سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
نقش مهم خانوادهها در حفظ امنیت فرزندان
بهانه "فریبخوردگی" دیگر برای دستگاه قضایی مسموع نیست
رئیس کل دادگستری هرمزگان از صدور کیفرخواست برای ۱۶۴ نفر از متهمان جرایم اغتشاشات اخیر در این استان خبر داد و گفت: اصلاح بزهکاران در همه جرایم در اولویت کاری نظام قضایی و به ویژه سازمان زندانها است و در مورد جرایم علیه امنیت به لحاظ تأثیر قابل توجه ندامت و اصلاح مرتکبان، به محض اطمینان قاضی صادر کننده حکم یا قاضی اجرای احکام از اصلاح مجرم و ندامت وی و پیش بینی عدم تکرار جرم، امکان مساعدت وجود دارد که البته در مورد جرائم خشن و دارای شاکی خصوصی وضعیت متفاوت است.
به گزارش ایرنا، مجتبی قهرمانی تصریح کرد: در هر حال تمامی متهمان و محکومان ناآرامیهای اخیر، از فرزندان همین نظام هستند و عملکرد ما باید به نحوی باشد که دشمنان این نظام نتوانند نسبت به جذب آنها اقدام کنند.
وی در عین حال گفت:
"با توجه به روشن شدن زوایای مختلف توطئه های دشمن و جنگ ترکیبی تمام عیاری که با استفاده از همه تجهیزات و امکاناتِ خود، علیه کشور ما راه انداخته بود، از این تاریخ به بعد در صورت ارتکاب اقدامات مجرمانه، ادعای عدم اطلاع و ادعای تأثیر هیجانات و احساسات به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست و با هر نوع رفتار مجرمانه به صورت قاطع و بدون اغماض برخورد خواهد شد."[1]
*بند پایانی صحبتهای آقای قهرمانی، یک اتمام حجت عقلانی و قانونیست با همه آنهایی که تحت عنوان "فریب خورده" در اغتشاشات شرکت میکنند.
قابل پذیرش نبودن ادعای فریبخوردگی منبعد از این؛ به دلیل اینکه مردم و نظام اسلامی حاضر به تحمل هیچگونه ناامنی بیشتری نیستند؛ از پشتوانه عقلی و حاکمیتی مستحکمی برخوردار است.
به زعم ما، مخاطب اصلیتر صحبت این مقام قضایی البته آن دسته از خانوادههایی هستند که فرزندانشان بیهیچ واهمهای در اغتشاشات حضور یافتند.
این خانوادهها باید هشدار مقامات امنیتی و قضایی کشور را جدیتر بگیرند و کنترل بیشتری روی نوجوانان و جوانان خود داشته باشند. ضمن اینکه آسیبزدایی از بستر تربیت سیاسی جوانان و بهینهسازی فرهنگپذیری سیاسی در خانواده هم وظیفه همین پدران و مادران است.
جدای از این، خانوادههای معدودی که مخالفت خاصی با حضور فرزندانشان در محیط اغتشاشات نداشتند باید بدانند هشدار قاضی قهرمانی ناظر به این است که بعد از این جرایم سخت و مجازاتهای شدیدی دامن حاضران در اغتشاشات را خواهد گرفت و مسئول اصلی توجیه نکردن جوانان فریبخورده در این زمینه البته والدینی هستند که به قضایای اجتماعی و امنیتی جامعه به چشم شوخی مینگرند.
***
اگر اکثریت معقول دهههشتادیها به خیابان آمده بودند...
چرا نیکا شاکرمی نماد دهه هشتادیها نیست؟!
عباس عبدی، از فعالان اصلاحطلب و از بانیان آشوب، اخیراً در یک نشست سیاسی پیرامون اغتشاشات اخیر گفته است:
"نواری از مقامهای اطلاعاتی گوش میکردم که میگفت در این اعتراضات چیزهایی را مشاهده کردیم که در مخیله ما نمیگنجید. مشخص است وقتی تحقیق نکنید میگویید نیست اما چشم باز میکنید، میبینید که هست. این نسل با ارزشهای قبلی بیگانه است. نسلی منفرد است. از طریق نهاد دین و سیاست اجتماعی نشده است و از طریق رسانه، اجتماعی شده است آن هم نه رسانه رسمی، زیرا رسانه رسمی هر زمان خواست بست و باز کرد. ۱۵ سال پیش مردم رسانه رسمی نگاه میکردند اما امروز مردم نگاه نمیکنند و این برای این است که بخشی از نظام ما به نگاه مردمش و سبک زندگی آنها احترام نمیگذارد."[2]
*عبدی و سایر دوستان او طی سالها و ماههای اخیر تأکید زیادی بر معارضه "دهه هشتادیهای" با نظام اسلامی و ارزشهای انقلاب اسلامی داشتهاند.
تأکیدی تا آن حد که حتی آقایان میگویند این نسل جدید در هنگام وضع و تصویب قانون اساسی نیز حضور نداشته و اکنون محق است که آن قانون را نخواهد!
