين بدان معنا نيست که خدمات دولت جمهوري اسلامي ايران به جامعه بازنمايي نگردد، بلکه همه ميدانيم که ميان ترويج يک شخص يا انعکاس اقدامات يک دولت تفاوت بسياري است.
مسئله ديگري که بايد تعيين تکليف گردد، مديران «دومأموريتي» هستند، يعني آن تعداد از مديران اجرايي که علاوه بر تصدي يک پست عاليرتبه دولتي، اعم از اجرايي و مشورتي، بهطور غيررسمي مشغول راهاندازي ستاد انتخاباتي رئيس دولت يا انجام تمهيدات لازم براي حضور آقاي روحاني در رقابتهاي 96 هستند. اينان نيز بايد وضعيت خود را روشن کرده و يکي از اين دو مأموريت را برگزيده و عطاي ديگري را بر لقايش ببخشند. يا فکر و ذهن خود را معطوف به خدمترساني به مردم کنند يا آنکه در خدمت فعاليت تداوم تکيه زدن همفکرانشان بر عرصه قدرت باشند.
در عين حال انتظار ميرود شخص آقاي روحاني بهعنوان مجري اصلي اين سياستهاي کلي نظام، خود پيش از ديگران، نسبت به اجراي دقيق و موبهموي آن حساس بوده و با نظارت بر منع ورود دستگاههاي زيرمجموعه دولت و مديران دولتي به رقابتهاي انتخاباتي، از بروز هرگونه شائبه پيشگيري نمايد.
عملیات موصل؛ بلوغ سیاسی در عراق
حسن کاظمی قمی در ایران نوشت:
عزم و اراده دولت عراق برای شروع جدی عملیات نظامی موصل نشان از عزمی در ابعاد بزرگتر برای مقابله عمومیتر با پدیده تروریسم در خاک این کشور دارد. نشانه این عزم را میتوان در همراهی تمامی نیروهای سیاسی، نظامی و مردمی و همینطور همگرایی نهادهای حاکمیتی این کشور با حمایت مراجع دینی و مذهبی یافت. از این حیث عملیات موصل نقطه عطفی در روند تحولات سیاسی، امنیتی و راهبردی عراق به شمار میآید که تأثیر و پیامد آن در تحولات منطقه بهجای خواهد ماند. اگر عملیات موصل در چارچوب توانمندیهای طراحی شده با موفقیت انجام شود، آثار قابل توجهی در پی خواهد داشت که میتوان در چند محور به آن اشاره کرد.
حسن کاظمی قمی در ایران نوشت:
عزم و اراده دولت عراق برای شروع جدی عملیات نظامی موصل نشان از عزمی در ابعاد بزرگتر برای مقابله عمومیتر با پدیده تروریسم در خاک این کشور دارد. نشانه این عزم را میتوان در همراهی تمامی نیروهای سیاسی، نظامی و مردمی و همینطور همگرایی نهادهای حاکمیتی این کشور با حمایت مراجع دینی و مذهبی یافت. از این حیث عملیات موصل نقطه عطفی در روند تحولات سیاسی، امنیتی و راهبردی عراق به شمار میآید که تأثیر و پیامد آن در تحولات منطقه بهجای خواهد ماند. اگر عملیات موصل در چارچوب توانمندیهای طراحی شده با موفقیت انجام شود، آثار قابل توجهی در پی خواهد داشت که میتوان در چند محور به آن اشاره کرد.
مهمتر از همه و در وهله اول این است که مشارکت نیروهای مردمی و نظامی و همینطور گروههای مختلف عراقی در این عملیات، این پیام را مخابره میکند که امروز همبستگی و وفاق ملی در موضوع برقراری امنیت و مبارزه با تروریسم و حفظ تمامیت ارضی عراق در این کشور شکل گرفته است. چرا که از زمان اشغال عراق توسط امریکا تقریباً هیچ بزنگاهی نبوده که نیروهای مختلف این کشور اینگونه در یک همگرایی با یکدیگر ظاهر شوند. این در واقع نشانگر یک بلوغ سیاسی در کشور عراق است.
اما مسأله دوم نگاه به موقعیت امریکا در چند ماه اخیر است. این کشور در ماههای گذشته از این عملیات به دنبال چند دستاورد برای خود بود. از جمله گرفتن فرماندهی عملیات توسط نظامیان این کشور با هدف نمایش فرماندهی امریکا در مبارزه با تروریسم. از این حیث امریکاییها میخواستند به جای دولت عراق، خودشان نقش محوری عملیات را داشته باشند.
