به گزارش مشرق، در پی درگذشت ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت منحله آزادی و بررسی نقش و جایگاه این تشکل، ما در سلسله گزارشهایی به شرح مستند و تبیین برخی مقاطع زندگی سیاسی ابراهیم یزدی(1396-1310) میپردازد که از بخشهای مختلف دوره دوجلدی کتاب «خط سازش؛ سرشت و سرگذشت نهضت آزادی ایران» به قلم مجتبی سلطانی، استخراج و اقتباس شده است.
مشخصات منابع و مآخذ پرشمار این گزارش که در کتاب مزبور یافت میشود، از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به زودی منتشر خواهد شد.
حکم قضایی انحلال، انتخابات 84
به استناد بسیاری از مواضع آشکار و پنهان، و فهرست بلندی از اقدامات غیرقانونی و دارای ماهیت براندازانه توسط نهضت آزادی، جمعی از کارشناسان و فعالان سیاسی طیفهای مختلف بر این اعتقادند که به رغم ادعای تاکتیکی این گروه مبنی بر پذیرش قانون اساسی، درواقع رفتار و عملکرد این گروه، غالباً رویکرد و ماهیت براندازانه داشته است. حتی در سال 1377، در شرایطی که این گروه میکوشید خود را در جرگه جبهه دوم خرداد تعریف کند، سازمان مجاهدین انقلاب بر این نکته تأکید داشت که نهضت آزادی مشکوک به داشتن نیات و مقاصد براندازانه است:
«نهضت آزادی اعتراف میکند که به عنوان یک حزب سیاسی ضرورتی به اعلام شفاف مواضع خود نمیبیند و در زمان شاه، اندیشه براندازی در سر داشته... با این اعتراف صریح، آیا نهضت برای ما راهی باقی میگذارد که امروز صحت ادعای او را مبنی بر التزام به قانون اساسی باور کنیم؟ و چه تضمینی وجود دارد که نهضت آزادی اکنون نیز همچون زمان شاه به صورت تاکتیکی التزام به قانون اساسی را پذیرفته و در سر نیت براندازی نداشته باشد؟... با چنین اعترافی آیا جمهوری اسلامی حق ندارد نهضت آزادی را گروهی غیرقابل اعتماد و مشکوک به داشتن نیات و مقاصد براندازانه ارزیابی کند؟»
در تاریخ 5 مرداد 1381، دادگاه انقلاب اسلامی طی حکمی انحلال گروه نهضت آزادی به دبیرکلی دکتریزدی را اعلام کرد و فعالیت های آن را رسماً غیرقانونی خواند. بر اساس حکم مزبور، تعداد 33 نفر از گردانندگان و اعضای اصلی این گروه به علت ارتکاب جرایم ضد امنیتی و ارتباط با بیگانگان و گروه های مخالف نظام برای اقدامات براندازانه، به حبس و مجازات محرومیت از حقوق اجتماعی و جریمه نقدی محکوم شدند.دکتر یزدی که هنوز در مرحله بازجویی بدون بازداشت قرار داشت در مصاحبه ای اعلام کرد پرونده وی و سه تن دیگر از سران گروهش هنوز مفتوح است. وی در حاشیه افتتاح کنگره حزب مشارکت، گفته بود: «نیروهای سیاسی در داخل کشور به انسداد رسیده اند...[مسئولان حکومتی] حتی نتوانستند ما را که خارج از حاکمیت هستیم، به نقطه صفر برسانند.»
قبلاً اعلامیه دادگاه انقلاب تهران، در اردیبهشت 1380، اعترافات برخی محکومان نهضت آزادی و مؤتلفان آن را منتشر ساخته بود. طبق این اعترافات، حداقل دو بار طی سالهای 78 و 79، در منزل دکتر یزدی با کاردار و کنسول یک کشور غربی گفتگو و مذاکره سیاسی شده بود. یکی از متهمین نیز در مورد سازماندهی رسانهای گفته بود: «با مشورت و هدایت آقای ابراهیم یزدی شرکت جامعه روز تأسیس شد تا بتواند به سازماندهی مطبوعات زنجیرهای بپردازد.» محسن سازگارا دستپرورده دکتر یزدی و عضو حلقه کیان، مؤسس و گرداننده اصلی این شرکت بود.
سال 1384 در انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، دکتر یزدی مجدداً اعلام کاندیداتوری بیحاصل نمود و سپس خود و گروهش از کاندیدای اصلاح طلبان حمایت کرد که آن هم ناکام بود، اما وی که ربع قرن به ناکامی سیاسی عادت داشت، باز هم ژست پیروزی گرفت و گفت: «احزاب و گروههای بیرون از حاکمیت، نظیر نهضت آزادی ایران و سایر نیروهای ملی- مذهبی، اگر چه کاندیدا معرفی کردند و بعد از رد صلاحیت غیرقانونی کاندیدای آنها، از کاندیداتوری دکتر معین حمایت کردند، اما چون هدف راهبردی آنها پیشبرد فرآیند دموکراسی بود، علیرغم عدم انتخاب کاندیدای مورد حمایتشان، آنها در انتخابات شکست نخوردند بلکه پیروز هم بودند و از فرصت انتخابات به طور مؤثری در ایجاد ارتباط با مردم و مخاطبین خود و حضور در صحنه، به رغم همه فشارهایی که علیه آنها إعمال شده است، بهره بردند».
