به گزارش مشرق، یازده سپتامبر سال 2001 برخورد دو هواپیمای مسافربری با برجهای دو قلوی نیویورک آغازگر لشگرکشی آمریکا به خاورمیانه با شعار «جنگ علیه تروریسم» شد.
اندکی پس از آن حادثه جنگندههای آمریکایی ابتدا راهی افغانستان شدند و دو سال بعد از اشغال افغانستان به سمت عراق حرکت کردند.
فارغ از پشت پرده این حملات، انگیزه مهاجمین، ارتباط آنها با عربستان و فرضیههایی که در مورد نحوه انجام آن وجود دارد، حادثه یازده سپتامبر برای خاورمیانه چیزی نداشت جز گسترش ناآرامی، بیثباتی و میلیونها کشته و مجروح غیرنظامی که به بهانه جنگ با تروریسم، قربانی شدند.
«رد فلگ» تحلیلگر پایگاه «گلوبال ریسرچ» در این رابطه نوشته است: «سپتامبر امسال پانزدهمین سالی است که ایالاتمتحده از حمله به مراکز تجارت جهانی به عنوان توجیهی برای تحمیل خشونت و وحشت به مردم خاورمیانه استفاده میکند. «جنگ علیه ترور» که چند هفته پس از این حملات توسط دولت جورج بوش به راه افتاد، نشانگر وحشیگری عریان سرمایهداری آمریکایی است. این وحشیگری اکنون به فراتر از مرزهای افغانستانی کشیده شده که برای نخستین بار مورد تهاجم قرار گرفت. این خشونت منفور اکنون در عراق، پاکستان، یمن و فراتر از آن نیز قابل مشاهده است. این جنگها هرگز با هدف توسعه دموکراسی یا تحقق حقوق بشر نبوده، بلکه صرفا در راستای گسترش قدرت آمریکا بوده است.»
واشنگتن از این حملات برای خود فرصتی ساخت تا با اشغال و تغییر شکل خاورمیانه ذخایر نفتی این منطقه را به دست گرفته و از آن به عنوان اهرم فشار اقتصادی علیه دشمنان خود بهره برده و سودآوری و هژمونی آینده اقتصاد خود را تضمین نماید. شهر فلوجه در عراق از زمان اشغال این کشور در سال 2003 توسط ارتش آمریکا، سه بار با خاک یکسان شد. نظامیان آمریکایی هفتهها مردم این شهر را از زمین و هوا مورد هدف قرار داده و نهایتا نیز از فسفر سفید برای قتل عام آنان استفاده کردند.
طبق گزارش تحقیقاتی دکتر «کریس بازبی» با عنوان «سرطان، مرگ و میر و تولد نوزادان در فلوجه»، قرار گرفتن مردم این شهر در معرض اورانیوم ضعیفشده موجود در تسلیحات آمریکایی نرخ سرطان در بزرگسالان را چهار برابر افزایش داده است. بین سالهای 2004 تا 2010، نرخ ابتلا به سرطان بین کودکان، دوازده برابر حد معمول شده است. این گزارش همچنین نشان میدهد که تبعات جسمی این حملات برای اهالی فلوجه از تبعات حملات شیمیایی به هیروشیما و ناکازاکی به مراتب بیشتر بوده است. تعداد زیادی از نوزادان عراقی با نقایص جسمانی متعدد، شدید و نادر متولد میشوند؛ نقایصی که حتی نامی پزشکی نیز برای آنها وجود ندارد.
پنج سال پس از اعلام خروج کامل ارتش آمریکا از عراق، دیدهبان حقوق بشر از گرسنگی و فقر شدید اهالی باقی مانده در فلوجه خبر داد. بسیاری از آنها مجبور به ترک منازل خود و فرار از شهر بوده و اکنون در اردوگاههای آوارگان ساکن هستند. بعضی از مردم فلوجه تجربه تلخ حضور در زندان بدنام «ابوغریب» را هرگز فراموش نمیکنند.