موضوع دیگر هم این بود که امریکاییها میخواستند در عملیات موصل نیروهای مردمی عراق حضوری نداشته باشند و وارد عمل نشوند. مهم این است که هیچکدام از این دو مطالبه و هدف اساسی امریکاییها امکان تحقق پیدا نکرد و این یک شکست سیاسی برای این کشور و یک امتیاز مثبت برای مبارزه کشورهای مستقل با تروریسم در منطقه است.
سومین نکته مهم این عملیات این است که دولت و نیروهای عراقی نشان دادند با کمک و مشورت قدرتهای منطقهای نظیر ایران میتوانند به طور مستقل امنیت ملی و تمامیت ارضی خود را تضمین کنند. این پیامی مهم برای طرفداران حضور نظامی غرب در منطقه و این کشور خواهد بود و بسیاری از بهانههای حضور نظامی امریکا و همپیمانانش در عراق را از بین میبرد.
نکته چهارم نیز این است که در پی این عملیات جبهه حامی تروریسم که به دروغ ادعای مبارزه با آن را داشت و در طول دو سال و نیم گذشته همواره در عمل با حمایت از تروریسم آن را به منشأ خطر بزرگی تبدیل کرد، مقابل جبهه دیگر که توان خود را در ابعاد سیاسی و نظامی مصروف عقبراندن و سرکوب تروریستها کرده بود شکست خواهد خورد. به عبارتی ارادههای سیاسی برای مبارزه واقعی با تروریسم در روند عملیات موصل و پیامدهای بعد از آن امکان مانور بسیار بالایی پیدا خواهد کرد و توازن ارادهها در این دو جبهه تغییر خواهند کرد. نکته پنجم این که اجماع داخلی برای عملیات موصل و موفقیت آن میتواند اجماع درونی و روند سیاسی و امنیتی درون عراق را تسهیل کند و به عبارتی تبدیل به تجربهای برای تکرار در صحنههای دیگر شود که کاهش مشکلات در این کشور را در پی خواهد داشت.
در نهایت باید تأکید کرد عملیات موصل ضربه بزرگی به توان نیروهای تروریستی در منطقه خواهد زد و امیدها برای سرکوب آن را افزایش میدهد. هر چند بیم آن میرود که کشورهای حامی تروریسم و از جمله امریکا بعد از این صحنه دیگری را ترتیب دهند، مثلاً با فرستادن برخی سران تروریسم به کشورهایی نظیر افغانستان، لیبی و یمن تهدید آن را در منطقه حفظ و به استمرار بیثباتی، خصوصاً در عراق و سوریه کمک کنند.
موقعیت جدید نفتی ایران
دالغا خاتیناوغلو در شرق نوشت:
مقامات نفتی ایران میگویند هماکنون ماهانه دو میلیون تن (معادل ۷۴ میلیون لیتر در روز) نفت کوره و گازوئیل از این کشور صادر میشود. این رقم نسبت به سال گذشته بیش از دو برابر افزایش نشان میدهد، درحالیکه آمارهای رسمی ایران حاکی است تولید محصولات نفتی در کشور در چند سال گذشته افزایشی نداشته است.
به این ترتیب، علت کاهش چشمگیر مصرف داخلی محصولات نفتی است که ایران را به صادرکننده عمده گازوئیل و نفت کوره تبدیل کرده؛ صادرات ماهانه دو میلیون تن برابر صادرات روزانه نزدیک به ۵۰۰ هزار بشکه محصولات نفتی رقم چشمگیری است.
با نگاهی به آمارهای ایران، مشاهده میشود مصرف داخلی سوخت مایع در پالایشگاهها در چند سال گذشته بهشدت افت کرده، چراکه ایران در سه سال گذشته تحویل گاز به نیروگاهها را ۲۰ میلیارد مترمکعب در سال افزایش داده است.
آمارهای وزارت نیروی ایران نشان میدهد تحویل گاز به نیروگاههای این کشور در نیمه نخست سال جاري ۸.۲ درصد افزایش داشته و به نزدیک ۳۸ میلیارد مترمکعب رسیده است.
