اکثریت مردم ایران مثل خانواده "نیکا شاکرمی" نیستند و برایشان مهم است که فرزندشان الّا و لابد در محیط خطرناکی مثل اعتراض خیابانی نباشد. درک تحلیلی از این گزاره به نکات جالبی منتج می‌شود.

سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

 

حمایت حزبی از سگ و فحش و قمه!

حسین نورانی‌نژاد، عضو کادر حزب اتحاد ملت و از حامیان تحریم انتخابات، به تازگی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد با ارائه دو راهکار غیر عقلانی "رفراندوم و اصلاح قانون اساسی" برای حل مشکلات مردم، گفته است:

"واقعیت سنگین این است که دوره گفتاردرمانی و نصیحت به عینه گذشته و حوصله جامعه هم گویا به سر آمده است. دست‌کم اینکه نسل جدید نمی‌خواهد به برساخته‌های حقیقی و حقوقی پیشینیان خود ادامه دهد و این حق آنهاست!"[1]

*در وهله اول باید دقت کرد که از منظر این قبیل افراد؛ "جامعه" آن اکثریت معقول و نجیب و قانونمند و دین‌مدار نیست.

بلکه از منظر اینان، جامعه و نسل جدید یعنی یعنی یک دبیر حزب که سگ‌بازی می‌کند، چند دانشجوی فحاش، قمه بدست‌های بزرگراه کرج، مسلحین حمله به فرمانداری خاش و ایضا آن مسئولی که پس از سال‌ها فربه شدن از پی تناول بیت‌المال؛ حالا به صحنه آمده و از این می‌گوید که جمهوری اسلامی بر اساس قانون تأسیس شد نه شرع!

صرفا این افراد هستند که به زعم امثال نورانی نژاد "مردم" تلقی می‌شوند و حکومت و قانون و اسلام و نظام و اکثریت مردم باید فدای آمال و نفسانیات همین قلیل آدمهای عجیب و غریب بشوند.

جدای از این تعریف قابل اثبات اما نورانی‌نژاد از فهم صدای اکثریت هم عاجز است.

او در حالی مدعی است که نسل جدید نمی‌خواهد برساخته‌های حقیقی و حقوقی پیشینیان خود را ادامه دهد که گویا نمی‌داند امنیت فعلی ایران و فرامرز ایران بر اکتاف دهه هفتادی‌ها و دهه هشتادی‌ها حمل می‌شود و نسل‌های پیشین در این عرصه کمتر در صحنه هستند.

او اقبال مردم به شهید حاج قاسم سلیمانی و راه او را نمی‌بیند همانطور که حضور پرشور نسل‌های جدید در مراسم اربعین و محرم را.

نورانی‌نژاد نمی‌بیند که بسیاری از افراد شُل حجاب اما قوانین نظام جمهوری اسلامی را رعایت می‌کنند، به پرچم کشور عشق می‌ورزند و با دانشجویان فحاش نیز هیچ همراهی ندارند.

او طنین فراگیر صدای سرود "سلام فرمانده" بین کودکان و نوجوانان را به هیچ انگاشته و تقلا می‌کند که نبیند اکثریت مردم ایران نه اهل سگ‌بازی هستند و نه مثلا می‌پذیرند که سگ در خانه و اتاق‌های دفتر حزبشان مشغول بازی کردن باشد!

طبعا وقتی آقای نورانی‌نژاد دارای آن پیش‌فرض کاملا غلط و اینهمه ندیدن و نفهمیدن باشد؛ بدیهیست که باید جای خود را در میان "فرماندهان فتنه"، حامیان تحریم انتخابات و بانیان آشوب ببیند نه در میان خواص بصیر و رجال سیاسی یک کشور!

گفتنیست نورانی‌نژاد پیش از این به تحلیل وبلاگ مشرق مبنی بر اینکه تحریم انتخابات از سوی اصلاح‌طلبان یعنی تقلای اینان برای حرکت به سمت براندازی مسلحانه؛ واکنش نشان داده و آن را ناصحیح خوانده بود!

