سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
نظر قالیباف درباره تعرفه دولت بر خودروهای وارداتی
جلال رشیدی کوچی، نماینده مجلس و عضو کمیسیون شوراها، در جلسه علنی روز یکشنبه گذشته پارلمان در اخطاری با استناد به اصل سوم قانون اساسی بیان کرد: اکنون مجلس در حال بررسی طرحی است که به واردات خودروهای کارکرده اشاره داشته و بیش از ۹۵ درصد از نمایندگان به این طرح رای مثبت دادند یعنی این موضوع خواسته ملت است.
به گزارش ایسنا، وی ادامه داد: ما به دنبال این هستیم تا با شکستن انحصار در بازار خودرو و کاهش قیمتها مردم بتوانند خودروهای مناسب سوار شوند اما اکنون آییننامهای که برای واردات خودرو نوشته شده تعرفهها را به شکل تصاعدی افزایش داده است. برای خودروهایی با موتور ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ سی سی تعرفه از ۷۱ به ۹۱، خودروهایی با موتور ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ سی سی از ۹۱ به ۱۳۱، خودروهایی با موتور ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سی سی از ۹۶ به ۱۶۱ و برای خودروهای بالای ۳۰۰۰ سی سی به ۱۷۱ درصد افزایش یافته است.
این عضو کمیسیون امور داخلی کشور و شوراها در مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: دولت اگر میخواهد قیمت خودرو ارزان نشود به طور رسمی اعلام کند. علاوه بر این رقم قرار است چهار درصد عوارض گمرکی گرفته شود.
محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس نیز در پاسخ به تذکر وی بیان کرد: ان شاءالله دولت عادلانه به بحث تعرفه خودروهای وارداتی توجه خواهد کرد.[1]
*ما قضاوت درباره این تخاطب یک نماینده و رئیس مجلس شورای اسلامی را پیرامون تعرفه گران خودروهای وارداتی بر عهده مخاطبان محترم میگذاریم.
***
چه کسی جوانها را برای مهاجرت میفریبد؟!
محمدرضا تاجیک، از تئوریسینهای اصلاحطلب به تازگی در یادداشتی به ادعای مهاجرت در ایران پرداخته و نوشته است: آنچه در این روند مهاجرتی نسبت به گذشته متفاوت به نظر میرسد، افزون بر پایین آمدن سن مهاجرت، نخست، جاری شدن آن به طبقات پایینی جامعه (آنان که دارای تمکن مالی نیستند)، دو دیگر، عدم تمایل به بازگشت اکثریت آنان، سه دیگر، آغشته به سویه سیاسی بودن (نارضامندی از نظم و نظام حاکم)، چهار دیگر، توامان و همسو و همافزاشدنِ فزاینده مهاجرتهای ذهنی، روانی، احساسی، فرهنگی، ملیتی، هویتی و... با مهاجرت سرزمینی است. در پس و پشتِ این سرمایه انسانی گرانسنگ که بیمحابا توشه برگرفته و قدم در راه بیبرگشت گذارده، انبوهانبوه سرمایه اقتصادی و نمادین است که پشت دروازههای سرزمینهایی ایستادهاند که دیرزمانی است در ساحتِ گفتمان مسلط جامعه ما در صورت و سیرت یک «دشمن» تعریف و تصویر شدهاند.
به گزارش اعتمادآنلاین، او میافزاید:
" طنز تلخی که این روزها و در فرآیند این مهاجرت تجربه میکنیم، این است که بسیاری از این بسیار مهاجرین، در فرار از باغ بیبرگی و خزان ناوضعیتی که اصحاب قدرتِ دشمنستیز ایجاد کردهاند، به دامان همان دشمن پناه میبرند..."
