به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، خانواده مدافع حرم سردار شهید«شعبانعلی امیری» روز پنجشنبه، 4 آبان ماه آخرین دیدار خود را با پیکر مطهر این شهید داشتند و در این دیدار وداع کردند. سردار شهید متولد 1340 از پاسداران انقلاب اسلامی و جانباز 8سال جنگ تحمیلی بود. او یکی از مستشاران نظامی بود که از سال 94 برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) به سوریه رفت و سرانجام در ایام شهادت سه ساله کربلا، به دست تکفیری ها به شهادت رسید.
«گیتی صابری»، همسر مدافع حرم سردار شهید «شعبانعلی امیری» در گفتوگو با تسنیم میگوید: «همسرم در زمان جنگ و تا زمان پذیرش قطعنامه به جبهه رفت و جانباز شد. جانباز 30 درصد بود اما درجه جانبازی او بیشتر بود ولی پیگیری نکرد و میگفت: «من برای خدا رفتم.» چون اگر پیگیری میکرد، درجه جانبازیاش بیشتر میشد.
همسر شهید در ادامه میگوید: همسرم دو سال بود که به سوریه میرفت و آنقدر زیاد رفته بود که تعداد آن از ذهنم خارج شده است. اول به رفتنش راضی نبودم ولی وقتی دیدم که عاشق این راه بوده و راهش را انتخاب کرده است، دلم نمیآمد که بگویم نرو و طوری میرفت که ما متوجه نشویم، چون بچهها بیتابی میکردند. مرتبه اول که همسرم رفت، دختر دومم دو هفته مریض شد، به همین خاطر به ما نمیگفت و بعد از این که ساکش را میبرد، تماس میگرفت و میگفت: «من دو یا سه هفته به پادگان میروم.» و خداحافظی نمیکرد.
همسر شهید از هدف همسرش به سوریه رفتن چنین میگوید: هدفش اسلام بود و میخواست با کفر مبارزه کند. میگفت: «میخواهم از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) دفاع کنم.» او عاشق اسلام بود.
لایق شهادت بود
همسر شهید در ادامه در خصوص ویژگیهای اخلاقی همسرش میگوید: خیلی مهربان و بسیار به فکر مردم بود. میگفت: "ما باید بسوزیم تا مردم روشن شوند." تحمل نداشت مردم ناراحت شوند. وضعیت بیحجابی خیلی او را اذیت میکرد و تحملش را از دست داده بود و میگفت:"ما خون دادیم به خاطر اینکه فساد از بین برود." این دنیا برای او هیچ شده بود و برایش قابل تحمل نبود. روی حجاب و اخلاق خیلی تاکید داشت. عاشق امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب بود. روی نماز اول وقت خیلی تاکید داشت و عاشق مسجد و اسلام بود. میتوانم بگویم که او یک فرشته و آسمانی بود، زمینی نبود و لایق شهادت بود.
خوشحالم به آرزویش رسید
همسر شهید از نجوای خود با پیکر همسرش چنین میگوید: میخواهم بگویم خوشحال هستم که به آرزویت رسیدی، ولی برای ما خیلی سخت است. میخواهم بگویم برای من خیلی دعا کن، نمیتوانم فراقت را تحمل کنم. قلبم از دیروز میسوزد، بدون او نمیتوانم زندگی کنم. خودش به سعادت رسید ولی ما نه، سرگردان شدهام. امروز صبح وقت نماز، دعایش کردم و از وقتی خبر شهادت را شنیدم، دعا میکنم و از امام حسین(ع) و امام زمان(عج) میخواهم روی قلبم دست بکشند تا آرام شوم. با پیکرش حرف زدم و گفتم: دعا کن دخترهایت، آرام شوند.»
میگفت حضرت رقیه(س) من را دعوت کرده است
«هاجر مهدی» مادر مدافع حرم سردار شهید«شعبانعلی امیری» میگوید: «پسرم میگفت: «حضرت رقیه(س) من را دعوت کرده تا به غلامی بروم.» من هم گفتم: «برو، خدا پشت و پناهت، تو را به رقیه سپردم.» از رفتنش راضی بودم. اخلاقش خیلی خوب بود. روز عاشورا نوحه و تعزیه خوانی کرده بود. پسر من تعزیهخوان و نوحهخوان بود. هر شب، نماز شب میخواند.
مادر شهید در ادامه میگوید: «از سوریه هیچ چیز تعریف نمیکرد و هیچوقت به دنبال ناراحت کردن من نبود. الان که از سوریه برگشته، فقط به او میگویم: «زیارتت قبول.» به حضرت رقیه(س) گفتم که پسرم را به پدر گرامیتان امام حسین(ع) و برادرت علی اکبر(ع) سپردم.