به تصریح مهندس محمد توسلی مسئول دفتر سیاسی گروه دکتر یزدی: «در مرحله دوم انتخابات ریاستجمهوری سال ٨4 با وجود سوابق گذشته با هاشمی رفسنجانی در دو دهه ابتدای انقلاب، نهضت آزادی تصمیم به حمایت از هاشمی در مقابل محمود احمدینژاد گرفت؛ چراکه مخاطرات آینده سیاسی ایران با وجود ریاستجمهوری احمدینژاد برای نهضت محرز بود.»
دکتر یزدی در خرداد 84 با اشاره به ملاقات خود و همفکرانش با دکتر معین کاندیدای مرحله اول اصلاحطلبان، در باره جبهه دموکراسیخواهی و روابط نزدیک با حزب مشارکت، گفت: «پذیرش ضرورت جبهه دموکراسیخواهی از سوی دکتر معین را یک امر راهبردی در شرایط کنونی میدانیم... پس از جلساتی با مسئولان جبهه مشارکت، دبیرکل و دفتر سیاسی آن و بررسی مذاکرات در جلساتی با اعضای نهضت آزادی ایران و شورای فعالان ملی-مذهبی، به این جمعبندی رسیدیم که از تشکیل این جبهه حمایت کنیم... ما خیلی پیش از این، شکلگیری جبهه دموکراسی را به عنوان یک هدف راهبردی معرفی کرده بودیم... تاکنون حمایت بسیاری از شخصیتهای برجسته از جمله آیتالله منتظری را جلب کردهایم.»
در دیماه 1386 نهضت آزادی خواستار نظارتهای بین المللی بر انتخابات مجلس هشتم شد. این، اولین بار بود که یک گروه سیاسی داخل کشور چنین موضعی میگرفت. در طول سه دهه قبل، بعضی از ضد انقلابیون مقیم خارج چنین درخواستهایی را برای ایجاد فشار سیاسی و تبلیغاتی علیه نظام جمهوری اسلامی مطرح ساخته بودند. دکتر یزدی گفت: «چه امیدی می توان داشت؟ گزینه دیگری جز نظارت بین المللی وجود ندارد.»
در خرداد 1387 دکتر یزدی پس از یک اقامت سه ماهه در آمریکا، به ایران بازگشت و در مصاحبهای گفت: «نظام از درون در حال رسیدن به بنبست است. همه جناحها دارند به این نتیجه میرسند که اشکال از نظام ولایت فقیه است... هنگامیکه شاه ایران را ترک کرد، یک تحلیلگر انگلیسی در تحلیل انقلاب ایران نوشت که انقلاب ایران پیروزی جهل برظلم است. آن زماناین حرف خیلی به من برخورد. پیش خودم گفتم غربیها و انگلیسیها نمیخواهند ما را بفهمند.
گذشت زمان به من نشان داد که او درست دیده بود... انتخابات ریاست جمهوری گذشته و انتخابات مجلس هشتم نه آزاد، نه رقابتی ونه منصفانه بوده است... الان زمان آن است که عملکرد نظام مبتنی بر ولایت فقیه را مورد ارزیابی قرار بدهیم. ما معتقدیم که مشکل اساسی ایران، در سیستم ولایت فقیه است.» وی از آن پس، پیشنهاد تغییر قانون اساسی را مطرح ساخت و پیگیری میکرد که به علت عدم استقبال هیچ فرد یا جناح سیاسی مهم و معتبری، به زودی فراموش شد و پیشنهاددهنده و گروهش سنگ روی یخ شدند.
به تعبیر صادق زیباکلام که سرمشقهای زیادی از نهضت آزادی گرفته و از ستایشگران سران آن بود و در دولت موقت نیز، یک جوان مورد اعتماد بازرگان و یزدی بود: «نهضت آزادی مدتها است که به پایان حیات سیاسی خود رسیده است.»
فعال و نادم فتنه بزرگ 1388
در اواخر سال 1386، دکتر یزدی در پاسخ به سؤالات یک خبرنگار ضد انقلاب مقیم خارج در باره تحلیل خود از تغییرات مطلوب سیاسی چنین نوشت: «در ایران، انقلابی از نوع انقلاب سال 57 نه امکان دارد و نه مفید خواهد بود... انقلاب مخملی یا نارنجی میسر نیست... تغییر و تحول در ایران، غیر قابل اجتناب است، اما تغییرات، درونزا و متناسب با موقعیت ایران خواهد بود... پس از پیروزی انقلاب، انحرافی از مسیر آرمانهای اولیه انقلاب صورت گرفته است.... برای اصلاح، دو شیوه تغییر مطرح است: اصلاح ساختار حقوقی...اصلاح ساختار حقیقی... هنگامی که تمام راه حلها برای تغییرات مسالمتآمیز آزمایش شد و نتیجه نداد، خود جامعه به جمعبندی جدید برای اتخاذ شیوه های جدید مبارزه برای تغییر خواهد رسید... به نظر میرسد مناسبات درونی نیروها، در درون و بیرون حاکمیت به گونه ای است که دیر یا زود، تغییرات در ساختار حقیقی و حقوقی، ولو به طور نسبی پذیرفته خواهد شد. در این زمینه براین باورم که توجه به تجربه شوروی سابق به عنوان یک حکومت توتالیتر با نیروی نظامی و سازمان امنیت بسیار مقتدر، میتواند آموزنده باشد.»