ایران در نظر دارد تحویل گاز به نیروگاهها را در سال جاری به ۶۵ میلیارد مترمکعب برساند. این رقم در سال ۱۳۹۲ تنها ۳۵ میلیارد مترمکعب بود. افزایش گازرسانی به نیروگاهها مصرف سوخت مایع را بهطور چشمگیری کاهش داده است.
برای مثال، ایران در سال ۱۳۹۲ حدود ۲۴ میلیارد لیتر نفت گاز و نفت کوره در نیروگاههایش مصرف کرد درحالیکه این رقم در نیمه نخست سال جاري تنها دومیلیاردو ۳۵۰ میلیون لیتر بود که کاهشی پنجبرابری نسبت به مدت مشابه در سه سال قبل دارد.
ایران همچنین از سال ۹۴ برای اولینبار در زمینه گاز مایع «الپیجی» به خودکفایی رسید و بنا به گفته محسن قمصری، مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت، ایران ماهانه ۱۴۰ هزار تن «الپیجی» صادر میکند. این موضوع نیز به گازرسانی بیشتر به خانوارهای ایرانی در سالهای گذشته برمیگردد، بهطوریکه مصرف «الپیجی» (گازی که در کپسولها فروخته میشود) در بخش خانگی ایران از ۲.۴ میلیون تن در سال ۱۳۹۰ به زیر دو میلیون تن در سال ۱۳۹۳ کاهش یافته و تولید گاز مایع نیز بیش از یک میلیون تن افزایش یافته است. درحالحاضر، حدود ۸۲ درصد خانوارها در ایران از گاز طبیعی استفاده میکنند. ایران میخواهد تا سه سال آینده این رقم را به ۹۶ درصد برساند.
کاهش مصرف سوخت مایع در بخش نیروگاهی، ایران را به یک صادرکننده عمده محصولات نفتی، دستکم در منطقه خاورمیانه، تبدیل کرده است.
به گفته قمصری، درحالحاضر ایران حدود ۶۰۰ هزار تن نفتگاز و ۱.۴ میلیون تن نفت کوره در ماه صادر میکند. این ارقام معادل صادرات ۲۲.۶ میلیون لیتر نفتگاز در روز و ۵۲ میلیون لیتر نفت کوره در روز است که هر دو رکورد محسوب میشوند. در سال گذشته، کل صادرات و بانکرینگ گازوئیل و مازوت ایران به ترتیب حدود شش میلیون لیتر و ۴۰ میلیون لیتر در روز بود.
چشمانداز صادرات محصولات نفتی: براساس اسناد رسمی وزارت نفت، ایران برنامهریزی کرده است تا سال ۱۴۰۰ ظرفیت پالایش روزانه نفت و میعانات گازی را از ۱.۸ میلیون بشکه کنونی به ۳.۱ میلیون بشکه در روز برساند. طبق این اسناد، چند پالایشگاه بزرگ تا سال ۱۴۰۰ به بهرهبرداری خواهند رسید. پالایشگاه ستاره خلیج فارس، مجتمع پالایشی سیراف، پالایشگاه آناهیتا و پالایشگاه بهمن گنو به ترتیب روزانه ۳۶۰ هزار بشکه، ۴۸۰ هزار بشکه، ۱۵۰ هزار بشکه و ۳۰۰ هزار بشکه به ظرفیت پالایشی ایران اضافه خواهند کرد. سال گذشته، ایران به ترتیب حدود ۶۷ میلیون لیتر بنزین، ۸۹ میلیون لیتر نفت گاز، ۱۰ میلیون لیتر نفت سفید و ۶۴ میلیون لیتر نفت کوره تولید کرد.
فعلا ایران فقط در حوزه بنزین کمبود دارد، بهطوری که در سال گذشته روزانه بیش از ۹ میلیون لیتر واردات بنزین داشت و در نیمه اول سال جاری این رقم را به ۱۲ میلیون لیتر رساند؛ اما در نیمه دوم ظاهرا واردات را به چهار میلیون لیتر کاهش داده که بهدليل کاهش مصرف داخلی بوده است. ایران در نظر دارد تا سال ۱۴۰۰ روزانه ۴۲میلیون لیتر صادرات بنزین و ۶۵ میلیون لیتر صادرات گازوئیل داشته باشد.
