این گزارش می نویسد: درحالیکه بحثهای زیادی درباره توانمندی هستهای ایران مطرح شده است، اما کمتر به توانمندی موشک بالستیکی این کشور پرداخته شده است، توانمندی که تهدیدی برای تاسیسات نفتی کشورهای حاشیه خلیج فارس و حضور نظامی غرب در این منطقه ارزیابی میشود.
این مساله به نوبه خود کشورهای عضور شورای همکاری خلیج فارس را بر آن داشته است تا سامانههای پدافند هوایی و پدافند موشکی بالستیک در انواع مختلف را بخدمت گیرند. اما با تمام این اوصاف، شکافهایی که بین کشورهای عربی علیالخصوص ریاض و دوحه وجود دارد باعث شده است که این کشورها را در برابر ایران آسیبپذیر نماید. در این بررسی، ما ابتدا به توانمندی موشکی ایران پرداخته و سپس واکنش کشورهای عربی به این توانمندی و از زعم آنها تهدید را مورد بررسی قرار می دهیم.
این گزارش می افزاید: تهران بجای آنکه تلاش کند توان دفاعی خور را به سطح آمریکا و همپیمانان غربی برساند، تاکتیک جنگ نامتقارن علیه اهداف نرم از قبیل کشتیهای غیرنظامی، تاسیسات نفتی، پالایشگاهها را اتخاذ کرده است. این تاکتیک با هدف خنثیسازی سامانههای پیشرفتهی نظامی غرب و کشورهای عربی دنبال می شود. تهران به توانمندی موشکی روی آورده است و موفق شده است بزرگترین زرادخانه موشکی را در خاورمیانه ایجاد نماید. این موشکها با هدف پرتاب از زمین یا دریا طراحی شدهاند.
آخرین ارزیابیها از ذخائر موشکی ایران حکایت از آن دارد که این کشور حداقل 1000 موشک با برد 150 تا 2000 کیلومتر در اختیار دارد.
درحال حاضر، تمرکز تهران بر بهبود دقت و قدرت تخریب این موشکها و همچنین کاهش زمان واکنش در برابر تهدیدات پیش رو با استفاده از موتورهای سوخت جامد است. این توانمندی هراسی را در دل کشورهای عربی ایجاد کرده است. به این توانمندی، قدرت نامتقارن دریایی از قبیل قایقهای تندرو و زیردریاییها را نیز اضافه کنید.
در ظاهر ایران قصد دراد تا از توانمندی موشکی خود برای بستن تنگه هرمز استفاده کند. اما اهداف در دسترستر کشورهای عربی و پالایشگاههای آنهاست که می تواند تاثیر مخربی بر اقتصاد جهان داشته باشد.
هراس کشورهای عربی از توان نظامی ایران و همچنین نفوذ ایران در بین گروههای شبهنظامی شیعی سبب تغییر ارزیابی ژئوپلیتیکی در منطقه شده است. بعنوان مثال، عربستان سعودی بمنظور مقابله با تهدید ایران در بستن تنگه هرمز مجبور شده است خط نفتی قدیمی خود در بندرهای دریای سرخ را دوباره فعال کرده و امارات هم خط نفتی خود را در اقیانوس هند بازگشایی کرده است. کشورهای عربی توجه چندانی به توانمندی هستهای ایران ندارند چرا که این توانمندی برای آینده است. ولی آنچه اهمیت دارد توانمندی موشکی این کشور است که برای زمان حال است.
در نتیجه، به منظور مقابله با این تهدید کنونی، کشورهای عربی مسابقه تسلیحاتی را شروع کردهاند. موج خرید تسلیحات نظامی کشورهای عربی از سال 2008 شروع شد. در این سال، آمریکا 20 میلیارد دلار سلاح به این کشورها فروخت. آمریکا تنها کشور تامین کننده تسلیحات اعراب نیست. تمامی این کشورها رقابت شدیدی برای خرید تسلیحات از شرکتهای مختلف دنیا دارند، مسالهای که در هیچ جای دنیا سابقه ندارد. بعنوان مثال، عربستان هواپیماهای جنگنده را از آمریکا و انگلیس می خرد و در نیروی دریایی خود از ناوهای ساخت فرانسه بهره میبرد. امارات از هواپیماهای جنگنده آمریکایی و فرانسوی و سامانههای پدافند هوایی روسی استفاده میکند.
حتی اگر تهدیدات از جانب تهران را نیز نادیده بگیریم، تنشهای موجود بین کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس امکان ایجاد منطقهای متحد و یکپارچه را تقلیل داده است. اگرچه این کشورها همگی ایران را رقیبی برای خود می دانند، اما هریک راهبرد و منافع متفاوتی را دنبال میکنند. طی سالیان اخیر، عربستان سعودی سیاست مقابله را در قبال ایران در پیش گرفته است، درحالیکه عمان و قطر سیاست عادیسازی روابط را دنبال میکنند.