تاجیک سپس تصریح میکند: تردیدی ندارم، آن «مهاجرت» که در نگاه این نوشتار تهدیدی استراتژیک و هستیشناختی (وجودی) برای این مرز و بوم کهن فرض میشود، در نگاه بسیاری از اصحاب سیاست و قدرت امروز جامعه ایرانی (نگاه ملفوف و آغشته به پندارِ «دیگی که برای من نمیجوشد....»)، فرصت و موهبتی است غیبی که آنان را از دگرهای نااهلِ بالقوه و بالفعل میرهاند و عرصه قدرت و منفعت را برای آنان فراختر میگرداند. با اندکی تامل در تاریخ این سرزمین درخواهیم یافت که نتیجه چنین نگرش و سیاستی جز هبوطی محتوم نخواهد بود.[2]
*از این مسئله بگذریم که ادعای شیوع مهاجرت در ایران همانند موری است که در مقابل شمعی ایستاده و سایهی خود بر دیوار مقابل را بزرگ میبیند!
کما اینکه پیش از این نیز به یاد داریم که دکتر سورنا ستاری، معاون علمی وقت رئیسجمهور صراحتا این ادعا را به استناد آمار و ارقام تکذیب و تصریح کرد که مهاجرتهای رخ داده نیز بسیار از کمتر از شیوع مهاجرت در کشورهای حتی پیشرفتهی دنیاست.[3]
از دومین مسئله هم بگذریم که مهاجرت از ایران به اثبات آمارهای اقتصادی و وضعیت معیشتی اقلا یک کار محاسباتی نیست زیرا مقولاتی مثل مالیات، سوخت، درمان و ... در ایران بسیار ارزان هستند و کار نیز فراوان است و کسانی که زندگی گران در خارج از کشور را انتخاب میکنند؛ عملا بایستی تا آخر عمر؛ خود را درگیر گرانی این مسائل کنند و زیستی را بپذیرند که همواره تحتالشعاع معیشت روزمره قرار دارد.
تا اینجای کار اگرچه ممکن است کسانی با استدلالهای ما مخالف باشند لکن بحث اصلی ما و محاجّه با تاجیک از اینجا آغاز میشود که باید از او پرسید چرا بعنوان کاتالیزور در فرایند مهاجرت عمل میکند؟!
ما از آقای تاجیک میپرسیم که آیا اگر کسی دائما در گوش شما زمزمه کند: "ایران خرابآباد است، خزانه کشور خالی است، ایران باغ بیبرگی است در خزان ناوضعیت، اینجا زمین سوخته است، اینجا کشتی تایتانیک در حال غرق است و..." دچار چه حالتی میشوید؟!
آیا این تاجیک و رفقای او نیستند که طی پروژه شوم سیاهنمایی در 12 سال گذشته دائما فکر و ذهن افرادی با آگاهیهای کم را یا به سمت خودکشی سوق دادهاند، یا به سمت اغتشاش خیابانی و یا به سمت مهاجرت؟!
از آقای تاجیک میپرسیم که اگر این سیاهنماییهای او و رفقای او حتی در گوش بهشتیان هم خوانده شود؛ آیا آنها به تصور زیست جهنمی نمیرسند؟! البته که میرسند و در مقابل این سیاهنماییها حتی بهشت هم پاسخگوی آنها نخواهد بود.
لذاست که عقلانیت تحلیلی میگوید جامعه، مردم و حتی مسئولان از حاکمیت بایستی در مقابل این سیاهنماییها واکسینه شوند.
مردم باید بدانند که این سیاهنماییها در واقع تیرهایی هستند که با زهر فریب آغشته شدهاند و تا ایران و ایرانی را واقعا به خاک سیاه ننشانند؛ از پای نخواهند نشست.
مردم باید بدانند که مسئله تاجیک و امثال تاجیک یک مسئله سیاسی با محتوای براندازانه است که هرگز ماهیتی ایرانی و دینی ندارد.
اطلاع مستند و مستدل جامعه از "مثبتات اقتصادی ایران" و واقعیتهای زندگی در خارج از ایران از جمله واکسنهای مهم در مقابل دسیسه "بانیان آشوب" است.
***
از عاقبت "فرقانیسم و عدالتخواهی تندروانه" بترسید آقای پزشکیان
وقتی شهید مطهری میشود مصداق اشرافیت!
