شهردار سابق تهران اخیرا در حالی با طعنه به زاکانی گفته که نمی‌خواسته زندگی را برای مردم سخت‌تر کند که شهرداری او به جرم گرانفروشی به مردم از سوی سازمان تعزیرات محکوم شد.

سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

هیزم‌کش اغتشاشات به دنبال شکستن درخت معلمان

محمد خاتمی، لیدر اصلاح‌طلبان به تازگی در یک دیدار سیاسی که گفته شده با تعدادی از فرهنگیان بوده، تأکید کرده است که معلمان ایرانی در سه نیاز ثروت، احساس قدرت و منزلت دچار محرومیت هستند!

به گزارش جماران، این فرد همچنین گفته است:

"در بخش ثروت، معلم ما در مقایسه با بخش‌های دیگر خود را عقب می بیند. معلمان یا جزء طبقه مستضعف جامعه (از حیث درآمد) هستند یا دست بالا در طبقه متوسط رو به پایین و معلمی که زندگی‌اش تامین نباشد، نمی‌تواند معلم و مربی خوبی باشد. از نظر قدرت -که این فقط اختصاص به معلمان ندارد- برای یک بخش با سلیقه‌ای خاص امکان به قدرت رسیدن فراهم است و بقیه بخش‌های جامعه محروم اند چه در انتخابات و چه نظارت‌های بیجا بر جامعه و...؛ در بخش منزلت، یکی از مشکلات اصلی معلمان، تحقیرشدگی است در حالی که معلم باید بالاترین میزان حرمت را در جامعه داشته باشد. "[1]

*بماند که در بخش احساس قدرت، خاتمی تقلا کرده مطالبات ناحق خود و دوستانش در ستاد فتنه و اغتشاش را به اسم معلمان نجیب جامعه ما سند بزند و ادعای ناحق فتنه‌گران علیه شورای نگهبان را به گونه‌ای مطرح کند که انگار این معلمان هستند که چنین مطالبه ناحقی دارند و خواستار تأیید صلاحیت افراد بی‌صلاحیت در انتخابات‌ها بوده‌اند.

در بخش منزلت نیز او در حالت القاگری و تلقین به معلمان است... همان فتنه‌گری مزوّرانه‌ای که در سال 88 نیز خون‌های زیادی را بر زمین ریخت و دست آخر مشخص شد صرفا یک دروغ بوده است. باید از آقای خاتمی پرسید چه کسی در جامعه ما حرمت معلمان را شکسته است الّا آن بانیان آشوبی که آتش بیار معرکه "اعتراض و خیابان" هستند و در این راه به معلمان به چشم هیزم آتش نگاه می‌کنند!

کما اینکه می‌بینیم خاتمی در همین جلسه نیز خواستار ادامه سنت سیّئه اعتراض شده و البته برای اینکه مورد بازخواست امنیتی قرار نگیرد قید "خشونت پرهیزی" را نیز به آن چسبانده است.

پس می‌بینیم که اگر هم کسی قصد پایمال کردن منزلت معلمان و فرهنگیان عزیز جامعه ما را دارد؛ آن فرد، آقای خاتمی و دوستان ایشان هستند که به معلمان به چشم هیزم آتشی نگاه می‌کنند که قرار است با فرماندهی بانیان آشوب در فتنه اقتصادی شعله بکشد.

و باز هم بماند که انتظار بود خاتمی بعنوان یک رجل سیاسی و فردی که 2 دوره رئیس جمهور ایران بوده از این عقلانیت برخوردار باشد که به حضّار جلسه بگوید "خیابان" و اعتراض خیابانی راه حل هیچ مشکلی نیست و افزایش سرعت حل مشکلات منوط به انجام وظیفه خوب معلمان در تربیت نسلی فهیم و البته در "رأی خوب" به یک رئیس جمهور خوب است.

و ما مسئله ثروت!

معلمی یک شغل شریف و با وظایفی خطیر است. لکن وقتی کسی این شغل را انتخاب می‌کند تصور درست و روشنی از درجه انتفاع اقتصادی و جایگاه اجتماعی آن دارد و کسی نمی‌تواند مدعی باشد که این شغل را از روی اجبار یا با چشمانی بسته انتخاب کرده است.

لکن رذالت برخی افراد برنشسته در ستاد آشوب و براندازی از اینجا آشکار می‌شود که تقلا می‌کنند معلمان و فرهنگیان را به سمت مطالباتی نادرست سوق داده و به بهانه مشکلات اقتصادی که عمده ایرانیان بصورت بیش و کم با آن مواجه‌اند اما برای آتش فتنه خود هیزم فراهم بیاورند.

