سرویس سیاست مشرق - با بررسی مواضع کشورهای باقی مانده در «برجام» و علایمی که به خصوص از اروپاییها به تهران مخابره می شود، میتوان انتظار داشت که به زودی توافق هستهای ایران با ۶ کشور به بایگانی تاریخ پیوسته است. اگر توافقی که در سال ۲۰۱۵ در چارچوب ایجاد محدودیت در برنامه هستهای در مقابل برداشتن تحریمهای مرتبط به امضاء رسید و به اجرا گذاشته شد، نامش «برجام» بود، حالا چنین توافقی کاملا زیر پا گذاشته شده و تاریخ مصرف آن به اتمام رسیده است، چرا که اکنون از هیچ کدام از طرفهای مقابل ما صحبتی از برنامه هستهای ایران نیست و عوامل جدیدی چون برنامه موشکی و فعالیتهای منطقه ای مرتب از سوی اروپاییها تکرار می شود. پس وجه «هستهای» توافق ایران با اروپا و آمریکا عملا موضوعیت خود را از دست داده است.
پیامد منطقی این موضوع، آن است که ماموریت تیم مذاکرهکننده ما در موضوع «هستهای»، به پایان رسیده و دستاوردی به نام رفع تحریمها عملا شکست خورده است. حال مذاکره با اروپا ابعاد تازهای پیدا کرده است.
اما مشکل آن جاست که تیم رسانهای دولت و جریان سیاسی حامی آن، مستقیم و غیرمستقیم از برجام ۱ و ۲ و ۳ و موشکی و منطقهای حرف می زنند و قصد القاء مذاکره و مصالحه در این زمینهها را دارند.
اولا باید گفت که اجازه مذاکرات در سال ۹۲، تنها و صرفا در «حوزه هستهای» به تیم فعلی دیپلماسی کشور داده شد و تا به این جای کار «هیچ» گونه مجوزی برای حتی گفتگو (نه مذاکره) بر سر مسایل غیرهسته ای از سوی مقامات و نهادهای عالی نظام به هیچ کس داده نشده است.
به علاوه، این تیم مذاکرهکننده نه تنها شروطی را که از سوی مرجع صادر کننده اجازه مذاکره تعیین شده بود، رعایت نکرد، بلکه با اشتباهات بعضا چشمگیر، تعهداتی کاملا قابل اجتناب برای کشور ایجاد نمود. اما با همه این اوصاف، اگر اراده جمهوری اسلامی ایران، شکستن اجماع جهانی در سازمان ملل و شورای امنیت و راستیآزمایی در زمینه عدم تولید و اشاعه سلاح هستهای بود، برجام این حسن و امتیاز را داشت. دنیا، با مجموعهای از سختگیرانهترین و شدیدترین بازرسی های سرزده و نصب تجهیزات پیچیده علمی و فنی از سوی آژانس بینالمللی انرژی هسته ای، در چندین نوبت متوالی تایید کرد که ایران برنامه پنهانی ساخت سلاح کشتار جمعی ندارد. خروج ایران از ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد به این ترتیب حاصل شد که شاید تنها دستاورد برجام بود.
اما هدف اصلی مذاکرات تا جایی که به جمهوری اسلامی ایران مربوط می شد، رفع همه تحریمهای مرتبط با هستهای در وهله نخست، و عدم وضع تحریمهای جدید غیرهستهای در وهله دوم بود. قرار بود این مهم با تعلیق بخشی از فعالیتهای هستهای ما تحقق پیدا کند. در عمل اما از سال ۲۰۱۵ که برجام اجرایی شد، در برابر انجام همه تعهدات «بالمره» ما و تبدیل شدن «صنعت هستهای» کشور به یک برنامه مینیاتوری هستهای، تنها بخشی از تحریمهای هستهای، آن هم به صورت «تعلیق» (waive) موقت از سوی رییس جمهور آمریکا در بازههای زمانی سه ماه و شش ماهه برداشته می شد. این در حالی بود که نه تنها ساختار تحریمهای «هستهای» کاملا بر جای خود ماند، که رشته ای از تحریمهای غیر هستهای (حقوق بشر، موشکی و منطقهای) هم به صورت دنبالهدار از همان زمان اوباما علیه ما وضع شده است.
حالا هم که با خروج یکجانبه آمریکا از برجام (بعد از آن که موفق شد صنعت هستهای را بدون شلیک یک گلوله تعطیل کند) غربیها هم در کمال وقاحت بحثی جدای از هستهای را مطرح میکنند. به بیان دیگر، بدون آن که ما از بابت تعلیق (تقریبا کامل) برنامه هستهای خود، به همان منافع مادی نصف و نیمه رسیده باشیم، از ما می خواهند هم به جنازه برجام پایبند باشیم و هم غل و زنجیرهای دیگری به دست و بالمان ببندیم!