در آستانه انتخابات ریاست جمهوری خرداد 1388، نهضت آزادی اعلام کرد از هر دو نامزد اصلاح-طلب موسوی و کروبی حمایت میکند. پنج روز مانده به انتخابات، متنی با عنوان «پیام جمعی ازنو اندیشان مسلمان به ملت ایران در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری دهم» منتشر شد که در کنار ابراهیم یزدی، افرادی مانند سعید حجاریان ذیل آن را امضا کرده بودند و رأی به هر دو کاندیدای مزبور را توصیه میکردند. پس از اعلام نتایج انتخابات، گروه دکتر یزدی جزو اولین گروههایی بود که بلافاصله با صدور اطلاعیه رسمی، مدعی تقلب در انتخابات شدند و آشوب بزرگ را آغاز کردند. سپس اعلامیه مستقلی نیز با سه امضای یزدی، عزت سحابی و صدرحاجسیدجوادی انتشار یافت که آنان آشوبهای خیابانی را «حماسه بزرگ و بیسابقه تاریخی» نامیده بودند و مدعی شدند در اعلام نتایج، «خیانت در امانت» شده و به رهبری اتهام زدند که عدالت ایشان مخدوش شده است.
به رغم قلت عددی عناصر تشکیلاتی نهضت آزادی، به علت ارتباطات وسیع دکتر یزدی و دوستانش با سایر گروههای اپوزیسیون و ضد انقلاب داخل و خارج، نقش این طیف در اشتعال آشوبهای پسا انتخابات 88 برجسته شد. مشارکت فعال و گسترده اعضای شناختهشده نهضت آزادی در زمینهسازی و تحریک آشوبها و اغتشاشات فتنه 88، موجب شد در اولین روزهای فتنه، تعدادی از سران و اعضای این گروه نیز بازداشت شوند. در خلال اقدامات تبلیغاتی و تشکیلاتی نهضت آزادی در تشدید و تداوم آشوبهای خیابانی موسوم به جنبش سبز، شخص دکتر یزدی با حضور فعال رسانهای و اجتماعی، از جمله دیدار با خانوادههای بازداشتیها، نقش چشمگیری در فتنه 88 ایفا کرد.
دکتر یزدی در شهریور 88 گفت: «انقلاب اسلامی 1357 نهایتاً هنوز پیروز نشده است، زیرا که آرمانها و خواستههای مردمی تحقق نیافتهاند.» وی در متنی به تاریخ 19 مهر 1388، اتهامات دروغ کشتار و شکنجه «جمعی از مردم» را با ادبیات تحریکآمیز، تکرار و تأکید کرد، و کماکان بر آتش فتنه میدمید. کاری که وی و افراد گروهش در داخل و خارج به شدت به آن مشغول بودند، و با انبوه تبلیغات و جنگ روانی گسترده رسانههای دشمن ملت ایران، توسعه و تداوم مییافت. محسن سازگارا عضو سابق شورای مرکزی نهضت آزادی خارج و داخل، و یکی از نزدیکترین دوستان و دستیاران قدیمی دکتر یزدی، از رسانههای خارجی به آموزش روزانه شیوههای تداوم اغتشاشات و مراحل براندازی مشغول بود و کسانی مانند عبدالعلی بازرگان، هراتی، نوربخش و شماری از دستپروردگان یزدی در خارج و داخل، به ارکان اصلی فتنه و آشوب بدل شده بودند.
عبدالعلی بازرگان فرزند ارشد مهندس بازرگان و عضو شورای مرکزی نهضت آزادی که در جریان فتنه 88 عضو شورای 5 نفره رهبری جنبش سبز مستقر در لندن بود، در مصاحبهای با رادیو فردا به تاریخ 16 فروردین 1391 در مورد نقش نهضت آزادی، چنین گفت: «نهضت، جزوی است از جنبش سبز. مثل خیلی از گروههای دیگری که در ایران فعالیت های مسالمتآمیز میکنند، به همین دلیل هم الان بسیاری از جوانانش در زنداناند. محکومیتهای بلندمدت دهساله گرفتهاند. از کادر رهبری گرفته تا جوانان، همه، این گرفتاریها را پیدا کردهاند. بنابراین یک رابطه تنگاتنگی با آنها دارد. حالا در حدی که امکانات ایجاب کند. بنابراین، [نهضت آزادی] جزو حرکتی است که نام سبز به خود گرفته... آقای مهندس موسوی قبل از انقلاب همفکر دوستان نهضتی بود. البته عضو نهضت هیچوقت نبود. ولی جزو مرتبطان با این تیپ اشخاص قرار داشت... بعد از انقلاب، ایشان عضو حزب جمهوری اسلامی شد و سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی، وزیر خارجه و نخست وزیر و طبیعتاً دیگر در خط مقابل نهضت قرار داشت. هیچوقت هم نزدیکی با نهضت در طول این سی و دو سال نداشت. ولی نقشی که در این مدت ایفا کرده در جنبش سبز، خوب چیزی است...سخنانی را بیان کرده، مواضعی را اتخاذ کرده که...نهضت هم از این جریان حمایت کرده. آقای کروبی هم یک مدتی در مجلس موضع کاملا مخالف نهضت آزادی داشت. بعضی از سخنرانیهایش معروف است که حملات خیلی شدیدی به نهضت کردند. ولی به هر حال، یک حزب سیاسی همیشه نگاه می کند که موضع روز شخص و افکار و نظریاتش در آن زمان چگونه است. کارهای سیاسی چیزی نیست که آدم بخواهد به دل بگیرد، کینهای از گذشته داشته باشد. انسان دائما تغییر و تحول پیدا میکند. بسیاری از کسانی که الان در این جنبش سبز هستند و بسیاری از اصلاحطلبان، خودشان مواضع کاملاً مغایر این داشتند در گذشته... هیچوقت رو به گذشته نباید نگاه کرد. مهم، مواضع شخص در وضعیت فعلیاش هست.»