بله! معلمی حتما به اندازه زمین‌داری و بنگاه معاملات املاک درآمد ندارد. اما آیا به این بهانه باید معلمان را به سمت خیابان و اعتراض تشویق کرد؟

آیا بدیهی نیست که در ادامه این بازی شوم؛ می‌ـوان همه قشرهای درآمدی را با یک تصور غلط به خیابان کشاند و امنیت و اقتصاد و اجتماع ایرانی را به مسلخ ناامنی کشید؟

مخاطبان صحبت‌های خاتمی در یک دو راهی قرار دارند: اینکه مفتون بشوند و به این "ماسک لبخند و دلسوزی" امیدوار شوند. یا اینکه این ماسک را کنار زده و در زیر این لبخند تصنعی و دستکش چرمی؛ صورتی کریه و خشن را ببینند که با دست چدنی خود مشغول فراهم آوردن هیزم برای آتشی است که قصد دارد آنرا در فتنه اقتصادی علیه نظام و مردم روشن کند.

***

شهرداری حتی بدون قدرت تخریب!

لکه ننگی که از دامان شهرداری حناچی پاک نمی‌شود

پیروز حناچی، شهردار اصلاح‌طلب و سابق تهران در مصاحبه با سایت جماران و در واکنش به برخی انتقادات علیرضا زاکانی، ‌ شهردار فعلی از نحوه مدیریت در دوره قبلی، پاسخ‌هایی را مطرح کرده است.

او گفته است: بنا نداشتیم جواب دهیم، چون این سخنان ارزش جواب دادن نداشت؛ ولی چون خلاف واقع صحبت شد، پاسخ می دهم. نمیدانم این اطلاعات غلط را چه کسی به ایشان داده است. اینطور نیست که در مدیریت دوره ما، وام گرفته باشیم و شهر را اداره کرده باشیم! هر چند سخت‌ترین شرایط را در دوره کرونا پشت سر گذاشتیم. در آن زمان شهرداری از بسیاری از درآمدهایش محروم شد؛ یعنی فقط ۹۰۰ مرکز و سالن های ورزشی ما که برای شهرداری درآمدزا بود و نیز مجموعه‌های فرهنگسراهای آموزشی که برای شهرداری درآمدزا بود، همگی به خاطر کرونا تعطیل شدند. مکان های فرهنگی و یک پنجم ظرفیت صندِلی سینماهای کشور که متعلق به شهرداری است در زمان کرونا تعطیل شد.

حناچی سپس با طعنه اظهار می‌کند:

"نمی خواستیم شهر را بفروشیم و زندگی را برای مردم سخت تر کنیم. تراکم هم نمی‌فروختیم، با وجود این همه مشکل انضباط شهری را هم حاکم کردیم و ادعای ما این است و با عدد و رقم هم اثبات می کنیم که شهر را حدود ۴۰ درصد ارزان‌تر نسبت به دوره‌های قبل از خود اداره کردیم. "[2]

*این اظهارات در گام اول زیبا به نظر می‌رسند و هرکس آنها را بخواند احساس می‌کند که چه دوران خوبی بر تهران گذشته که البته اکنون نیز از دست رفته است!

لکن وقتی با نگاه دقیق و دانشی به مسئله نگاه کنیم و سوابقی مثل "محکومیت شهرداری تهران به دلیل گرانفروشی به مردم" را به یاد بیاوریم آنگاه چالش امثال حناچی آغاز می‌شود.

جالب اینجاست که چطور می‌شود باور کرد آن کادر شهری که به راحتی آب خوردن به مردم گرانفروشی می‌کرده؛ اما حاضر به شهرفروشی نبوده، نمی‌خواسته زندگی مردم را سخت کند و البته انضباط شهری را هم حاکم کرده است!؟

"بی‌هنری" هم معضل دیگر شهرداری در دوران حناچی بود و کار به جایی رسید که همه می‌دانستند از شهرداری وقت تهران هیچ ایده خاصی غیر از دوچرخه‌سواری و البته نق زدن برای کارنامه جهادی قالیباف استخراج نمی‌شود.

جالب است که مردم بدانند در آن روزگار حتی این طنز تلخ نیز با حناچی مطرح شد که اگر می‌گویید قالیباف پروژه‌های غلطی را در تهران ساخته؛ پس شما عرضه به خرج بدهید و این سازه‌های غلط را تخریب کنید و اقلا هنر تخریبتان را به مردم نشان دهید. [3]

اما نکته اینجا بود که شهرداری اصلاح‌طلبان حتی هنر تخریب هم نداشت چه رسد به هنر ساختن!