مسعود پزشکیان، از وزرای دولت خاتمی و نماینده مجلس در بخشی از یک مصاحبه با جماران پیرامون کیفیت انتخاب مدیران در جمهوری اسلامی گفته است: مهمترین اندیشه و تفکر امام این بود که بیعدالتیها را از بین ببرند و ما به فکر محرومین و فقرا باشیم. همچنین کسانی که در جامعه دیده نمیشوند حاکمیت و قدرت آنها را ببیند و مشکلاتشان را حل کند. حتی در وصیت حضرت امام آمده است که افرادی را مدیر کنید که درد محرومین را میفهمند، چون آدمی که درد محرومین را نفهمد، نمیتواند تصمیمی برای حل مشکل آنها بگیرد. ممکن است مشکل را ببیند اما دیدن با سوختن بسیار فرق دارد؛ اینکه یک نفر ببیند با اینکه سوخته باشد، فرق میکند.
او میافزاید: در نتیجه، مدیری که با محرومیت بالا آمده باشد و سختیها را تحمل کرده باشد میتواند به فکر افراد گرفتار باشد. در جامعهای که ما زندگی میکنیم بیشترین مشکلات و نارضایتیها درباره روند زندگی است. با حقوقهایی که ما میدهیم و با امکاناتی که در اختیار مردم میگذاریم، شخص مسئول باید در وضعیت مردم قرار بگیرد تا بفهمد که نمیشود زندگی و تحمل کرد.
پزشکیان گفته است: اینکه شخص پول و خانه نداشته باشد یا فرزندش را نتواند در مدرسهای که مناسب است، ثبتنام کند را اگر مسئول نچشیده باشد، نمیتواند تصمیمگیری و سیاستگذاری کند، چون درد آنها را با تمام وجود لمس نکرده است تا بتواند برای محرومان نسخه بنویسد. افرادی که هیچ کدام از سختیها را نچشیدهاند و به قدرت رسیدهاند، نمیتوانند مشکلی را حل کنند. قرار این بود که قدرت را به دست بگیریم و مشکل طبقه محروم را حل کنیم، ما قدرت را به دست گرفتیم و طبقهای شدیم که کاملاً از محرومان بیگانه هستیم.
او سپس در پاسخ به این سؤال که "از دیدگاه شما ریشهی این مسأله چیست؟" تصریح میکند: ریشه در آن است که انتخاب ما انتخابی نبوده که حضرت امام فرمودند. ما آدمهایی را که با سختی بالا آمدند و در سختی رشد کردند را کنار گذاشتیم و آدمهایی که سختیها را نچشیدند و پشت جبهه بودند به وسط میدان آمدند و میگویند ما سهمی داشتیم!
پزشکیان میافزاید: من که در جنگ نبودم، آیا میتوانم برای جنگ نقشه بکشم؟ باید در جنگ باشم تا تصمیم درستی بگیرم. کسی که در جنگ، جبهه، بمباران و موشک باران نباشد و کنار بنشیند، آیا میتواند بگوید فلان کار را انجام دهید؟ مسائل و مدیریت اجتماعی هم مثل جنگ است، افرادی که در سطوح مختلف اداری رشد نکردهاند و اداره و کارمند و مدیر بودن را نمیشناسند، یک دفعه مدیرکل میشوند! شخصی که مراحل را طی نکرده چه میفهمد کارمند جز چه میکشد و چه میفهمد که چگونه باید سیاستگذاری کرد؟[4]
*اظهارات پزشکیان مصداق کلمه حقی هستند که اراده باطل از آنها میشود. اظهاراتی که اگرچه در بادی امر صحیح به نظر میرسند لکن باید دانست که پارادایم و فضایی که با چنین اظهارات بدون پیوستی ایجاد میشود یقینا و بنا به ادلهای که در ادامه مطرح میشوند؛ رحمی برای بروز عدالتخواهی تندروانه، فرقانیسم و براندازی خواهد بود.
صحبتهای پزشکیان را باید واقعیسازی کرد و سپس با سنجه عقلانیت بر کارنامه امروز انقلاب اسلامی ایران تطابق داد. و آنگاه نظاره کرد که بین آرمان و کارنامه، فاصله هست یا تطابق؟!
دقت شود که واقعیسازی مورد اشاره، همان کاری است که امثال ابنملجم مرادی هم در سال 40 هجری و در کوفه نکردند و نتوانستند بین آرمان عدالتخواهانه ذهنشان و واقعیتهای صحنهای که در یک طرف آن علی(ع) حضور داشت؛ تطابق معقول ایجاد کنند و در نتیجه رأی به افساد علی(ع) و قتل او دادند.