طبق خبری منتشره در اردیبهشت 1389 : «ابراهیم یزدی که سردمداری گروهک غیر قانونی نهضت آزادی را بر عهده دارد اخیراً در جلسه ای که تعدادی از اصلاحطلبان سرشناس در آن حضور داشتند گفته است جنبش سبز در شرایط بسیار بدی به سرمیبرد و من برای تقویت این جریان، مکاتباتی با موسوی، کروبی و خاتمی داشته و کارهایی را که اینها باید برای تقویت جنبش سبز انجام دهند را به آنها تذکر دادهام. وی در پاسخ به سؤالات حاضرین درباره محتوای نامههای خود به سران فتنه گفت: یکی از مواردی که به این آقایان گفتهام این است که شعار فشار از پایین و چانه زنی از بالا را باید زنده کنیم. وی درباره علت شکست این تئوری در دوره اصلاحات گفت: زمان اصلاحات، اهرم فشار از پایین را نداشتیم اما جنبش سبز این امکان را برای ما فراهم کرده که بتوانیم فشار را وارد کنیم و بعد، عدهای از بالا به چانه زنی و امتیازگیری بپردازند.»
پس از تشدید و تداوم فتنه و آشوب های خیابانی 1388 که نهضت آزادی و شخص دکتر یزدی در مقدمات و تبعات آن مشارکت فعال داشت، تعدادی از اعضای این گروه و خود یزدی، به تشخیص مقامات قانونی بازداشت شدند.
وی ابتدا دی ماه 1388 در پی آشوب روز عاشورا دستگیر و پس از دو ماه آزاد شد، و بار دیگر در مهر 1389 بازداشت شد که این بار پس از شش ماه در پایان همان سال از زندان آزاد شد. وی پیش از آزادی با خبرگزاری جمهوری اسلامی مصاحبه کرد ولی پس از انتشار آن در فروردین 1390، به علت عدم هماهنگی پیش از نشر، آن را تکذیب کرد.
در این مصاحبه که فیلم و فایل صوتی آن موجود است، دکتر یزدی درباره کاندیداتوری موسوی و آشوبهای پسا انتخابات چنین گفت: «موسوی چندین سال سابقه مدیریت دارد، منتها من با کاندیداتوری او مخالف بودم. پذیرفتنی نیست که کسی رییس جمهور شود و با رهبری مشکل داشته باشد. اگر موسوی انتخاب میشد برای کشور فاجعه بود، زیرا رهبری و رییسجمهور باید با هم هماهنگ باشند... در آن زمان، نقدی به موسوی کردم که شما یا نباید مردم را به حضور در خیابانها دعوت میکردید، یا اگر اعلام میکنید مردم بیایند، بدیهی است همه آنان که میآیند هوادار شما نیستند و شعارهای خود را میدهند و ساختارشکنی میکنند. میگویند معترضان انتخابات به خیابان ها آمدهاند، در حالی که عده دیگری هم آمدند که شعارهای خودشان را دادند. آنها به خود اصلاحطلبی لطمه زدند. من در آن نقد، گفتم که ساختارشکنی نکنید و با این کار دست به کارهای خشونت آمیز نزنید. ملایم و قانونی باشید. باید بررسی کرد چه طور نخست وزیر چند ساله مملکت به اینجا کشیده شد؟ باید بحث کرد و موضوع را ریشهیابی کرد، زیرا این یک حادثه کوچک نیست... همه باید قانون را محترم بشمارند و هرکس که خلاف قانون عمل کند، محکوم است... در جبهه مشارکت جلساتی در زیرزمین این حزب برگزار میشد که بنده را هم دعوت کردند، که خیلی از حرف ها را آنجا زدم.»
مهدی نوربخش، داماد دکتر یزدی طی مصاحبهای در آمریکا با اشاره به متن منتشر شده در خبرگزاری ایرنا به عنوان مصاحبه «اختصاصی» با «سرکرده مستعفی گروهک غیرقانونی نهضت آزادی»، گفت: «آقای یزدی در هر دو مصاحبهای که در «خانه امن» وزارت اطلاعات و در شرایط خاص آنجا انجام شده، از نهضت آزادی ایران و جنبش سبز قاطعانه دفاع کرده اما در متن منتشرشده در ایرنا، تمام این بخشها را حذف کردهاند. در اصل، بخشهایی از مصاحبه را تقطیع و سپس، بخش هایی را اضافه کردهاند... دکتر یزدی همیشه منتقد محمود احمدی نژاد بوده و حتی اعلام کرده بود که اگر نظارت بین المللی نباشد، انتخابات در ایران در شرایط فعلی نمیتواند به طور کمی و کیفی درست برگزار شود. با این حال او در انتخابات گذشته صراحتاً از آقای موسوی و آقای کروبی دفاع کرد و بسیاری از اعضای نهضت آزادی در ستاد انتخاباتی آقای موسوی حضوری فعال داشتند و رابطه تنگاتنگی وجود داشت. و من امیدوارم متن اصلی مصاحبه های انجام شده هر چه سریعتر منتشر شود تا مشخص شود این خبرگزاری چقدر غیراخلاقی عمل کرده است.»