نورانی‌نژاد همچنین سؤال ما مبنی بر اینکه راه سوم از پس انتخابات یا خیابان؛ چیست را نیز بی‌پاسخ گذاشته بود.[2]

حوادث این روزها اثباتی است برای آقای نورانی‌نژاد و دوستان ایشان که خوب‌تر بدانند نیّات آنها برای تحرّک خیابانی از پیش مکشوف است...

***

آنچه یک بازجوی معقول به دستگیرشدگان می‌گوید

محمدعلی ایازی، فعال چپ و عضو تشکل اصلاح‌طلب موسوم به مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه، در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایلنا پیرامون اغتشاشات اخیر گفته است:

"امروز افرادی دستگیر و بازجویی می‌شوند و برخی از آن‌ها در بازجویی خود می‌گویند امروز در این حاکمیت هیچ نماینده‌ای در مجلس، شورای شهر و ریاست جمهوری نداریم و افراد موجود کاندیدای خودشان هستند و نه کاندیدای اکثریت مردم. بنابراین تا وقتی به مطالبات به شکل اساسی رسیدگی نشود، این وضعیت ادامه دارد و معتقدم مشکل با خشونت حل نمی‌شود."[3]

*ایازی از بیان پاسخی که بازجویان معقول جمهوری اسلامی قاعدتا به این دستگیرشدگان ادعا شده می‌دهند طفره رفته و به مخاطب نمی‌گوید که بازجوی معقول هنگام شنیدن این ادعا طبعا به بازداشت شده خواهد گفت که چرا دست به تحریم انتخابات زدی تا نماینده نداشته باشی و چرا اگر گزینه مطلوبت را نیافتی به گزینه نزدیکت رأی ندادی؟!

و در ادامه هم طبعا آن بازجوی فرضی به جرم فرد دستگیر شده خواهد پرداخت و از این خواهد گفت که هیچ بهانه‌ای برای بر هم زدن امنیت کشور و مردم قابل قبول نیست و در انتهای خیابان هم به جای تحقق مطالبات؛ حمام خون به راه خواهد افتاد.  

دقت شود که از این رو به جریان متبوع ایازی اطلاق "بانیان آشوب" داریم که اینان نه تنها اصحاب سیاه‌نمایی و انکار مثبتات کشور هستند و از این طریق "ناراضی‌تراشی" می‌کنند؛ بلکه سابقه تحریم انتخابات نیز دارند و در ادامه هم به جای صحبت معقول با آدم‌های بیقاعده‌ای که خود تربیت کرده‌اند اما به آنها پشتگرمی می‌دهند و نظام اسلامی را مسئول اغتشاشات معرفی می‌کنند!

دقت شود مادام که افرادی بر منابر باشند که بعنوان "مروّجان بی‌عقلی" هر حرف باطلی را به سمت اذهان مردم شلیک کنند؛ آتش فتنه نخواهد خوابید و هر از چندگاهی شاهد جولان بی‌عقلی و خون، در خیابان‌ها خواهیم بود.

برخی معتقدند شدت یافتن ترویج بی‌عقلی از اینروست که بانیان آشوب بوی "فتنه اقتصادی" به مشامشان خورده و لذا تمایل ندارند که از فرصت پیشامده و سربازانی که خود به دست خود تربیت کرده‌اند؛ به آسانی عبور کنند.

ساختن سنگر مفاهیم در مقابل اباطیل و بی‌عقلی‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و... همان "جهاد تبیین" است که در نبود آن، فتنه اقتصادی قطعا و یقینا رخ خواهد داد.

***

فقر تحلیلی جامعه‌شناس اصلاح‌طلب و بنیادگذاری برای آشوب

چرا اکثریت مردم ایران مثل خانواده "نیکا شاکرمی" نیستند؟!