در بحث پدافند هوایی نیز، کشورهای حاشیه خلیج فارس به منظور دفاع از حریم هوایی خود به خرید هواپیماهای جنگنده و موشکهای سطح به هوا روی آوردهاند. اما این میزان علاقه و هزینه را تنها نمی توان برای مقابله با تهدید از جانب ایران دانست چرا که سامانههای قدرت متعارف ایران قدیمی و با مشکل تامین قطعات روبرو هستند. بلکه، این سرمایهگذاری عظیم را میتوان اینگونه توضیح داد. نخست، این سامانههای دفاعی موشکی پیشرفته پرستیژی ایجاد میکنند. دوم و مهمتر اینکه، سامانههای دفاع موشکی از مولفههای اساسی سامانههای ضدموشکی بالستیک محسوب میشوند. این رقابت تسلیحاتی در تمامی کشورهای حاشیه خلیج فارس قابل مشاهده است از بحرین بعنوان یک کشور کوچک عربی گرفته تا کویت، عمان، قطر، امارات و عربستان سعودی.
بمنظور مقابله با تهدیدات موشکهای بالستیک بهترین تاکتیک این است که هر کشوری به این نوع موشکهای پدافندی مجهز شود. بعنوان مثال، عربستان سعودی برای اولین بار موشکهای موسوم به DF-3A را از چین در اواخر دهه 1980 خریداری کرد. این اقدام در آن زمان با هدف مقابله با تهدیدات صدام حسین صورت پذیرفت. این کشوردر سال 2007 انواع دیگری از موشکهای بالستیک را از چین خریداری کرد. این کشور تا سال 2014 هیچگونه صحبتی درخصوص تان موشکی خود نمی کرد. اما در این سال ما شاهد تغییر چشمگیر در رفتار راهبردی ریاض بودیم. این کشور رزمایشی با نام «شمشیر عبدالله» برگزار و توانمندی موشکی خود را به نمایش گذاشت. دیگر کشورهای عربی از جمله بحرین، امارات و قطر نیز همین سیاست را در پیش گرفتند.
اما باید به این مساله توجه کرد که هیچ سامانه پدافند هوایی بدون سامانه کنترل و فرماندهی نمیتواند فعالیت کند. این سامانهها به تعداد زیادی رادار پیشرفته بردبلند، نرم افزارهای پیشرفته و پرسنل مجرب نیاز دارند. بنابراین، عجیب نیست که بسیاری از کشورهای منطقه سرمایهگذاری هنگفتی نیز در این حوزه انجام دادهاند. عمان و امارات پس از مدتها رقابت سامانه دایموند شیلد ساخت شرکت لاکهید مارتین را بخدمت گرفتند. در بحرین، نیروهای آمریکایی حضور داشته و آنها از رادارهای AN/TPS-59 استفاده میکنند. معلوم نیست این سامانه متعلق به بحرین است یا ارتش آمریکا. قطر در سال 2013 خبر خرید 1.1 میلیارد دلاری رادار AN/FPS-132 اعلام کرد. در سال 2008، ریاض در قراردادی با شرکت اروپایی EADS سامانه SAM را بخدمت گرفت. در سال 2012، قرارداد دیگری به ارزش 600 میلیون دلار با شرکت ریتون منعقد کرد.
معمولاً، در هر کشوری تنها یک سامانه کنترل و فرماندهی وجود دارد، اما عربستان با خرید این دو نوع سامانه متفاوت سیاست غیرمتعارفی را دنبال میکند. منطق حکم میکند که در کشورها همسایهای که با یک تهدید واحد روبرو میباشند، بهتر است که همگی از یک سامانه واحد بهره ببرند. اما تا بحال چنین سامانهای برای کشورهای عربی محقق نشده است. این کشورها بیشتر درگیر رقابتهای قبیلهای و محلی هستند.
در بحبوحه این مسابقه بیپایان تسلیحاتی، مقامات آمریکایی بارها اعلام کردهاند که هدف نهایی آنها ایجاد سپر موشکی منطقهای با استفاده از سامانههای آمریکایی است. با وجود تمامی این صحبتها از جانب مقامات آمریکایی، بنظر میرسد که اهداف کلی پدافند موشکی آمریکا در خلیج فارس شامل موارد زیر باشد: دفاع از نیروهای آمریکایی حاضر در منطقه، حفاظت از زیرساختها و تاسیسات نفتی و راهبردی، اعلام آمادگی آمریکا برای دفاع از کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس، بازدارندگی و محدودسازی ایران هستهای، بهبود همکاری بین کشورهای عضو این شورا، و افزایش تعداد سامانههای آمریکایی در منطقه.
درنهایت، هدف غایی در منطقه خلیج فارس افزایش سطح همکاریها بین کشورهای عربی است. امری که تا کنون بسبب هراسی که این کشور از قدرتطلبی عربستان سعودی دارند محقق نشده است. حتی تحت بهترین شرایط سیاسی، چالشهای بسیاری در برابر ایجاد یک سامانه یکپاچه در منطقه وجود دارد. معمولاً این کشورها رقابتهای دیرینه و رقابت بر سر کشوری که باید فرماندهی این سامانهها را برعهده بگیرد با هم دارند. بنابراین، لازمه ایجاد چنین سامانهای این است که این کشورها رقابتها را کنار گذاشته، اطلاعات را با هم تقسیم کرده و سامانههای خود را یکدیگر هماهنگ کنند.