به گزارش ایرنا دکتر یزدی در مورد استعفای خود گفته بود: «بنده از دبیر کلی نهضت آزادی استعفا دادم زیرا نمیتوانستم وظایفی را که طبق اساسنامه برعهده من نهاده شده بود انجام دهم، این یک اخلاق دینی است که اگر کسی مسئولیتی را نمیتواند در چارچوب قانون انجام دهد، آن را واگذار کند.»
نوربخش با اشاره به استعفای دکتر یزدی از دبیرکلی نهضت آزادی گفت: «آقای یزدی طی سالهای گذشته تحت فشار زیادی بود که نهضت آزادی را منحل اعلام کند، اما هرگز زیر بار این موضوع نرفت و در این مصاحبهها هم، از نهضت آزادی قاطعانه دفاع کرده است که حذف کرده اند. اما در باره استعفای ایشان از دبیرکلی نهضت باید بگویم از چند سال پیش، خود ایشان می گفتند که باید جای خود را به جوانترها بدهند. حتی در این متن هم که منتشر کردهاند میبینیم که درباره استعفایش...باز بر اساسنامه نهضت آزادی تاکید کرده و بحث خیلی جالبی است. در اصل، اینگونه با مأموران حرف میزند که اگر کسی نمیتواند وظایف قانونیاش را انجام دهد باید کنار برود، و این خیلی مهم است.»
مرتضی کاظمیان از فعالان ملی مذهبی نزدیک به ابراهیم یزدی، در گفتوگو با رادیو فردا در مورد خبر کنارهگیری ابراهیم یزدی از دبیرکلی نهضت آزادی، این موضوع را «خبری مهم» ارزیابی کرد چرا که به گفته وی «آقای یزدی در نهایت هوشیاری و زیرکی، از نهضت آزادی ایران کنارهگیری نکرده» و به رغم فشاری که بر وی بوده «فقط از پست دبیرکلی نهضت آزادی کنار رفته است.»
امیر خرم، از اعضای دفتر سیاسی و شورای مرکزی نهضت آزادی ایران، در آذرماه 88 به رادیو فردا گفته بود، مقامات امنیتی ایران در آن زمان با احضار پنج عضو دفتر سیاسی این گروه از آنها خواسته بودند که کلیه فعالیتهای نهضت آزادی را متوقف کنند. وی در اردیبهشت 91، طی مصاحبه دیگری با رادیو فردا در باره نقش و جایگاه نهضت آزادی در بین گروههای اپوزیسیون چنین گفت: «خود بنده در سال 1380 یک دوره زندان را تجربه کردم. وقتی از زندان بیرون آمدم، یکی از همین آقایان اطلاعاتی پیش من آمد و به من گفت که سعی کنم دیگر فعالیت سیاسی نکنم. من در آن زمان برای ایشان مثالی زدم که متاسفانه آن مثال هنوز هم مصداق دارد. به او گفتم که جمهوری اسلامی مانند یک قلعه است که جمعی در آن زندگی می کنند و جمعی هم بر این قلعه حاکمند. گروههای قانونی مانند نهضت آزادی و سایر احزاب قانونی، مانند خندقی هستند که دور تا دور این قلعه کنده شده است.
رسالت و وظیفه ما به عنوان یک گروه اپوزیسیون، این است که هر کسی که از رفتار حاکمان قلعه ناراضی بود و خواست از قلعه بیرون برود، طبیعتا می افتد در درون نیروهای اپوزیسیون و ما وظیفه داریم نگذاریم آنها به سمت نیروهای مقابل بروند که نیروهای برانداز هستند و آماده جذب این نیروها هستند تا علیه قلعه فعالیت کنند. من آن روز به آن مأمور امنیتی گفتم که سعی نکنید این خندق را پر کنید. چون وقتی شما این کار را بکنید، آنهایی که از درون این قلعه فرار میکنند بر اساس جاده ای که شما برایشان ترسیم کردهاید، مستقیم به سمت نیروهای برانداز میروند.»
گفتنی است دکتر یزدی در فتنه و آشوبهای پس از انتخابات 88، حتی پس از بازداشت و آزادی، کماکان بر مخالفت افراطی و غیرقابل مصالحه با رییس جمهور منتخب دولت دهم تأکید داشت و بر آن بود که نجات کشور در گرو برکناری وی از طریق مداخله رهبری و مجلس است. از جمله در بهار سال 91 چنین نوشت: «راه حل مشکل تاریخی ما، «تغییر در ساختار حقیقی» است... کلید این کار در دست مقام رهبریست... برای نجات کشور و نظام، باید این کار را انجام بدهند. بهدلیل آنکه آنچه در انتظار ماست و قابل پیشبینی؛ بسیار وحشتناک است. در روزهایی که در خانه امن بودم و آقایان اطلاعاتی، پنجشش نفر بعد از شام یا ناهار مینشستند و از من میخواستند که نظرات سیاسیام را توضیح بدهم؛ به آنها گفتم که من سالها با برادران روحانی، هاشمی، مطهری، بهشتی و ..... محشور بودهام و با هم همکاری میکردیم. بعد از انقلاب، حرفها و مواضع متفاوت شنیدیم. آقای [امام] خمینی هم از اینها حمایت میکردند و ما هم بهقول هاشمی «نجیبانه» کنار رفتیم. اما؛ «من میدانم هاشمی کیست، از کجا آمده، چه کار کرده و میکند». اما «نمیدانم احمدینژاد کیست» و یک «رییسجمهور یهودیتبار» چگونه میخواهد کار کند.»