تلفات انسانی
در مارس 2015، یک نهاد پزشکی تعداد تلفات انسانی مستقیم یا غیرمستقیم «جنگ علیه ترور» را اینگونه برآورد کرد: حدود 1 میلیون نفر در عراق، 220 هزار تن در افغانستان و 80 هزار تن در پاکستان؛ مجموعا 1.3 میلیون نفر. این آمار، آماری محافظهکارانه بوده و تعداد واقعی کشتههای انسانی نزدیک به دو میلیون نفر است.
باراک اوباما با شعار پایاندادن به جنگهای خاورمیانه در انتخابات سال 2008 به پیروزی رسید. در عوض این رییسجمهور برنده جایزه صلح نوبل هجوم نظامی در افغانستان را تشدید و عملیاتهای خود در پاکستان، یمن، سومالی، سوریه و لیبی را نیز آغاز کرد. اوباما همچنین استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین را نیز در دستورکار خود قرار داد.
بررسیهای انجمن روزنامهنگاران تحقیقی نشان میدهد که استفاده از پهپادها از سال 2002 موجب کشته شدن بیش از 7هزار انسان شده است. این آمار قربانیان عراقی و سوری پهپادها را محاسبه نکرده است. علیرغم گسترش هرچه بیشتر نظامیگریهای ایالاتمتحده، این کشور نتوانسته به اهداف خود دست یابد. در واقع پس از 15 سال جنگ، موقعیت جهانی آمریکا تضعیف شده است.
حمله به آزادیهای مدنی در سراسر دنیا
توجیه چنین جنایاتی علیه بشریت به ایجاد فضای ترس و هراسآفرینی نیاز دارد. اسلامهراسی، مجرم و دشمن جلوهدادن مسلمانان به ابزاری کلیدی برای آمریکا و متحدانش تبدیل شده تا مداخلات توسعهطلبانه و حملات گسترده آنها به آزادیهای مدنی توجیه شود.
بازداشت و شکنجه هزاران مظنون به ترور در خلیج گوانتانامو مصداق بارزی از این سیاست میباشد. حدود 800 نفر پشت دیوارهای این زندان غیرقانونی محبوس بودهاند که از این تعداد 674 تن آنها هیچگونه ارتباطی با تروریسم نداشتند.
آمریکا از درون
جنگهای امپریالیستی همواره با جنگ طبقاتی علیه اقشار کارگر دست به دست شده است. جنگ علیه تروریسم نیز بخشی از آن محسوب میشود. استاد علوم سیاسی دانشگاه بوستون و مدیر پروژه «هزینههای جنگ» عنوان میکند که هزینههای آمریکا در «جنگ علیه ترور» تاکنون 1.8 تریلیون دلار برآورد میشود.
در همین حال، از زمان بحران اقتصادی سال 2007 و 2008 قشر کارگر و حتی برخی بانکداران والاستریت تحت فشار مالی قرار دارند. هرچه آمریکاییها بیشتر از فشار مالی و بیکاری به ستوه میآیند اختصاص بودجه به بخش نظامی این کشور بیشتر و بیشتر میشود. پول همیشه برای کشتارهای امپریالیستی وجود دارد.
گلوبل ریسرچ نوشته است: «15 سال جنگ علیه ترور تاکنون اعتراضات فراوانی را تحریک کرده است. بزرگترین تظاهرات اعتراضآمیز علیه جنگ در جهان در فوریه 2003 پیش از آغاز بمباران عراق توسط آمریکا برگزار شد. میلیونها نفر در سراسر دنیا در اعتراض به دروغ گویی و لفاظی حامیان جنگ به خیابانها آمده و شعار "برای نفت خون نریزید" سر دادند. بخش اعظمی از این معترضان را اروپاییها تشکیل دادند. با وجود این حجم عظیم از اعتراضات جهانی، امپراطوری جورج بوش و همدستان غربیاش درهای جهنم را به سوی خاورمیانه گشوده و بمباران عراق را آغاز کردند.»