مقایسه استعفاي مهاجراني و جنتي
احمد شيرزاد در آرمان نوشت:
اكنون زمان تغيير و تحول در كابينه نيست. حتي زمانی كه بحث آن بود؛ حول و حوش انتخابات مجلس و نتايج موفقيت آميز انتخابات اسفند۹۴ آقاي روحاني ميتوانست كابينه را ترميم كند. اما به هردليلي اين اتفاق نيفتاد، اكنون نيز زمان مناسبي براي تغييرو تحول در كابينه نيست. بنابراين چه آقاي جنتي استعفا دهد، چه بركنار شود اين اتفاق تحت فشار تلقی میشود.
كساني كه در زمينههاي فرهنگي ديدگاههاي تنگ نظرانه دارند چنين فشارهايي را ميآورند كه اين واقعيت روشني است. مساله اساسي و آنچه كه از دولت آقاي روحاني انتظار ميرود اين است كه بر اصول و ديدگاههاي خود ايستادگي و پافشاري بيشتري داشته باشد. شايد افراد مساله اساسي نباشند، براي نمونه اگر به نوعي مصالحه صورت گيرد و فرض بگيريم مدير كل ارشاد قم عوض شود و شخص ديگري جايگزين شود قطعا مساله متفاوتي رخ نميداد، البته اينكه چرا برخي بزرگان بر سر يك مدير مياني اينقدر پافشاري نشان دادند، قابل درك نيست.
اما اين كرامت و بزرگي دولت است كه در اين مساله نخواست لجاجت كند. نگارنده شيوه آقاي روحاني را ميپسندم، زيرا اهل مداراست، وقتي سازش و مصالحه را در مسائل بين المللي توصيه ميكنيم، در مسائل داخلي نيز ميتوان توصيه نمود. آنچه كه قابل توصيه نيست واگذاري حق مردم است. دولت نميتواند حق مردم را واگذار كند و افرادي كه با زبان زورسخن ميگويند نميتوانند با زورگويي حق مردم را تصاحب نمايند.
استفاده از تفريحات مجاز و آن مسائلی كه با ارزشها و فرهنگ ايراني مطابقت دارد، همانگونه كه براي مردم تهران حلال و مجاز است براي مردم مشهد نيز بايد مجاز باشد. اين حق مردم است، دولت نميتواند حق مردم را واگذار كند.
اتخاذ روشهاي مسالمت جويانه و عدم عمل به كارهايي كه ارزش آنچناني ندارد وكشور را به بن بست ميكشاند، سياست قابل دركي است. زماني آقاي مهاجراني در دولت اصلاحات وزير ارشاد بود كه با عملكرد متفاوتش هنرمندان به وي علاقه داشتند. در آن زمان فشارهاي زيادي به او وارد شد كه آقاي مهاجراني نميتوانست ادامه كار دهد. آن زمان برخي فكر ميكردند كه اگر مهاجراني برود همه سياستها و ديدگاههاي رئيس دولت اصلاحات بر باد خواهد رفت، اما چنين نشد.
پس از وي آقاي مسجد جامعي آمد كه آن شهرت مهاجراني را در آن زمان نداشت، اما خيلي خوب مديريت كرد. طوري كه هم حساسيتها كمتر شد و همان سياستها هم پيش ميرفت. دولت اصلاحات به مصالحهاي بر سر اصول و ديدگاههايش تن نداد، اما بر سر اشخاص ميتوان مصالحه نمود و مساله مهمي نيست. خوشبختانه براي پست وزارت ارشاد گزينه کم نیست. اين دولت نيز با كنار رفتن آقاي جنتي به بن بست نخواهد رسيد، البته نبايد ماجراي وزير علوم را فراموش كنيم.
با اينكه آقاي روحاني روي وزارت علوم مقاومت كردند اما دانشگاهها متضرر شدند و آنچه كه در پايان اتفاق افتاد يك عقبنشيني كاملا جدي بود كه مورد نظر دانشگاهيان نبود. انتظار داریم با تغيير بافت مجلس، دولت در اين زمينه مقداري جديتر عمل نمايد.
اگر تغييري مثل رفتن آقاي مهاجراني و جايگزيني آقاي مسجد جامعي صورت پذيرد، يعني ضوابط و نگرشهاي كلي تغيير نكند، فرد جابجا شده ميتواند در پست دیگری به خدمت بپردازد. اما اگر قرار باشد اين تغيير مانند تغيير در وزارت علوم باشد و كنار رفتن آقاي فرجي دانا و نفرات بعدي و نهايتا وضعيتي كه اكنون وجود دارد يك عقبنشيني جدي است. اميداواريم آقاي روحاني به چنين مسالهاي تن ندهد.