***

با "کمبود نیروی کار" مواجهیم

حقیقتی در اقتصاد ایران که نمی‌دانیم تلخ است یا شیرین!؟

ایرنا گزارش داد: سیدصولت مرتضوی، وزیر کار، روز جمعه گذشته طی سخنانی در سفر به شهرستان دلیجان(در استان مرکزی) طی سخنانی گفته است:

"یکی از مشکلات واحدهای تولیدی این شهرستان، نبود نیروی انسانی و کارگر است که باید حمایت شود، چراکه دو شهرستان دلیجان و محلات برای توسعه این شهرستان‌ها و توسعه واحدهای تولیدی، 3 هزار نفر نیروی کار نیاز دارد که در یک نگاه آمایشی از سایر مناطق، باید مشکل نیروی کار این شهرستان‌ها تامین شود. "[3]

*صحبت‌های وزیر کار، حکایت دردی ناگفته است که البته بسیاری از مدعیان اقتصاد و سیاست جرأت بیانش را ندارند... و آن معضل "کمبود نیروی کار در ایران" است.

معضلی که پروپاگاندای کلمه "بیکاری" و ادعای نبود شغل در ایران برای پنهان‌سازی آن تقلا می‌کند تا مردم متوجهش نشوند.

بله! حقیقت اینست که نرخ بیکاری تک‌رقمی و پایین در اقتصاد ایران به مرور آثار خودش را نشان می‌دهد که می‌توان گفت بارزترین آنها نیز بروز پدیده "بیکاری شیک" و معضل "کمبود نیروی کار و کارگران مهارت‌پیشه" در ایران است.

آنچه که وزیر کار مبنی بر نیاز 3 هزار نفری نیروی کار در واحدهای تولیدی دو شهرستان گفته؛ پیش از این در کلام برخی دیگر از مقامات محلی نیز تکرار شده است.

مثلا چند هفته قبل بود که امام جمعه سمنان نیز در سخنانی به معضل کمبود نیروی کار برای واحدهای تولیدی در این استان اشاره کرده بود. [4]

دقت شود که در اقتصادهای پویا و تولیدمحور، بایستی درباره کار؛ فرهنگسازی‌های زیادی صورت بگیرد زیرا پدیده "بیکاری شیک" از اینجا بروز پیدا می‌کند که کارجویان به دلیل برخورداری از سطحی از معیشت در نتیجه ارزانی غذا و مالیات و سوخت؛ تن به شغل‌هایی با درآمد کم نمی‌دهند و اغلب در سودای مشاغل پشت‌میزی هستند. فلذا اقتصاد تولید محور با مشکل کمبود نیروی کار مواجه می‌شود.

مشکلی تا آن اندازه جدی که حتی می‌تواند منجر به واردات نیروی کار نیز بشود. (حضور گسترده اتباع خارجی در بسیاری از مشاغل در ایران طلیعه همین امر است)

دقت شود که البته مسئله واردات نیروی کار یک ذنب لایغفر نیست. اما اولا به این شرط که فرهنگسازی خوبی در بحث کار در داخل کشور صورت گرفته باشد و عنصر بیکار داخلی وجود نداشته باشد و ثانیا پیوست‌های امنیتی و اجتماعی مسئله واردات نیروی کار نیز مد نظر مسئولان قرار گیرد.

وقتی قرار است اتباع خارجی بصورت گسترده وارد کشور شوند و کار کنند حتما بایستی به نیازهای آنها مثل ازدواج، بیمه، درمان، تفریح و از همه مهمتر "فرهنگ پذیری اجتماعی و سیاسی" (به معنی انقیاد در برابر قوانین موضوعه کشور میزبان) توجه شود. همچنانکه باید به مسائل و پیوست‌هایی مثل اختلاط خونی و ژنتیکی، میزان تطابق قومی، مسائل امنیتی و ... توجه داشت.

من‌حیث‌المجموع باید این حقیقت را پذیرفت که اقتصاد ایران به مرحله‌ای رسیده که دیگر با مشکل و معضل بیکاری مواجه نیست و فضای ذهن جامعه باید به استقبال این حقیقت برود. زیرا استقبال از این حقیقت به معنی آغاز فرهنگ‌پذیری در بحث اعراض از مشاغل پشت میزی و رواج پذیرش مشاغل متنوع است.

بایستی تأکید کرد که رواج دادن فرهنگ پذیرش مشاغل غیر پشت میزی البته همراه با پیوست عقلانی لزوم توجه به مقولاتی مثل مسکن کارگری همراه است.

نمی‌شود از جامعه و جوانان توقع داشت که هر شغلی را بپذیرند بی‌آنکه به تأمین معیشت خود از قِبل آن شغل فکر نکنند!

از همین روست که به نظر می‌رسد مسئولان دولتی باید برای برخورداری مشاغل حقوق کارگری از امکاناتی مثل "مسکن، خودرو، مالیات کم و تفریح" سیاست‌های دقیق و راهگشایی را مد نظر قرار دهند.

این خردمندی یقینا در علاقمند شدن بیشتر افکار عمومی به سمت پذیرش مشاغل با حقوق کارگری تأثیر شگرفی دارد و ایضا اثرات مثبت خود را در "افزایش تولید" نیز نشان خواهد داد.

***

1_https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1593867

2_https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1593816

3_https://irna.ir/xjMrjC

4_mshrgh.ir/1485688

برچسب‌ها