دقت شود که این قبیل سخنان ناصحیح صرفا به منظور "سربازگیری از بین دهههشتادیها" و هیمه سازی برای فتنه اقتصادی از میان جوانان و نوجوانان است.
جوانان و نوجوانانی که اگرچه طبیعتا در ساحت ابزار و زمانه با نسلهای قبل از خود متفاوتند اما در عقلانیت و علقه دینی و میهنی هرگز چنین نیست و بسا که بیشتر از نسلهای قبل از خود در این عرصهها پیشتازی میکنند.
عباس عبدی نمیخواهد به این جوانان و خانوادههای آنها بگوید که نسبت رفتارهای دینی جوانان امروز نسبت به قبل از انقلاب و حتی نسبت به ابتدای انقلاب بیشتر شده است.
او میخواهد مردم نبینند که نسلهای جدید چگونه در میادین علم و امنیت و دین پیش میتازند و چگونه عمده شهدای امنیت در سالهای اخیر از میان همین دهه هشتادیها بودند.
صد البته و همانند تمام نسلهای دیگر، در این نسل هم فریب خوردگانی وجود دارند که ممکن است حتی گاهی جان بر سر اشتباهات خود بگذارند و همانند نیکا شاکرمی در اغتشاش شرکت کنند و احیانا دست به رفتارهای انتحاری هم بزنند. اما آیا آن مرحومه نمایه تمام دهه هشتادیهاست؟!
دقت شود که درباره بیماری همیشگی "اکثریت شناسی متوهمانه اصلاحطلبان" سخن میگوییم.
همان بیماری که در فتنه سال 88، در آبان 98 و در اغتشاش اخیر نیز مدعای اکثریت بودگی داشت اما در نهایت به یک تعداد جمعیت محدود و متخلخل رسید که بخشی از آنرا هم اراذل و اوباش تشکیل میدادند.
آقای عبدی باید بداند که نسل جدید نه با آن چند دختری که در ایستگاههای مترو روسری برمیدارند تعریف میشود، نه با چند کلیپ رقص اینستاگرامی و نه با چند پسر نوجوان که در اغتشاشات سنگ به دست گرفتند یا به روحانیت حمله کردند.
عبدی و آن مقام امنیتی ادعا شده در سخنان عبدی اگر چشمانشان را خوبتر باز کنند؛ نیک میبینند که عمده معرفی و بسط یافتن گفتمان شهید حاجقاسم سلیمانی بر دوش دهه هشتادیها بود.
همانطور که بسیاری از همین دهه هشتادیها در جبهه حفظ امنیت ایران به شهادت رسیدند و همینها هستند که به آن اقلیت به شدت معدود خیابانها نپیوستند و هنوز هم بصورت یک اکثریت محرز؛ حجابشان را در کنار سایر قوانین نظام جمهوری اسلامی ایران رعایت میکنند.
و این یعنی پیروزی غیر قابل انکار گفتمان رسمی ولایت فقیه و غلبه سیاستهای فرهنگی نظام اسلامی در جامعهپذیری سیاسی.
پیش از این، هادی خانیکی، از دیگر فعالان اصلاحطلب نیز طی اظهاراتی بدون اشاره به عقلانیت نسلی از متفاوت بودن اعتراضی جوانان امروز سخن گفته بود![3]
***
رفراندومخواهی غیر عقلانی علیه انقلاب عاقلان
مدتی است که دیده میشود به بهانه اغتشاشاتِ عدهای اراذل و فریب خورده در خیابانها؛ کسانی به صحنه سیاست آمده و از "ضرورت برگزاری رفراندوم" سخن میگویند.
از مولوی عبدالحمید در سیستان تا محسن میردامادی در تهران...
آنها از این میگویند که چاره حل مشکلات کشور در برگزاری همهپرسی است و جوانان امروز که نقشی در تصویب قانون اساسی نداشتهاند؛ چرا باید قانون فعلی را بپذیرند؟[4]
در این باره گفتنیهای مهمی وجود دارد که خوانش آنها برای جویندگان حقیقت و کسانی که میخواهند واقعیت مسئله رفراندوم را بدانند؛ یک ضرورت است...
*رفراندوم یا همهپرسی یک اصل پذیرفته شده در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است.
اما دقت شود که مسئله رفراندوم در علوم سیاسی؛ تابعی از عقلانیت نظام حاکم سیاسی است و روح قانون اساسی هم جز این نیست.
یعنی عقلانیت نخبگانیِ حاکمیت باید به این تشخیص برسد که در قبال یک مسئله نیاز به برگزاری رفراندوم وجود دارد. و سپس مسئله وارد فرایندهای قانونی شود. در اینجا یک نکته مهم وجود دارد و آن اینکه رفراندوم راجع به امور نسبی و گذراست نه امور مطلق و مانا. مثلا یک نظام سیاسی هرگز درباره کاهش فعالیتهای امنیتی خود رفراندوم برگزار نمیکند چون ارتقای امنیت در همه نظامات یک اصل است.