در مرداد 91، دکتر یزدی طی نامهای همدلانه و صمیمانه خطاب به آقای سید محمد خاتمی چنین نوشت: «امیدوارم در این شرایط ویژه بحرانی بتوانید به تناسب موقعیت و جایگاه خود در جنبش اصلاح طلبی، موفق به برداشتن گامهای مؤثر و مفید، توفیق وافی به دست آورید... شعارها و مطالباتی که موجب پیدایش و پیروزی جنبش مردمی دمکراسیخواهی در دوم خرداد 1376 و سبب پیدایش و فراگیری جنبش سبز در اعتراضات پس از انتخابات سال 1388 شد...با خواستهها، باور و عملکرد دولت موقت و انتقادات و نظرات اصلاحی نهضت آزادی ایران، در یک کل، قرار گرفته و قابل ارزیابی است. از این منظر، دولت موقت، نهضت آزادی ایران و در رأس آنها، زنده یاد مهندس بازرگان، پیشرو و پیشگام نهضت اصلاحطلبی و اعتراض به انحرافات انقلاب محسوب میشوند... برادر عزیز حضرت حجت الاسلام والمسلمین خاتمی! این نامه در سالروز پیروزی جنبش مشروطیت برای جنابعالی نوشته و ارسال میشود. دریغ و درد که پس از یک صد و شش سال مبارزه ملت ایران برای دستیابی به حاکمیت قانون، هنوز هم این خواسته حتی در سطحی حداقلی نیز به دست نیامده و هنوز هم استبداد و حاکمیت فردی، مهمترین بلیه جان ایرانیان محسوب میشود... نهضت آزادی ایران با پیوند زدن نظریه فقهی ولایت فقیه به جمهوری اسلامی موافق نیست... اما بر این باورم که تا زمانی که جنبش اصلاح طلبی نتواند ساختار حقیقی قدرت را تغییر بدهد، تغییر در ساختار حقوقی مشکل تاریخی ما را حل نمیکند... برادر اندیشمند، متعهد و فرهیختهام!... پیامد تداوم وضع حاضر و عدم چاره اندیشی به موقع، به مراتب فراتر از مساله حیات نظام جمهوری اسلامی است.»
سه سال بعد، وی در سال 94 طی مصاحبهای با پندگیری از شکست فتنه و آشوب88، ندامت و تغییر تاکتیک خود و همفکرانش را از اقدامات و شعارهای ساختارشکنانه، چنین توضیح داد: «بعد از اتفاقاتی که در جریان انتخابات سال 88 رخ داد، امروز بسیاری از فعالان سیاسی، کنشگران و حتی دانشجویان ما یاد گرفتهاند که بعضی از حرفها و ساختارشکنیهایی که مطرح میشود فقط شعار بود و نباید استفاده میشد. اما تاکتیکهای سیاسی یا به تعبیر من مهندسی کار سیاسی، اگر چه تابعی است از استراتژی، باید بر اساس تحلیل از وضعیت سیاسی شرایط روز باشد.»
محکوم دادگاه انقلاب
به گفته عبدالعلی بازرگان: «در طول این سالیان گذشته به شدت، نهضت، تحت فشار بوده. از فعالیتهایی که در دانشگاهها میکرده، کاملاً مراقب بودند که نتواند آنجا گسترش پیدا کند. یعنی در حد یک بخور و نمیر نهضت را نگاه داشتهاند. خیلی از سازمانها را به طور کلی تعطیل کرده بودند. نهضت را هم کاملاً مراقب بودند که از یک حدی نتواند بیشتر رشد کند...خود نهضت از بعد از انقلاب در پنج مورد دستگیری های گسترده داشته، زندانهای طولانی...کاملاً مراقب هستند، همانطور که عرض کردم، درحد بخور و نمیر فقط اجازه زندهماندن میدهند.»
دکتر یزدی پس از یک سال و نیم اقامت در آمریکا که به اظهار خویش برای درمان بیماری بود، در بهار سال 1381 به ایران باز گشت. پس از دستگیری اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی و ملی مذهبیها در اواخر سال 1379 به اتهام اقدام علیه امنیت کشور و تلاش برای براندازی، دادگاه انقلاب اسلامی غیاباً حکم بازداشت یزدی را نیز صادر کرد. انتظار میرفت که وی در بدو ورود بازداشت شود، ولی دو هفته بعد، به دادگاه انقلاب احضار شد و از اواسط اردیبهشت 81 تا اواسط مهر 1382، جمعاً 52 جلسه بازجویی بدون بازداشت از دکتر یزدی انجام شد.