تطابق معقول بین سخنان آرمانگرایانه پزشکیان و واقعیتهای امروز نظام جمهوری اسلامی نشان میدهد مدیرانی که حکما برخی از آنها طبق اظهارات پزشکیان؛ رنج کشیده نبودهاند و ایضا مدیران رنجکشیدهای که به حق صاحب منصب شدهاند و سایرین؛ جملگی کارنامهای را رقم زدهاند که در سر جمع خود نشان میدهد جمهوری اسلامی ایران همچنان به فکر قشر محروم و مستضعف است.
ارائه یارانه نقدی به مردم، اختصاص ارز ترجیحی، برداشتن سه گام مسکنی مجلس یازدهم برای کاستن از نرخ مسکن و اجاره، مالیات ارزان، هزینههای درمان ارزان، ارائه ارزانترین سوخت و مالیات، حساسیت عمومی دولت نسبت به پایین ماندن قیمت نان و... جملگی نشان میدهد که عزم بزرگی در حرکت عمومی نظام اسلامی در جریان است تا از رنجهای مردم بکاهد.
بله... به حکم دموکراسی و رأی مردم؛ در دورههای مختلف دولتهایی بر سر کار آمدهاند و میآیند که هریک کارنامههای مختلفی خاصه در اقتصاد کشور داشتهاند و گرانی و مشکلات هم مربوط به کارنامه همانهاست.
آقای پزشکیان باید اولا آن مثبتات را هم در کنار این مشکلات روزمره ببیند و ثانیا در مواجهه با این مشکلات؛ راه درست یا همان "رأی خوب" را بعنوان چاره کار به مردم معرفی کند نه اینکه خنجر به دست به جنگ انکار و کتمان دستاوردها و مردمگرایی نظام برود و طوری وانمود کند کأنه آرمان امام راحل به مسلخ کشیده شده و در انقلاب اسلامی دیگر خبری از عدالت و توجه به مستضعفین نیست!
بله! برخی از مدیران خرد یا کلان هستند که متأسفانه زیستی اشرافی دارند. اما آیا مدیر سادهزیست نداریم؟! آیا امروز سران ارشد کشور جملگی زندگیهای ساده و سالم ندارند؟
و نکته مهمتر اینکه پزشکیان باید بداند همداستانی با رنج مردم برای فهم رنج مردم اگرچه یک فضیلت است لکن فضیلتی اخلاقی است و هیچ امتناع عقلی نداریم که فردی برخاسته از یک خانواده مرفه باشد اما در عین حال مدیری توانمند در توجه به مردم نباشد.
حتما اینطور نیست که پزشکیان موافق باشد هر مدیر بایسته و شایستهای را صرفا به این دلیل که در خارج از کشور درس خوانده و یا برخاسته از طبقهای مرفّه است یا خانهای در شمال شهر دارد را فیالفور به جوخههای اعدام بسپاریم و از سمتش عزلش کنیم!
پس همانطور که توضیح داده شد؛ هم نظام جمهوری اسلامی علیرغم تمام مشکلاتش و انزوای نخبگان در برخی حوزههای اجرائیات و حکمرانی اما صاحب مثبتات اقتصادی بسیاری است، هم مردمگرایی نظام محرز است و هم کارنامه اکثریتی مدیران خرد و کلان کشور نیز یک کارنامه قابل دفاع است.
کارنامهای قابل دفاع که البته همچنان باید محکمتر و وسیعتر به سمت آرمانهای مورد تأکید پزشکیان گام بردارد و دستاوردهای بیشتری تحصیل کند.
باید مراقب بود و باید دانست که از قِبل "عدالتخواهی تندروانه"؛ علی(ع) با تمام خدمات و عدالتش میشود مصداق فساد و شهید مطهری هم میشود مصداق مدیر اشرافی!
و هر دو ترور میشوند...
***
1_ isna.ir/xdP4Hr
2_ https://www.etemadonline.com/tiny/news-618132
3_ mshrgh.ir/1487238
4_ https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1595810