همانطور که مثلا نمیبینیم جمهوری پنجم فرانسه نسبت به اساس نظام جمهوری در این کشور اقدام به برگزاری رفراندوم کند چون جمهوری را به جای امپراطوری به مثابه یک اصل برگزیدهاند و مدعی عقلانیتر بودن آن هستند.
درباره نظام جمهوری اسلامی ایران هم برگزاری رفراندوم برای مقولاتی مثل حجاب یک حرف غلط است زیرا حجاب جزو اصول اساسی یک حکومت اسلامی است. همانطور که مثلا غلط است اگر بگوییم باید برای مشروب فروشی در نظام اسلامی هم رفراندوم برگزار شود.
و اما مسئله اصل نظام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
همانطور که اشاره شد؛ مطالبه رفراندوم برای اصل نظام غیر ممکن است و در انقلاب اسلامی ایران هم رفراندوم مشهور 12 فروردین برای اصل نظام نبود (چون اصل نظام و انقلاب اسلامی جزو ثوابت است) بلکه برای شکل حکومت بود.
شکلی که اگر از سوی مردم با رأی نه مواجه میشود طبعا به شکل دیگری تغییر مییافت اما اصل انقلاب و حدوث نظام اسلامی طبق بیانات امام راحل و تأیید عقلانیت بر جای خود میماند.(عدهای در این تصور باطل هستند که اگر آن رفراندوم با گزینه نه مواجه میشد؛ امام راحل انقلاب را به شاه بازمیگرداند یا از اصل اسلامی انقلاب دست برمیداشت!)
درباره "قانون اساسی" هم یک رفراندوم بزرگ در سال 58 برگزار شد و اکثریت انقلابی و عاقل مردم ایران آن قانون اساسی را تأیید کردند. فلذا پس از این دیگر مطالبه همهپرسی برای قانونی که ریشه آن برای حیات و استمرار نظام اسلامی تصویب شده غیر عقلانی است. (مسئله اصلاح قانون بحث دیگریست)
پس از این مقدمه اما میرسیم به پاسخ کسانی که میگویند نسل جدید در روز رفراندوم قانون اساسی نبودهاند و یا عدهای هستند که انتخاب پیشین اسلاف خود را قبول ندارند؛ پس اینان میتوانند قانون و انقلاب را قبول نکنند یا نیازمند رفراندوم هستند!
این سخن غلط است اولا به دلیل اینکه نباید و نمیتوان به یک انقلاب عقلانی و اکثریتی پشت پا زد و کسانی هم که معارض این عقلانیت هستند صرفا با 3 راه مواجه هستند. تحمل کنند، بروند و یا انقلاب کنند و هزینههای این انقلاب را نیز بپذیرند.
فلسفه میگوید راه چهارمی در مقابل اینان قرار ندارد. همانطور که باب رفراندوم هم برای اینان بسته است. چون نمیتوان به عقلانیت اکثریتی مردم و رهبرشان پشت پا زد.
ثانیا یک انقلاب عقلانی با حجم عظیمی از مجاهدتها به وقوع میپیوندد. فلذا منطقی نیست به این بهانه که چون عدهای اصل انقلاب را قبول ندارند و یا در روز تصویب قانون اساسی انقلاب نبودهاند؛ آن مجاهدتها را فراموش کرد.
آیا میتوان شهادت مظلومانه سیدعلی اندرزگو، شکنجه شدنهای عزت مطهری، شهادت مردم در میدان ژاله، شهادتهای مردم در حملات منافقین، شهدای محراب و آنهمه خون دلی که انقلابیون برای برکندن ریشه ظلم و ستم از این کشور و برافراشتن پرچم اسلام ناب متحمل شدند را به کناری نهاد و گفت ما آنها را قبول نداریم؟!
هرگز چنین چیزی ممکن و معقول نیست و مخالفان این فرایند نیز فقط دو راه دارند. آنها باید هم رسما و علنا بر گزینه عقلانیت خط بکشند و بگویند ما عاقل نیستیم و هم اینکه دست به یک انقلاب اکثریتی همراه با پذیرش هزینهها بزنند.
لذاست که نه تنها در ایران که مدعی انقلابی عقلانی و اکثریتی است بلکه در هیچ کشور دیگری که هیئت حاکمه و اکثریت مردم آن مدعی روی کار آمدن حکومت جدید با عقلانیت باشند؛ مگر انسانهای جاهل؛ کسی که عقل داشته باشد خواستار برگزاری رفراندوم برای اصل نظام یا قانون اساسی نیست.
محتوای اصولی در مواجهه با شبهات؛ یکی از مقولاتی است که میتواند در امر جامعهپذیری سیاسی و نجات دادن جوانان و نوجوانان از فضای شبهات موثر باشد.
تولید این محتوا وظیفه نخبگان و پراکنش آن در فرایند جهاد تبیین از وظایف خواص جامعه است.
***
1_ https://irna.ir/xjKZ8D
2_ https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1297253
3_ mshrgh.ir/1435229
4_ mshrgh.ir/1433296