به گزارش مشرق، دیدار مهمی بوده، اینکه شخص اول کشور بیاید با نویسندگان و رماننویسان، جلسهای اختصاصی بگذارد و در مورد داستان، رمان، ایدههای داستاننویسی و چشمانداز آن برایشان صحبت کند و حرفهایشان را بشنود و بعد کلی ایده هم داشته باشد، در ذهن همه آنها ماندگار شده و برایشان کمی جای تعجب داشته است. علیمحمد مودب، راضیه تجار، وجیهه سامانی، سارا عرفانی، ابراهیم اکبریدیزگاه، مهدی کفاش، هادی حکیمیان، محمدرضا شرفیخبوشان، یاسین حجازی، مهدی صفری و مصطفی رضایی ازجمله نویسندگانی بودند که در دیدار پنجشنبه شب با رهبر معظم انقلاب حضور داشتند و نکاتی را هم مطرح کردند. به سراغشان رفتیم تا روایتی از این دیدار برایمان داشته باشند.
محمدرضا شرفیخبوشان
در جلسهای که با رهبری داشتیم صحبتهای من بیشتر معطوف بود به کارکرد روایت، داستان، اهمیت رمان و نقشی که رمان میتواند در زندگی بشر امروز بگذارد. همچنین از رمان بهعنوان فرصتی برای پذیرفتن و باورپذیری یک امر ممکن صحبت کردم. از این جهت که رمان با این پیشفرض از طرف مخاطب خوانده میشود که او تخیل نویسنده، جهان فکری و داستان خلاقه نویسنده را باورپذیر تلقی کند. بر همین اساس بسیاری از آرمانهایی که ما به دنبال آن هستیم، همچون ظلمستیزی، عدالت گستری، آزادی، استقلال، هویت دینی و ملی را میتوانیم در متن روایت و متن باورپذیری و امکان وقوع برای مخاطب ترسیم کنیم. رماننویسی ابزار بسیار کارا و توانمندی است برای مقابله با سیلابهای رسانهای که درصدد هستند هویت ایرانی و آرمانهای ایرانی و ارزشهای او را جور دیگری جلوه دهند.
رمان بهعنوان یک فرصت مغتنم میتواند به شیوه زیست و درک بهتر ما از گذشته و وضعیت فعلیمان کمک کند. بنابراین جایگاه رمان، در کنار دیگر ابزارهای قدرت فرهنگ و تمدن یک ملت دارای جایگاه رفیعی است و میتواند با بیان آنچه که یک ملت به دنبالش هستند آن را در جهان پذیرفتنی کند. اگر میخواهیم آرمانهایمان را پذیرفتنی و واقعگرا جلوه دهیم؛ رمان میتواند این نقش را به عهده گیرد. هم از این جهت که جایگاه ما را ترفیع دهد و هم از این جهت که خود ما را به خود ما بشناساند.
در این دیدار اشارهای کردم به تفاوت چتر حمایتی که بر سر هنرهای دیگری مثل سینماست و به آن اندازه که باید بر سر رمان و ادبیات نیست. با توجه به اینکه از نظر کمی و کیفی ادبیات در این 40 ساله در جایگاه خوب و رو به جلویی قرار گرفته است و خود ایشان هم به این مساله اشاره کردند؛ حمایتهای گستردهتر از رمان و ادبیات میتواند دستاوردهای خوبی را شکل دهد. ما میتوانیم روایتهای خلق شده و روایتهایی که پس از این در ادبیات کشور خلق شدند را به گوش مخاطب برسانیم. جهان، ما را از طریق رسانههای پر غرض مطالعه کرده است نه از طریق داستانهای خودمان. ما اگر این شرایط را فراهم کنیم که مردم سایر کشورها، ما را از طریق داستانهای خودمان بخوانند، قطعا تلقی درستتر و بهتری از ما خواهند داشت. اینها مسائلی بودند که من در این دیدار در موردش صحبت کردم.
توجه حضرت آقا به ادبیات به صورت عام خیلی کمککننده است، حمایتهایی که ایشان دارند، میتواند به نویسندهها کمک کند، امیدوارم سازمانها و ارگانهایی که در بخش فرهنگ فعال هستند هم با تمام توان این موضوعات را پیش ببرند. چراکه چشمانداز رهبری به رمان و داستان یک چشمانداز هدفمند است و به سود همه ماست. ایشان تاکید کردند که شرایط خوانده شدن ادبیات داستانی را باید برای همه فراهم کنیم و اگر این اتفاق بیفتد مطمئنا به نفع همه خواهد بود.