ولی پس از آشوب های فتنه 88، وی ابتدا در زمستان 1388 و سپس در پاییز سال 1389 بازداشت شد. به گفته دکتر یزدی: «وزارت اطلاعات همه اعضای دفتر سیاسی و شورای مرکزی نهضت آزادی را در دی ماه سال 88 به وزارت اطلاعات فراخواند. در آنجا هیئتی از وزارت اطلاعات با این دوستان صحبت کردند و گفتند که به شما ابلاغ میکنیم که حق هیچ نوع فعالیتی را ندارید و اگر فعالیت کنید، همه را میگیریم. ما هم گفتیم که نمیتوانیم کار نهضت را تعطیل کنیم، باید شورای مرکزی رأی دهد، دستور شما را برای تصمیمگیری به شورای مرکزی میبریم. من هنوز آزاد بودم و شورای مرکزی را برای تصمیمگیری فراخواندیم. اما در یکشنبه شب شام غریبان، هفتم دی ماه 1388 ساعت 2 بعد از نصف شب به خانه ریختند و مرا بردند. قبل از اینکه مرا ببرند، من دوستان را دعوت کرده بودم که به منزل من بیایند و درباره ابلاغیه وزارت اطلاعات تصمیمگیری کنیم. بالاخره شورای مرکزی در غیاب من تشکیل جلسه داد و تصمیم گرفت که همه فعالیتها تعطیل شود.»
او پس از مدتی بازجویی و سپس محاکمه، در دی ماه 1390 به 8 سال زندان محکوم شد اما به دلیل شرایط جسمانی به قید وثیقه آزاد شد. اتهام اول دکتر یزدی، «اقدام علیه امنیت کشور» و اتهام دوم او در متن کیفرخواست، «اداره جمعیت غیرقانونی و ضدامنیتی نهضت آزادی ایران» بود.
در سال 94 دکتر یزدی در یک مصاحبه گفت: «الان با وجود اینکه نهضت آزادی مشکلات بسیاری دارد، اما سکوت نکردهاست. نامه مینویسیم، مصاحبه میکنیم و.... چرا؟ به این دلیل که ما یک شناسنامه سیاسی داریم. زورشان به ما نمیرسد.»
وی البته به صراحت بر راهبرد ایجاد تنش و آشوب اجتماعی مجدداً تأکید داشت و به رییس جمهور دولت یازدهم انتقاد داشت که چرا مانند آقای خاتمی از بیرون آوردن جمعیت میلیونی مردم، خودداری میکرد: «همان ایرادی را که روزی به خاتمی داشتیم الان به روحانی هم داریم. خاتمی یک سال بعد از پیروزی در انتخابات به دانشگاه آمد. قبل از آمدن توسط یکی از همکارانش به او پیغام دادیم که چرا میخواهد به دانشگاه بیاید؟ در مراسم دانشگاه حداکثر 50 هزار نفر شرکت میکنند. به جای آن به عنوان رئیسجمهور برای گزارش یک ساله عملکرد خود، مردم را به میدان آزادی دعوت کن. رییسجمهور اگر دعوت کند یک میلیون نفر میآیند. در فضای سیاسی به شدت پوپولیستی ایران، حضور یک میلیون نفر در میدان آزادی پاسخگوی بسیاری از مخالفان رییس جمهور برگزیده مردم خواهد بود. آقای روحانی هم میتوانست برای گزارش صد روزه فعالیتهای خود، مردم را به حضور درمیدان آزادی فرا بخواند. چرا در تلویزیون؟ چرا در مجلس؟ ممکن است نیروهای امنیتی بخواهند جلوی آن را بگیرند، خب اجازه بدهید تا هزینه آن را بدهند.
الآن هم اگر میخواهید سالروز یکسالگی ریاست خود را جشن بگیرید چرا باز هم در یک اتاق در بسته نشستهاید، مردم را دعوت کنید و گزارش یکساله خود را ارائه دهید. ممکن است در آنجا حرف تندی هم نزنید اما همین که دعوت میکنید و یک میلیون نفر حاضر میشوند، در کشوری که سیاست همچنان پوپولیستیک است، هیستری جمعیت، اهمیت زیادی دارد. زمانی که یک میلیون نفر حضور مییابند، موشها به سوراخها فرار میکنند. اما روحانی این کار را انجام نمیدهد و به نظر من خطا میکند.» البته دکتر یزدی خوب میدانست و از نزدیک، یک بار به سال 59 و 60، راهبرد شکستخورده تنشآفرینی اجتماعی توسط بنیصدر را، مشارکت و تجربه کرده بود، اما ظاهراً اصرار داشت که همان آزموده خطا را دوباره و چندباره با دیگران بیازماید.
اما دکتر یزدی در قامت دبیرکل مستعفی و محکوم به حبس گروهی که فقط در محافل خانوادگی و بر روی کاغذ وجود داشت و رسماً و قانونی منحل شده بود، مواضعی نمایشی و بیتأثیر میگرفت. وی بنا به خصلت پراگماتیستی و استراتژی «تشدید اختلافات درون جناحی حکومت»، از سال 1392 خود را حامی مخالف قدیمی نهضت یعنی آقای حسن روحانی معرفی کرد. به گفته محمد توسلی دستیار اصلی یزدی: «نهضت در انتخابات سال ٩٢، ٩4 و ٩6 هم به میدان آمد و با جنبش مدنی اصلاحات همراه شد. ابراهیم یزدی بهعنوان دبیرکل نهضت آزادی همواره با حضور در حسینیه ارشاد رأیش را به صندوق میانداخت...در انتخابات سال ٩6 با وجود حال ناخوشی که داشتند، به حسینیه ارشاد رفتند و به حسن روحانی و فهرست امید برای پنجمین دوره شورای شهر رأی دادند.»