تقی آزادارمکی، از جامعه‌شناسان اصلاح‌طلب در بخشی از یک مصاحبه با سایت جماران درباره آشوب‌های اخیر و بافتار ذهنی اغتشاشگران گفته است: کجا نسل میانی گروه مرجعشان روحانیت است؟! پدران و مادران شما کدامشان گروه مرجعشان روحانیت است؟! نیست. تاریخی این طور بوده و الآن وضعیت حال را که نگاه می کنیم همه از روحانیت عبور کرده اند. همه از نظام سیاسی و گروه های سیاسی عبور کرده اند. پس گروه مرجع نیست. بیشتر آدم های این جامعه اعتماد اجتماعی پایین دارند. این نیست که نسل دوم، نسل میانی، اعتماد به نهادهای رسمی داشته باشد و این ندارد، بعد بگوییم گسست و یک نسل عجیب و غریبی وجود دارد. (یعنی هیچکس به هیچ گروه مرجعی اعتماد ندارد)

او می‌افزاید: اتفاقا همه آنها (نسل‌های قدیم و جدید)، بیش و کم، در این گزاره مشترک هستند که ما باید به یک جهان جدید اجتماعی وارد شویم؛ با مناسبات اجتماعی و ارزش های جدید که معارض با جهان نیست. این اوضاع را چه کسی به این جوان داده است؟! مدرسه که نداده بود؛ مدرسه که کنترل شده بود. تلویزیون داده است؟! تلویزیون هم که کنترل شده بود. کجا داده است؟ خانه. در خانه ها این اتفاقات افتاده و کسانی که مجوز ورود به خانه دارند؛ پدران و مادران.

آزادارمکی ادامه می‌دهد: هر کسی مدرسه می رود، پدر و مادرش به فکر این است که دانشگاه خوب برود و اگر نشد به ترکیه برود، نشد یک ذره آن طرف به ارمنستان برود، نشد به اروپا برود و نشد به آمریکا برود. کدام خانواده ای است که برای بچه خودش چنین سیاستی را پیشه نکرده باشد؟! این ایده از کجا آمده است؟ خارجی ها گفته اند؟! این را حکومت گفته است؟! حکومت که می گوید وضع آرام است و دانشگاه های من هم خوب است و صدا و سیما جشن می گیرد. چه کسی می کند؟ خانواده می کند. یعنی همان نسل میانی دارد این کار را می کند؛ ولی نسل میانی می گوید پسرم، رفتی بیرون زودی برگرد؛ وگرنه در خانه را سه قفله می کرد و نمی گذاشت بچه اش بیرون برود، با هم دعوا می کردند و همدیگر را می زدند؛ یا به پلیس زنگ می زد و می گفت بچه من دارد به تظاهرات می رود و بگیریدش.

کدام پدر و مادر به پلیس زنگ زد و گفت بچه من را بگیرید، دارد می رود اعتراض؟! نیروی انتظامی یک شکایت حوزه امنیت نشان بدهد که خانواده‌ای زنگ زده باشد و بگوید بچه من دارد به اعتراض می رود و بگیریدش؛ یا در را ببندد. در را باز می گذارد ولی می گوید خواهش می‌کنم رادیکال نباش و زود برگرد؛ تلفن در دسترس باش و به من خبر بده کجا هستی.[4]

*با رعایت احترام تمام نسبت به تضارب آرا و فضای آزاداندیشی اما از باب انتقاد باید اذعان کرد که این سخنان آقای ارمکی از منتهای یک ذهن عوامزده برخاسته‌اند!

ذهنی که درگیر چند نفر اوباش و فریب‌خورده و البته خانواده‌های آنان شده و در ادامه این قلیل کلونی‌های نابهنجار را نیز تمامیت یک جامعه می‌پندارد.