این نشستها باعث میشود بارقههای امید و دلگرمی در دل نویسندگان ایجاد شود. کتابها از طرف موسسه «شهرستان ادب» به ایشان تقدیم شد و ایشان هم گفتند حتما کتابها را مطالعه میکنند و در ادامه فرمودند ادبیات داستانی نقش مهمی دارد و خیلی در مورد این مساله صحبت کردند که برای همه نویسندگانی که در آن جمع حضور داشتند، رهاورد خوبی بود. ایشان به فعالیت شهرستان ادب در حوزه داستان هم اشاره کردند و نقشی که این موسسه در این چند سال داشته است را خیلی امیدوارکننده ذکر کردند.
علیاصغر عزتیپاک
چندین نفر از نویسندگان در این جلسه صحبت و وظیفه خود را بهعنوان نویسنده عصر انقلاب اسلامی و کار و وظیفهای که برعهده دارند، بازگو کردند. آنها چهره حرکتی را که با ایدههای نو، و آرمانخواهی دنبال میکنند در محضر رهبر معظم انقلاب ترسیم کردند. محور سخنان نویسندگان جوان حاضر در جلسه بر گزارش از کارهایی بود که انجام دادهاند یا درحال انجامش هستند. دوستان بیشتر برنامهها و ایدههایشان را مطرح کردند و رویکردشان طرح پیشرفتها و دستاوردها بود. توصیف حرکت رو به جلو و نوشتن از ایران، برای ایران و تولید متن امیدآفرین و گفتمانساز همتراز با ارزشهای ملهم از انقلاب اسلامی از دغدغههای طرحشده در این جلسه بود.
همچنین ایراندوستی، ارزشمندی زندگی انسان ایرانی و تقلّا برای نشان دادن گونهای از زندگی ایرانیان که در آن کار و زحمت عبادت است و سازندگی و امید به فردای بهتر موجب حرکت، جزء مباحث نویسندگانی بود که تلاش کردهاند این مسائل را در آثارشان منعکس کنند. بهزعم نویسندگان حاضر در این جمع، باید فضای سیاه غالب بر آثار داستانی معاصر را پشت سر بگذاریم و انسان ایرانی مسلمانی را که مجاهدانه رو به آینده دارد، بسازیم.
یکی از نویسندگان حاضر در جلسه نیز گفت کار ما بهعنوان نویسنده نه خلق کابوس که ساختن رویاست. ما درباره وضعیت خودمان بهعنوان نویسندگان معتقد به آرمانهای انقلاب اسلامی، از فعالیتهایی که انجام میدهیم حرف زدیم و گزارشی از وضعیت، برنامهها و آثار منتشرشده در شهرستان ادب ارائه کردیم. کاری که شهرستان ادب شروع کرده بسیار کار مهم و ارزشمندی است و باید ادامه پیدا کند. حضور شما در اینجا نشان میدهد که اتفاق بزرگی در کشور درحال روی دادن است. ما این محصول قیمتی و مطلوب (جمع نویسندگان) را داریم. ما به جلو حرکت میکنیم. من اگر بخواهم درباره رمان مطلوب انسان ایرانی و جمهوری اسلامی حرف بزنم، همین چیزهایی را که شما گفتید، میگویم. حقایق جمهوری اسلامی را نشان بدهید، تاریخ هست، امام هست، مجاهدتها هستند، توفیقات بزرگ هستند و البته گاهی تلخیهایی هم هست که باید گفته شود. همه اینها باید در کنار هم گفته شود. نباید فقط تلخی و یاس و سیاهی در رمانها باشد. این سخنانی که این جمع گفت، من هم اگر بخواهم بگویم همینها را خواهم گفت. با وجود همه نگرانیها که منشأ آن درست است، تردیدی در این نیست که اتفاقات خوبی دارد میافتد. شما رماننویس هستید و مشکلات را فهمیدهاید (اشاره داشتند به سخنان نویسندگان). حالا تصمیم گرفتید برخلاف آن تاریکاندیشیها و سیاهیها عمل کنید. این مهم است. آن را دنبال کنید. حسرت خوردن درباره کار دیگران و کارهایی که نوشتهاند و حرف زدن درباره آنها، کار را پیش نمیبرد. بهتر است به کار خودتان بپردازید. اینکه میخواهید کار کنید یعنی اتفاقاتی در راه است. رمان بسیار مهم است و این قالب آنقدر اهمیت دارد که حتی برخی اهالی ادبیات هم به آن توجه ندارند. چه ابزاری بهتر از داستان برای شناخت یک ملت وجود دارد؟ ابزاری بهتر از داستان سراغ نداریم. اما توجه کنید که رمان علاوهبر اینکه باید قصه خوبی بگوید، باید خوب هم قصه بگوید. از این رو به ابزار توجه کنید. چگونه گفتن مهم است؛ خوب قصه بگویید.