اگر بنا بود که امتیازات بزرگ «نقد» بدهیم، و امتیازات کوچک و «نسیه» بگیریم که تازه بعد از گذشت دو سال، دفتر همان حساب «نسیه» هم بسته شود، اصولا چه نیازی به «دیپلماسی» و «بازی برد-برد»و «زبان-دانی» عرق ریختنهای تیم مذاکره کننده برجام وجود داشت؟ [۱]
و جالب این جاست که محمد جواد ظریف در سال ۸۲ هم که تحت ریاست حسن روحانی (دبیر وقت شورای عالی امنیت و سرپرست تیم مذاکرهکننده) با تروئیکای اروپا مذاکره می کرد و با «محمد البرادعی» در حاشیه مذاکرات، حرفهای سیاسی و حزبی می زد که حتما و به هر قیمت توافقی حاصل شود تا " ما در انتخابات شکست نخوریم" در نهایت به تعبیر علی لاریجانی دُرّ غلتان دادند و آب نبات گرفتند[2] و در برابر تعلیق داوطلبانه تمام صنعت هستهای، کوچکترین امتیازی از جانب اروپا دریافت نکردیم.
البته در تیمهای مذاکرهکننده قبلی ما یک نقطه ضعف بسیار اساسی نسبت به این تیم فعلی وجود نداشت. به این نامها دقت کنید:
عبدالرسول درّی اصفهانی، مشکات مشکور، محمدرضا البرزی، سیروس ناصری، رمضانی...
اینها شماری از جاسوسان و نفوذیهایی بودند که متاسفانه با همین تیم مذاکرهکننده در ارتباط بودند[۴] و حتی فردی مثل دری اصفهانی جلسات فوق محرمانه تیم هستهای در تهران را مخفیانه فیلمبرداری و به انگلیسیها منتقل می کرد. بگذریم از افراد مشکوک و بدسابقهای چون «هومن مجد» و «تریتا پارسی» که در تمام طول دوران مذاکرات با تیم مذاکراتی ما در وین و ژنو دیده می شدند.
آن چه را که بتوان به عنوان نقطه ضعف اصلی تیم دیپلماسی ما در موضوع برجام روی آن دست گذاشت این است که چه دستگاه دیپلماسی و چه رییس دولت، بارها و به بهانههای مختلف، مستقیم و غیرمستقیم، این پیام را به طرفهای مقابل دادند که «به هر قیمتی» به دنبال توافق هستند و در واقع از منظر دولت حتی «توافق بد بهتر از توافق نکردن» است. طبیعی بود که غربیها همه توان خود را بکار گیرند که بیشترین امتیاز نقد را با دادن کمترین امتیاز نسیه دریافت کند و امیدوار باشند که در برابر هر اندازه فشار، این تیم مذاکرهکننده از مذاکرات خارج نخواهد شد.
به اشتباهات محاسباتی تیم دیپلماسی ما باید این را هم اضافه کرد که به واسطه «خوش بینی مفرط» به اروپاییها، هم بهترین بخش از منافع اقتصادی برجام را به اروپاییها دادند (علیرغم سابقه بسیار بد و منفی آنها) و هم نتوانستند بین تعامل با اروپاییها و تعامل با شرق (چین و روسیه) در سه سال گذشته، موازنه ایجاد کنند، چرا که ظاهرا هیچ احتمالی را برای خروج یکجانبه امریکا از بازی و بالتبع خروج اروپاییها از اقتصاد کشور، در نظر نگرفته بودند، و طبیعی است که در شرایط حاضر که برجامی برجا نمانده است، ایجاد این توازن بسیار سختتر شده است، گرچه اصلا غیرممکن نیست. با این حال، این تیم فعلی با ذهنیتی که در ۵ سال اخیر از آن دیدهایم، بعید است که ابتکار جدیدی داشته باشد که بتواند شرایط تازه را مدیریت کند.
همین نداشتن ابتکار عمل جدید و اصطلاحا نسخه بدیلی از جانب تیم حاضر، آن را برای ادامه هر سناریویی نامستعد و ناتوان می کند. حداقل خواستهای که میتوان و باید در شرایط حاضر مطرح کرد این است که تیم مذاکرهکنندهای با ترکیب جدید شکل بگیرد که توان عملیاتی آن در دفاع از منافع ملی کشور بیشتر باشد. تیم حاضر همه توان و دارایی خود را به کار گرفت و نتیجه مطلوب حاصل نشد. نوبت به صداهای جدید است که از به حراج رفتن سرمایههای ملی و مولفه های قدرت کشور جلوگیری شود. نهایتا این که، حتی اگر قرار است ظریف و عراقچی و روانچی بمانند، تیم مذاکرهکننده ما باید گستردهتر و بزرگتر شود و از حالت تکصدایی بیرون بیاید. ملاحظات خطی و جناحی در مذاکره برای منافع ملی، دیگر جواب نمی دهد و باید به مثابه یک «تیم ملی» برای حفظ «عزت ملی» نگاه کرد.