چه اینکه محرز است با تجسّد بخشیدن به آنچه که ارمکی گفته است باید در خیابان‌ها شاهد حضور میلیونی و بلکه ده‌ها میلیونی مردمی می‌بودیم که هیچ تقیّدی به قانون و شرع اسلامی هم نداشتند.

تصوری که در واقعیت صرفا به چند تجمع لکّه‌ای در برخی شهرها و با حداکثر تعداد 2 تا 3 هزار نفر در تهران انجام شد و به سردی نیز گرایید.

به دیگر سخن اینکه مشکل جامعه ما نه واقعیت اصیل که "واقعیت برساخته" در ذهن امثال ارمکی است که گویا اصرار به القای آن هم دارند!

القایی که در ذهن خودش کسی مثل مادر مرحومه نیکا شاکرمی را اکثریت می‌پندارد و مثلا می‌خواهد، بگوید خانواده‌های ایرانی مثل مادر نیکا دیگر برایشان مهم نیست که بچه‌هایشان به محیط پر خطری مثل اغتشاش خیابانی می‌روند و یا حتی صاحب یک موافقت آرام با اغتشاش هم هستند!

آیا واقعا این جامعه ماست؟!

آیا در جامعه‌ای که برای یک اغتشاش مثلا فراگیر کمتر از 100 هزار نفر در مجموع تمام کشور حاضر می‌شوند اما برای تشییع جنازه سردار سلیمانی میلیون‌ها نفر حضور می‌یابند؛‌ می‌توان ادعا کرد که این جامعه از حکومت و روحانیون عبور کرده است؟

آقای ارمکی آیا خبر داد که میزان پرداخت‌های وجوهات شرعی و صدقات مردم ایران؛‌ هر سال نسبت به سال گذشته افزایشی چشمگیر دارد؟!

و جالب اینکه این پرداخت نیز به نهادهای امین نظام از قبیله کمیته امداد پرداخت می‌شود.

رخدادهایی که بدون تعارف نشان از مرجعیت نظام و روحانیت در میان مردم دارد.

واقعیت جامعه ایرانی را می‌توان با رسم یک گراف ریاضی بین این رخدادها بهتر فهمید...

همان جمعیت اکثریتی و متدینی که در تشییع حاج قاسم شرکت می‌کند؛ البته وجوهات خیریه هم می‌پردازد، به نظام اسلامی اعتماد دارد، قوانین موضوع کشور را رعایت می‌کند، امنیت برایش مهم است و با هیچ فردی در خیابان نیز همراهی ندارد.

ولی همانطور که بیان کردیم؛ در ذهن امثال تقی آزادارمکی یک نمونه کمیاب مثل مادر نیکا شاکرمی (که مشکلی ندارد با اینکه دخترش در اغتشاش حضور دارد و احیانا شب هم به خانه نمی‌آید!) تکثیر شده و تمام فضای فکری این فرد که بعنوان جامعه شناس روی ذهن کسانی از مردم تأثیر دارد را اشغال و دچار فقر تحلیلی کرده است.

و متأسفانه نوعا نخبگان صاحب کارنامه بر منابر جامعه نیستند که بتوانند در مقابل مردم سره را از ناسره جدا کنند و به تبیین اغلاطی مثل آنچه که در ذهن امثال ارمکی وجود دارد، بپردازند.

ادعاهایی مثل بی‌تأثیری آموزش و پرورش یا عزم همه مردم برای مهاجرت نیز از همین قماش است و هیچیک بنیادی در میان اکثریت جامعه ندارد.

تقی آزادارمکی، چندی قبل نیز در اظهاراتی پیرامون اغتشاشات گفته بود: «زن، زندگی، آزادی» و «مرد، میهن، آبادی». در کجای این شعارها می‌توان به‌هم‌ریختن بساط و فروپاشی نظام را دید؟![5]

***

1_ https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/193033

2_ mshrgh.ir/1397665

3_ https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1294947

4_ https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1572394

5_ mshrgh.ir/1427898

برچسب‌ها