رمان تصویرگر واقعیاتی است که با هیچ زبانی نمیتوان بیان کرد، منتها در درجه اول باید جاذبه داشته باشد. درباره چگونه گفتن تامل کنید و به فن داستاننویسی توجه داشته باشید. ایشان با گلایه از برخی آثار که در آنها هیچ نقطه روشنی نیست، فرمودند: «این موضوع پسندیدهای نیست. داستان باید حکایت واقعیتهای افتخارآمیز باشد. تلخی هست، ولی داستان نباید موجب افسردگی و دلمردگی بشود. شما باید این خلأ را پر کنید. نقاط قوت کار شما این است که فهمیدهاید باید حقایق موجود در جمهوری اسلامی را در قالب داستان بیاورید. الحمدلله مشغولید و امیدوارم روزبهروز پیش بروید.»
سارا عرفانی
بعد از رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب فرنگیس، راستش دلم کمی گرفته بود. فرصت نشد بعد از نماز جماعت، مقابل حضرت آقا بنشینیم و از صحبتهایشان بهرهمند شویم. مجریها که از حضرت آقا انگشتر گرفتند بیشتر دلم هوایی شد. یادم هست در راه برگشت به خانه، از امام رئوف کمک خواستم. مخصوصا که شاعران، لااقل سالی یکبار گرد رهبرشان حلقه میزنند و آقا از ضرورتها و بایدها و نبایدها برایشان صحبت میکنند، نعمت بزرگی است که ما نویسندگان از آن محرومیم و چه خوب میشود اگر این امکان برای نویسندگان هم پیش بیاید.
فکر نمیکردم دعایم اینقدر زود مستجاب شود. دو هفته بعد، یک روز پاییزی دلچسب بود که تماس گرفتند و برای دیدار خصوصی با رهبر انقلاب از نویسندگان دعوت کردند.
خانم راضیه تجار، خانم وجیهه سامانی و خانم عذرا موسوی کنارم نشسته بودند. آقایان یاسین حجازی، عزتیپاک، کفاش، محمدعلی جعفری، خبوشان، خورشاهیان و بقیه یکییکی از راه رسیدند و در صفهای نماز جماعت کنار هم نشستند.
بعد از نماز، گرد آقا حلقه زدیم و در فضایی صمیمانه چشم دوختیم به چهره آرامشان. آقای علیمحمد مودب، یکییکی نویسندگان را معرفی کردند. به من که رسیدند، گفتند: «ایشان نویسنده کتاب پنجشنبه فیروزهای هستند.» یکی از بزرگواران گفتند: «این کتاب بیشتر مناسب دختران جوان است.» و حضرت آقا فرمودند: «نه، فقط به دختران جوان اختصاص ندارد.» لبخند روی لبم نشست. کجای دنیا رهبری هست که اینطور با ظرافت و دقتنظر بتواند از کتاب نویسندگان صحبت کند و راستش همین یک جمله رهبرم، در مورد کتاب، برایم بس بود و دلم را آرام کرد.
خانم تجار بهعنوان یکی از نویسندگان پیشکسوت جمع، در مورد فضای ادبیات، مخصوصا حمایت بیشتر از کتابهای زنان نویسنده صحبت کردند. پیش از شروع صحبتهایشان، ابراز خوشحالی کردند از اینکه رهبری داریم که خودش بیش از همه اهل مطالعه است و چه خوب که ایشان، فضای ادبیات و داستان را میشناسد و همین، به ما نویسندگان انگیزه میدهد.