داماد آقای یزدی، مهدی نوربخش سابقه تعامل نهضت آزادی به دبیرکلی پدر همسرش با اصلاحطلبان را اینگونه ترسیم کرده است: «نهضت آزادی به عنوان یکی از تشکلهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی که مبانی این نظام از جمله ولایت فقیه را قبول ندارند، بیشترین همکاریها را با نیروهای اصلاحطلب درون ساختار انجام داده... برای نهضت آزادی، روحانی و خاتمی و افراد دیگر اصلاً فرق نمیکند، و این حزب از همه این شخصیتها برای تداوم حرکت اصلاحات، حمایت کرده است؛ کما اینکه حمایت ما از آقای روحانی در انتخابات اخیر، به طور مطلق و بیهیچ چشمداشتی اتفاق افتاد.»
در فروردین 93 دکتر یزدی طی مصاحبهای تلویحاً آرزو و پیشبینی کرد که رییس جمهور یازدهم، بتواند نقش گورباچف در فروپاشی نظام را ایفا کند. وی با یادآوری انتظاری که از رییس جمهور هفتم برای این کار میرفت، او را در قیاسی معالفارق، خروشچف ایران نامید و گفت: «وقتی آقای خاتمی روی کار آمد برخی تحلیلگران گفتند خاتمی، گورباچف ایران است اما من در مصاحبهای با واشنگتنپست گفتم که اینطور نیست بلکه خاتمی، خروشچف ایران است. خروشچف وقتی بعد از استالین بر سر کار آمد، گفت: وضع خیلی بد است و رفت در کنگره حرفهای گورباچف را زد اما تأثیری نداشت. او را فرستادند به همان دهی که آمده بود و تا آخر عمر در همان ده زندگی کرد و آنجا فوت کرد. اگر کنگره حزب کمونیست شوروی، خروشچف را پذیرفته بود، تاریخ به گورباچف نیاز نداشت، اما نپذیرفت.»
آقای یزدی این واقعیت را نادیده میگرفت که همه تحولات و تغییرات سیاسی ایران، در عرصه علنی با حضور و رأی مردم شکل گرفته است، نه در فضاهای پنهان و بستهای مانند کنگرههای حزبی. وی به تفاوتها و تعارضهای عمیق و بنیادین نظام مردمسالاری دینی ایران، با نظام حزبی و کمونیستی شوروی نیز توجه نکرده است. او به عادت مألوف تحلیلهای نادرست قدیم خود و گروهش، کوشیده خروشچفی و گورباچفی برای وضعیت ایران کنونی خلق کند تا شبیهسازی فروپاشی مطلوب آمریکا، در ایران نیز امکانپذیر به نظر برسد.
البته دکتر یزدی در رفتاری پراگماتیستی و مبتنی بر راهبرد «زیست در شکاف سیاسی» بین جناحهای داخل حاکمیت، به رغم آنکه در سه دهه گذشته او و گروهش غالباً اصطکاکهای سیاسی شدید با جناح متبوع شخص رییس جمهور یازدهم داشته، و اساساً قرابت راهبردی اندکی میتوانست با وی پیدا کند، در اردیبهشت 96، چنین اعلام کرد: «انتخابات خرداد 1392 با پیروزی کاندیدای اصلاحطلبان اثراتی سازنده در مناسبات سیاسی و اجتماعی کشورمان در عرصههای داخلی و بینالمللی در پی داشت.
از این رو به رغم آن که دکتر حسن روحانی در تحقق تمامی وعدههای خود فرصت توفیق پیدا نکرد و هنوز هم شرایط بحرانی از جامعه ما رخت بر نبسته و با وجود نقدهای منصفانه و اساسی که میتوان به عملکرد دولت یازدهم داشت، رأی به روحانی را انتخاب میان «بد» و «بدتر» نمیدانیم؛ بلکه ترجیح گزینه «خوب» بر «بد» ارزیابی میکنیم... البته دکتر روحانی هنوز هم نتوانسته است در کمیت و کیفیت برخی معضلات از جمله بحران کارآمدی، رکود اقتصادی و نیز در تغییر کامل فضا و نگاه امنیتی در حوزه سیاست و فرهنگ، موفق شود... نهادهای مدنی هنوز هم در توقفی تحمیلی روزگار میگذرانند و مطبوعات و احزاب مستقل و فعالان سیاسی و اجتماعی تحت انواع فشارها و محدودیتهای شدید به سر میبرند... تحلیل عملکرد دولت روحانی...از موضعگیری مؤثر در راستای گذار به دمکراسی و ارائه و ترویج قرائتی سازگار از اسلام با مسایل بنیادین مدرنیته... حکایت دارد... رأی به روحانی، رأی «آری» به گفتمان اصلاحطلبی و...است.»
روشن بود که این رویکرد تاکتیکی و داعیه اشتراک و همسویی دکتر یزدی و گروهش در مواضع دولت یازدهم و دوازدهم، سودی برای رییس جمهور در بر نداشت، اما نیروهای انقلابی خط امام و دغدغهمند آرمانهای امام خمینی را نگران میساخت.