پس از آن خانم سامانی از ضعفهای پخش کتاب گفتند. اینکه کتاب حتی در تهران هم بهدرستی پخش نمیشود چه رسد به شهرستانها. بعد هم به دیدار قبلی اشاره کردند و از حضرت آقا خواستند به خانمهای نویسنده انگشتری به یادگار هدیه دهند که حضرت آقا هم قبول کردند.
آقای عزتیپاک در مورد فعالیتهایشان در انتشارات شهرستان ادب و مدرسه رمان و تربیت نویسندگان جوان انقلابی صحبت کردند و دغدغه نوشتن از آرمانهایی که شاید در این 40 سال، مغفول ماندهاند و حضرت آقا به ایشان فرمودند: «کاری که شهرستان ادب شروع کرده بسیار کار مهم و ارزشمندی است و باید ادامه پیدا کند.»
نویسندگان جوان حاضر در جلسه، برنامهها و ایدههایشان را مطرح کردند و رویکردشان طرح پیشرفتها و دستاوردها بود. از حرکت رو به جلو و نوشتن از ایران، برای ایران و تولید متن امیدآفرین و گفتمانساز همتراز با ارزشهای ملهم از انقلاب اسلامی حرف زدند. از ایران دوستی، ارزشمندی زندگی انسان ایرانی و تقلّا برای نشان دادن گونهای از زندگی ایرانیان که در آن کار و زحمت عبادت است و سازندگی و امید به فردای بهتر صحبت کردند.
زمان اگر چه تند، اما در آرامشی وصف نشدنی، سپری شد تا سرانجام آقای مودب از من خواستند صحبت کنم. راستش بیشتر دوست داشتم صحبتهای بقیه عزیزان را بشنوم، از طرفی میخواستم در حضور رهبر انقلاب عرض ادب کنم. این شد که چند جملهای صحبت کردم. گفتم: «بخشی از کمبودهایی که دوستان نویسنده به آن اشاره کردند، به مسئولان و بخشی به خود ما نویسندگان برمیگردد که باید مجاهدانه و جهادگرانه تلاش کنیم و در رفع آنها بکوشیم. ما هم به همین نیت، کانون بانوی فرهنگ را راهاندازی کردهایم که در کنار زنان نویسنده دیگر، با همافزایی و همگرایی بتوانیم به نتایج مفید و موثر در حوزه ادبیات دست پیدا کنیم.» بعد هم دلم نیامد سوالی که مدتها در ذهن داشتم را از ایشان نپرسم. پیشتر از اینها شنیده بودم که حضرت آقا کتابم را خواندهاند و با ناشر محترم جناب سیدمهدی شجاعی، در مورد آن صحبت کرده بودند. همیشه دوست داشتم بدانم نظر ایشان در مورد کتاب چه بوده است. دل به دریا زدم و گفتم: «با توجه به اینکه اطلاع دارم کتابم رو خوندید، خیلی دوست دارم نظرتان را درباره کتاب بدانم.» ایشان از آقای مومنی که کنارشان نشسته بودند پرسیدند: «کدام کتاب؟» آقای مومنی گفتند: «پنجشنبه فیروزهای.» حضرت آقا فرمودند: «بله مدتی پیش کتاب را خواندهام و اتفاقا یک یادداشتی هم در کتاب نوشتم. اما الان خاطرم نیست.» از ایشان خواهش کردم اگر امکان داشت، بعدا یادداشت را در اختیارم بگذارند.
حضرت آقا صحبتهایشان را در مورد ادبیات داستانی شروع کردند: «حضور شما در اینجا نشان میدهد که اتفاق بزرگی در کشور درحال روی دادن است. ما این محصول قیمتی و مطلوب (جمع نویسندگان) را داریم. ما به جلو حرکت میکنیم. من اگر بخواهم درباره رمان مطلوب انسان ایرانی و جمهوری اسلامی حرف بزنم، همین چیزهایی را که شما گفتید، میگویم. حقایق جمهوری اسلامی را نشان بدهید، تاریخ هست، امام هست، مجاهدتها هستند، توفیقات بزرگ هستند و البته گاهی تلخیهایی هم هست که باید گفته شود. همه اینها باید در کنار هم گفته شود. نباید فقط تلخی، یاس و سیاهی در رمانها باشد. این سخنانی که این جمع گفت، من هم اگر بخواهم بگویم همینها را خواهم گفت. با وجود همه نگرانیها که منشأ آن درست است، تردیدی در این نیست که اتفاقات خوبی دارد میافتد. شما رماننویس هستید و مشکلات را فهمیدهاید (اشاره داشتند به سخنان نویسندگان). حالا تصمیم گرفتید برخلاف آن تاریکاندیشیها و سیاهیها عمل کنید. این مهم است. آن را دنبال کنید. حسرت خوردن درباره کار دیگران و کارهایی که نوشتهاند و حرف زدن درباره آنها، کار را پیش نمیبرد. بهتر است به کار خودتان بپردازید. اینکه میخواهید کار کنید یعنی اتفاقاتی در راه است.»
حین صحبتهای رهبر معظم انقلاب، یکی از آقایان آمدند و یک انگشتر جلوی خانم سامانی گذاشتند و رفتند. خانم سامانی انگشتر را برداشتند و اشاره کردند سهتای دیگر هم برای خانمهای نویسنده بیاورید. راستش آن لحظه با خودم گفتم اگر همان یکی هم باشد، گوارای وجود خانم سامانی که تا الان کم زحمت ادبیات را نکشیدهاند.
حضرت آقا صحبتهایشان اینطور ادامه داشت: «رمان بسیار مهم است و این قالب آنقدر اهمیت دارد که حتی برخی اهالی ادبیات هم به آن توجه ندارند. چه ابزاری بهتر از داستان برای شناخت یک ملت وجود دارد؟ ابزاری بهتر از داستان سراغ نداریم. اما توجه کنید که رمان علاوهبر اینکه باید قصه خوبی بگوید، باید خوب هم قصه بگوید. از این رو به ابزار توجه کنید. چگونه گفتن مهم است؛ خوب قصه بگویید. رمان تصویرگر واقعیاتی است که با هیچ زبانی نمیتوان بیان کرد، منتها در درجه اول باید جاذبه داشته باشد. درباره چگونه گفتن تامل کنید و به فن داستاننویسی توجه داشته باشید.»
ایشان با گلایه از برخی آثار که در آنها هیچ نقطه روشنی نیست، فرمودند: «این موضوع پسندیدهای نیست. داستان باید حکایت واقعیتهای افتخارآمیز باشد. تلخی هست، ولی داستان نباید موجب افسردگی و دلمردگی بشود. شما باید این خلأ را پر کنید. نقاط قوت کار شما این است که فهمیدهاید باید حقایق موجود در جمهوری اسلامی را در قالب داستان بیاورید. الحمدلله مشغولید و امیدوارم روزبهروز پیش بروید.»
صحبتهای ایشان تمام شد و نویسندگان گرد آقا حلقه زدند تا کتابهایشان را تقدیم ایشان کنند. من هم کتاب «دختر ماه» را که بهتازگی منتشر شده و روایتی داستانی از زندگی حضرت معصومه(س) است به ایشان تقدیم کردم.
سه انگشتر دیگر آوردند و به ما دادند. همه را خدمت آقا دادیم تا تبرک کنند. ایشان هم دعایی به آنها خواندند و به ما پس دادند.
حالا که دارم مینویسم، مدام دست میبرم و هدیه رهبرم را در انگشتم لمس میکنم. میدانم این هدیه، بار مسئولیتی سخت و سنگین را بر دوش تمام زنان نویسنده مینهد. تمام زنانی که دست به قلم بردهاند تا بخشی از هویت متعالی انسانها را در نوشتههایشان به تصویر بکشند.
دیدار خاطرهانگیز ما با رهبر عزیزمان تمام شد و من با انگشتری بر انگشت و چفیهای بر گردن، به سمت خانه میرفتم. گویی به نبرد میروم. نبردی که با سلاح قلم، به قلب دشمن میتازد و حماسهای دیگر رقم میزند. گاهی باید مثل «فرنگیس» بود. یکه و تنها و فقط با یک تبر، دلیرانه به فرق دشمن کوبید و گاهی نبرد یک زن، مقابل صفحه مانیتور و با نوشتن واژههایی رخ میدهد که میتوانند عمیقترین تاثیر را در ادبیات یک کشور داشته باشند، درحالی که آن زن، دستی به گهواره دارد و نیمنگاهی به دفتر مشق فرزندش.
*فرهیختگان